جلوه های عرفان در قیام عاشورا جلوه های عرفان در قیام عاشورا جلوه های عرفان در قیام عاشورا بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
جلوه های عرفان در قیام عاشورا جلوه های عرفان در قیام عاشورا جلوه های عرفان در قیام عاشورا جلوه های عرفان در قیام عاشورا جلوه های عرفان در قیام عاشورا

جلوه های عرفان در قیام عاشورا

راستى در عرفان گاه کربلا چه رخ داده است که پدر از پسر، پسر از پدر، برادر از برادر و خواهر از برادر ،دل مى‏ کند و خود را تسلیم امواج بلا مى ‏نماید؟ جز اینکه جملگى تصمیم گرفته ‏اند از آوردگاه نینوا به بارگاه «دَنى فَتَدلَّى» پر بکشند.

به گزارش خبرنگار سرويس انديشه پايگاه اطلاع رساني حج، بوعلى‏ سينا (ره) در تعريف عرفان گفته است: «توجه مستمر درونى و انصراف فكرى به طرف قدس جبروت به منظور تابش نور حق، عرفان‏است.» (۱)
رسيدن به چنين حالتى، آرزوى همه سالكان راه حق است. همت عالى آنان اين است كه همه حجاب‌هاى ظلمانى و نورانى عالم ملك و ملكوت را پشت سر نهند و با چشم دل، بدون واسطه، رخ زيباى يار را ببينند و خود را فداى او كنند.
اين جان عاريت كه به حافظ سپرده دوست‏ روزى رُخَش ببينم و تسليم وى كنم‏
در مناجات شعبانيه، كه زمزمه همه امامان بوده است، آمده است:
«اِلهى‏ وَ اَلْحِقْنى‏ بِنُورِ عِزِّكَ الْاَبْهَجِ فَاَكُونَ لَكَ عارِفاً وَ عَنْ سِواكَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْكَ خائِفاً مُراقِباً يا ذَااْلجَلالِ وَ الْاِكْرامِ؛ (۲) معبودا، مرا به نور گرانقدر خويش رسان تا نسبت به تو عارف گردم و از جز تو رخ برتابم و از تو ترسم و فرمانت برم، اى دارنده جلالت و كرامت. »
اين حالت عالى روحى در اثر تقواى الهى، پرهيز از گناهان، انجام وظايف و پيشرفت درسير و سلوك اخلاقى پديد مى‏آيد. سالار شهيدان در دعاى عرفه از خدا ‏مى‏خواهد:
«اَللَّهُمَّ اجْعَلْنى‏ اَخْشاكَ كَاَنّى‏ اَراكَ؛ (۳) خدايا مرا در مرتبه‏اى از خوف از خودت قرار ده كه گويا تو را مى‏بينم. »
جلوه‌هاي عرفان در كربلا:
۱- وصال به حق:
آن امام همام و ياران او خود را به خدا نزديك مى‏ ديدند تا جايي كه از همه هستى خويش گذشتند و هر سختى و تلخى را به جان خريدند. هر چه در راه جانبازى و جهاد جلوتر مى ‏رفتند، آثار شيرين اين حالت عرفانى برايشان بيشتر جلوه‏ گر مى‏ شد. در شب عاشورا پس از سخنان امام و اعلام وفادارى اصحاب، امام آنان را دعا كرد، سپس پرده از چشمانشان برداشت و آنان نعمتهاى بهشتى را كه خدا عطايشان كرده بود ديدند و جايگاه خويش را شناختند. » (۴)
همچنين پس از نماز ظهر عاشورا به آنان فرمود:
«يا كِرامُ هذِهِ الْجَنَّةُ فُتِحَتْ اَبْوابُها وَ اتَّصَلَتْ اَنْهارُها وَاينََعَتْ ثِمارُها وَ هَذا رَسُولُ اللَّهِ وَ الشُّهَداءُ الَّذينَ قُتِلوُا فى‏ سَبيلِ اللَّهِ يَتَوَقَّعُونَ قُدُومَكُمْ وَ يَتَباشَروُنَ بِكُمْ فَحاموُا عَنْ دينِ اللَّهِ وَ دينِ نَبيّهِ وَ ذُبُّوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ؛ اى بزرگواران! اين بهشت است كه دروازه ‏هايش به رويتان گشوده شده و رودهايش به هم پيوسته و ميوه‏ هايش شيرين گشته است. رسول خدا (ص) و شهدايى كه در راه خدا كشته شده ‏اند، منتظر ورود شما هستند تا خوش ‏آمد گويند، بنابراين از دين خدا و پيامبرش دفاع كنيد و از ناموس پيامبر پاسدارى نماييد. » (۵)
حماسه‏ سازان عارف كربلا آنچه را كه ديگران در آينه نمى‏ ديدند، در خشت خام مى‏ ديدند و بصيرت و عرفانشان پرده‏ هاى زمين و زمان را درنورديده بود و بر بام دنيا گام نهاده، چنين مقام ارجمندى را در پرتو همراهى با حضرت اباعبداللَّه (ع) به دست آورده بودند:
زهير بن‏ قين آن‏گاه كه آهنگ ميدان كرد، دست بر دوش امام نهاد و گفت؛
«اينك راه خويش را به نيكى يافته ‏ام و عارفانه قدم به ميدان مى‏ نهم و يقين دارم كه به ملاقات نياكان بى‏ نظير تو يعنى پيامبر و على و حسن و جعفر طيار و حمزه عليهم‏السلام مى‏ شتابم.» (۶)
حضرت على‏ اكبر (ع) نيز يك بار از ميدان برگشت و در ظاهر از امام طلب آب نمود ولى در واقع آب حيات مى‏ طلبيد، امام به او فرمود:
«پسرم، به ميدان باز گرد كه پس از اندكى جنگيدن، جدت محمد (ص) را ملاقات خواهى كرد و او چنان تو را سيراب خواهد كرد كه پس از آن، هرگز تشنه نخواهى شد! »
پس از سخنان امام (ع) آن مجاهد عارف به صف دشمن زد و حماسه آفريد. در آن ميان‏ منقذ بن‏ عروه، او را هدف قرار داد و بر زمين افكند، على ‏اكبر در ميان خاك و خون، فريادبرآورد:
«پدر عزيزم، درود بر تو، اين، جدم پيامبر است كه بر تو سلام مى ‏فرستد و پيام مى‏ دهد كه هر چه زودتر به سوى ما بشتاب!» (۷)
راستى در عرفانگاه كربلا چه رخ داده است كه پدر از پسر، پسر از پدر، برادر از برادر و خواهر از برادر، دل مى‏ كند و خود را تسليم امواج بلا مى ‏نمايد؟ جز اينكه جملگى تصميم گرفته ‏اند از آوردگاه نينوا به بارگاه «دَنى فَتَدلَّى» پر بكشند و با زبان حال و قال بگويند:

