حج در اندیشه سعدی شیرازی
حاجی باید به گونهای باشد که به پاکی طفل نوزاد. وقتی قربانی میکند، نفس حیوانی و اماره خود را قربان کرده باشد. آنگاه که سنگ بر شیطان میزند آلودگیهای درونی و تمایلات شیطانی خویش را نیز از خود براند و خویشتن را از عیوب پاک گرداند، چون به ملاقات خدا رفته و بر سر سفرهٔ کرم پیامبر اکرم نشسته، کرم و مروتی خدا گونه و پیامبر وار داشته باشد.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، امروز اول ارديبهشت ، روز بزرگداشت شاعر پرآوازه ايراني، سعدى شيرازى است. بدين مناسبت گذري بر واژه حج و حج گزاري در انديشه و آثار اين نابغه قرن هفتم مي اندازيم:
حج درويشان و عارفان در نظر سعدي حال و هواي ديگري دارد. او درويشي را ميبيند كه سر بر آستان كعبه ميمالد و پيوسته ميگويد: يا غفور و يارحيم. تو داني كه از ظلوم جهول چه آيد. ما وقع را در اين دو بيت بيان كرده است:
بر در كعبه سائلي ديدم كه همي گفت و ميگريستي خوش
مينگويم كه طاعتم بپذير قلم عفو بر گناهم كش
سعدي خود به بيان ماجراي سفر حج خويش ميپردازد و از ناامني راهها سخن ميگويد كه:
«شبي در بيابان مكه از بيخوابي پاي رفتنم نماند، سر بنهادم و شتربان را گفتم دست از من بدار!... گفت:اي برادر، حرم در پيش است و حرامي در پس، اگر رفتي بردي و اگر خفتي مردي.»
او وقتي ميخواهد در باب تربيت، اثر همنشيني را بيان كند، چه زيبا عظمت كعبه را در اين دو بيت بيان ميكند:
جامهٔ كعبه را كه ميبوسند او نه از كرم پيله نامي شد
با عزيزي نشست روزي چند لاجرم همچو او گرامي شد
احسان به هم نوع يكي از صفات پسنديدهٔ انساني است. سعدي براي نشان دادن اهميت و ارزش احسان، آن را نه تنها برابر با حج بيت الله كه برتر دانسته است:
شنيدم كه پيري به راه حجاز به هر خطوه كردي دو ركعت نماز
چنان گرم رو در طريق خداي كه خار مغيلان نكندي ز پاي....
ناگهان از عالم غيب آوازي ميشنود كه:
به احساني آسوده كردن دلي به از الف ركعت به هر منزلي
اين معلم اخلاق، در فلسفهٔ حج گفته است:
«حاجي بايد به گونهاي باشد كه به پاكي طفل نوزاد. وقتي قرباني ميكند، نفس حيواني و اماره خود را قربان كرده باشد. آنگاه كه سنگ بر شيطان ميزند آلودگيهاي دروني و تمايلات شيطاني خويش را نيز از خود براند و خويشتن را از عيوب پاك گرداند، چون به ملاقات خدا رفته و بر سر سفرهٔ كرم پيامبر اكرم نشسته، كرم و مروتي خدا گونه و پيامبر وار داشته باشد، نه همچون حاجياي كه سعدي از او ياد كرده است»:
مرا حاجياي شانهاي عاج داد كه رحمت بر اخلاق حّجاج باد
شنيدم كه باري سگم خوانده بود كه از من به نوعي دلش مانده بود....
حاجي آن زمان كه لبيك گويان به سوي كعبه ميرود، به دعوت خداي خود پاسخ ميدهد و با خدا سخن ميگويد. سعدي اين اهميت مخاطب قرار دادن را در نظر دارد و در مناجات خود به لبيك حاجيان سوگند ميدهد.
خدايا، به ذات خداونديت به اوصاف بيمثل و ماننديت
به لبيك حجّاج بيت الحرام به مدفون يثرب عليه السلام
به طاعات پيران آراسته به صدق جوانان نوخاسته
كه ما را در آن ورطهٔ يك نفس ز ننگ دو گفتن به فرياد رس....
راه رسيدن به كعبهٔ حقيقي، راه خاصي است. سعدي به مناسبت رفتار زاهدي متظاهر كه در حضور پادشاه غذاي كمتري ميخورد و در نماز بيش از حد معمول خود مشغول ميشود، ميگويد:
ترسم نرسي به كعبهاي اعرابي كاين ره كه تو ميروي به تركستان است!
وي در زمينه حج گزاري بدون روح و براي فريب كاري مردم نيز حكايتي نقل كرده است: «شيّادي گيسوان بافت كه من علويم و با قافلهٔ حجاز به شهر در آمد كه از حج همي آييم... يكي از ندماي حضرت پادشاه كه در آن سال از سفر دريا آمده بود گفت من او را عيد اضحي (قربان) در بصره ديدم حاجي چگونه باشد...»
و سرانجام سخن خود را با اين بيت سعدي كه رضايت خويش را در رضايت پروردگار ميداند و رضايت را به كعبه تشبيه كرده است، پايان ميدهيم:
سعدي ره كعبهٔ رضا گيراي مرد خدا ره خدا گير
منبع: حج در ادب فارسي، دكتر خليل الله يزداني، نشر مشعر، ۱۳۷۹؛ حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت.