اشعار مداحان در اولین کمیل مدینه‌منوره

مداحان و قاریان مراسم دعای کمیل مدینه  تو را گم کردم و خود گشته‌ام گُم... اشعار مداحان در اولین کمیل مدینه‌منوره

مداحان و قاریان مراسم دعای کمیل مدینه  تو را گم کردم و خود گشته‌ام گُم... اشعار مداحان در اولین کمیل مدینه‌منوره

مداحان و قاریان مراسم دعای کمیل مدینه  تو را گم کردم و خود گشته‌ام گُم... بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
اشعار مداحان در اولین کمیل مدینه‌منوره

مداحان و قاریان مراسم دعای کمیل مدینه  تو را گم کردم و خود گشته‌ام گُم... اشعار مداحان در اولین کمیل مدینه‌منوره

مداحان و قاریان مراسم دعای کمیل مدینه  تو را گم کردم و خود گشته‌ام گُم... اشعار مداحان در اولین کمیل مدینه‌منوره

مداحان و قاریان مراسم دعای کمیل مدینه  تو را گم کردم و خود گشته‌ام گُم... اشعار مداحان در اولین کمیل مدینه‌منوره

مداحان و قاریان مراسم دعای کمیل مدینه  تو را گم کردم و خود گشته‌ام گُم... اشعار مداحان در اولین کمیل مدینه‌منوره

مداحان و قاریان مراسم دعای کمیل مدینه  تو را گم کردم و خود گشته‌ام گُم...
اشعار مداحان در اولین کمیل مدینه‌منوره

مداحان و قاریان مراسم دعای کمیل مدینه تو را گم کردم و خود گشته‌ام گُم...

دعای کمیل مدینه‌منوره این‌بار با یک مناجات‌خوانی ابتدایی و یک مراثی انتهایی همراه بود که هر کدام توسط یکی از مداحان اهل بیت عصمت و طهارت (علیهماالسلام) اجرا شد.

به گزارش خبرنگار پايگاه اطلاع‌رساني حج، حاج حميد رمضان‌پور در ابتداي مراسم، ضمن مناجات‌خواني قطعه شعر «تو را گم كردم» استاد غلامرضا سازگار را خواند:
الهي اين من اين جرم و خطايم/ رهم دادي، مكن ديگر رهايم بگير از من مرا، اما نه از خود/ بسوز اما مساز از خود جدايم تو را گم كردم و خود گشته‌ام گم/ صدايم كن صدايم كن صدايم به من گفتند از اول عبد «هو» باش/ چه بايد كرد من عبد هوايم تو آن ربي كه با عبدت رفيقي/ من آن خارم كه با گل آشنايم گنه كردم، نكردم شرم از تو/ نمي‌دانم كجا رفته حيايم؟ خجالت مي‌كشيدم بازگردم/ تو گفتي باز هم سويت بيايم نبودم عبد تا عبدم بخواني/ نگويم بنده‌ام، گويم گدايم سيه رويم مگر از لطف و رحمت/ بشويي با غبار كربلايم
پس از قرائت دعاي كميل توسط حاج محمدرضا غلامرضازاده هم، حاج عباس حيدرزاده به نوحه‌سرايي پرداخت و اين شعر سروده حاج محمود تارى را خواند:
در بارگاه لطفت خواندى مرا مدينه/ ويرانه دلم را دادى صفا مدينه
لبريز اشك و آهم دادى مرا پناهم/ در سينه آه دارم بر لب دعا مدينه
تا بگذرد خداوند از عبد روسياهى/ آورده ام به همره جرم و خطا مدينه
ديدار اين حرم را اين خاك محترم را/ لايق نبودم امّا كردى عطا مدينه
يك عمر در گدازم از آتش منيّت/ من آمدم كه گردم از خود جدا مدينه
بيمار نفس خويشم غير از شفا نخواهم/ خود را كشانده ام تا دارالشّفا مدينه
بودم به گفتگويت آوردى ام بسويت/ دل با حريم پاكت شد آشنا مدينه
هر زائرى از اينجا سوغات مى برد، من/ از لطف دوست دارم سوغات ها مدينه
اشكِ براى زهرا بوسيدن حريمش/ با خويش مى برم من اين هديه را مدينه
گشتم ولى نديدم آن قبر بى نشان را/ بر گو مزار زهرا باشد كجا مدينه

عكس / امير حسامي نژاد




نظرات کاربران