مسئول قرارگاه فرهنگی خاتمالاوصیا:
دانشجویان از فضای معنوی عمره غافل نشوند
حاج حسین یکتا میگوید: خیلی زیباست که از قبرستان بقیع تا مزار شهدای احد با پای پیاده قدم بزنیم. این کاری است که حضرت صدیقه طاهره(س) هر هفته انجام میداد. شنیده بودم خیلی از اهل معرفت امام زمانشان را در این مسیر دیدهاند. وقتی در این راه قدم میزنید متوجه حس عجیبی میشوید.
حاج حسين يكتا را از قديم با روايتگري خاطرات شهدا و ماجراي عملياتهاي هشت سال دفاع مقدس ميشناسيم. او خودش ميگويد كه در جنگ مردود شده و حالا براي مردم روايتگري ميكند تا آنها در اين زمانه مردود نشوند.
اين رزمنده دفاع مقدس ميگويد حزب اللهيهاي انقلابي به جبهه آمدند و حزباللهيهاي معمولي در نماز جمعه شعار «جنگ جنگ تاپيروزي» ميدادند، وقتي هم كه جنازه بچهها از جبهه ميآمد همانها شعار «اين گل پر پر از كجا آمده/ از سفر كرب و بلا آمده» ميدادند.
راوي امروز خاطرات جبهه اعتقاد دارد؛ در جبهه كساني خوشبخت شدند و پركشيدند كه حزب اللهي انقلابي انقطاعي بودند. او حالا يك چشم ندارد. انقطاع از يك چشم هم لابد افتخار بزرگي است كه حداقل ما نداريم.
مسئول قرارگاه فرهنگي خاتم الاوصيا در گفتوگو با خبرنگار پايگاه اطلاع رساني حج از معنويت و حال و هواي سفرهايش به بيت الله الحرام گفت.
حسين يكتا گفت: تاكنون سه بار به سفر حج و يكبار هم به عمره مفرده مشرف شدم. آنچه فهميدم اين است كه خيلي كار داريم و خيلي وقت كمي داريم. ظاهرش اين است كه در آنجا مُحرم ميشويم اما مَحرم نميشويم. يك زائر خانه خدا بايد حواسش به اين باشد كه در كنار مَحرميت، مُحرم شود.
وي افزود: از زيباترين لحظات وقتي است كه انسان نگاهش به خانه خدا ميافتد. در آن ثانيه خيلي بركات به زائر داده ميشود. در روضه نبوي بسياري از رحمتها و نعمات به سمت انسان سرازير ميشود.
مسئول قرارگاه فرهنگي خاتم الاوصيا ادامه داد: خيلي زيباست كه از قبرستان بقيع تا مزار شهداي احد با پاي پياده قدم بزنيم. اين كاري است كه حضرت صديقه طاهره (س) هر هفته انجام ميداد. شنيده بودم خيلي از اهل معرفت امام زمانشان را در اين مسير ديدهاند. وقتي در اين راه قدم ميزنيد متوجه حس عجيبي ميشويد. توصيهام به جوانان و عليالخصوص كاروانهاي عمره دانشجويي اين است كه از فضاي معنوي مكه و مدينه غافل نشوند و آن را به سادگي از دست ندهند.
اين روايتگر خاطرات دفاع مقدس اظهار داشت: در يكي از سفرها يكي از خانمهاي جوان كاروان كه سادات هم بود به رحمت خدا رفت. نيمه شب در قبرستان بقيع را باز كردند و ما كلا با پنج نفر زير تابوت او را گرفتيم و غريبانه تشييعش كرديم. شب عجيبي بود. يك لحظه فكر كنيد؛ نيمه شب يك سيده جوان را در قبرستان بقيع تشييع ميكرديم، هيچكس نبود. آن لحظه خيلي بياد مادر سادات و غربت آن شب مدينه افتاده بوديم.
حسين يكتا در پايان گفت: انشاالله اين سفر قسمت همه مشتاقان بشود و از خدابخواهيم كه اين سفر را با معرفت قسمتمان كند.