تَرَكْتُ الْخَلقَ طُرّاً فى‏ رِضاكا وَ اَيْتَمْتُ الْعَيالَ لِكَنى اَراكا فَلَوْ قَطَّعْتَنى‏ اِرْباً فَاِربا لَما حَنَّ الْفُؤادُ اِلى‏ سِواكا!
تمامي مردمان را در راه رضايت تو ترك گفتم و عيالم يتيم گشت تا تو را ببينم اگر مرا قطعه قطعه كني، دلم غير ار تو را نمي‌خواهد. (۸)
همه عاشوراييان، مست جمال حسينى شدند و زيباترين سرود عاشقانه را پيام‏ آور كربلا، حضرت زينب (س)، در كوفه ابراز داشت. وقتى اهل بيت (ع) به عنوان اسراى جنگى وارد مجلس عبيداللَّه شدند، او با نخوت و غرور از حضرت زينب (ع) پرسيد: خدا با خاندان تو چه كرد؟ دختر پيامبر با اطمينان و صلابت پاسخ داد:
«ما رَأَيْتُ إلاَّ جَميلاً، هؤُلاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرزوُا اِلى‏ مَضاجِعِهِمْ…؛ (۹) جز زيبايى نديدم! اين خيل (شهدا) كسانى هستند كه خدا شهادت را برايشان مقرر كرده بود و آنان به مشهد خويش شتافتند. »
۲. راز و نياز با خدا:
دعا و عبادت، زيباترين حالتى است كه انسان پيدا مى‏ كند و در خلوت انس خداى خويش مى‏ نشيند. از نظر قرآن مجيد، هدف نهايى آفرينش محسوب مى‏ شود؛ «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ اِلاَّ لِيَعْبُدوُنِ؛ (۱۰)
جن و انسان را نيافريدم جز آنكه مرا بپرستند. »
نيايش و پرستش خالصانه از ويژگى‏ هاى دايمى امام حسين (ع) و ياران فداكار او بود. امام سجاد (ع) فرمود: «پدرم در شبانه‏ روز هزار ركعت نمازمى‏ خواند.» (۱۱)
حضرت، در طول سفر، حتى در صبح و ظهر روز عاشورا نمازهاى واجب را همراه اصحابش به جماعت برگزار ‏كرد. عصر تاسوعا وقتى جنب و جوش دشمن را ملاحظه كرد، حضرت عباس (ع) را فرستاد تا از آنان خبر بياورد، به او گفتند، قصد حمله دارند، امام برادر را به سوى عمر سعد فرستاد تا از او مهلت بگيرد جنگ را به فردا موكول كند تا يك شب ديگر به درگاه خدا عبادت كنند، آنگاه فرمود:
«خدا مى‏ داند كه نماز، قرائت قرآن و دعا و استغفار را دوست ‏دارم.» (۱۲)
شب عاشورا تا صبح، مشغول نماز و دعا و استغفار و مناجات و تلاوت قرآن بودند. (۱۳)
حضرت مسلم (ع) هنگام عزيمت به سوى كوفه، براى وداع به مسجد النبى رفت و دو ركعت نماز به جاى آورد. (۱۴) در باره يكى ديگر از شهدا به نام «سويد بن‏ عمر» نوشته‏ اند: «انسانى شريف و پرنماز بود.» (۱۵) حبيب بن‏ مظاهر عصر تاسوعا خطاب به نيروهاى يزيد گفت: «چه بد گروهى هستيد؛ فرداى رستاخيز در حالى به پيشگاه خدا حضور مى‏ يابيد كه نسل و عترت پيامبرش را كشته‏ ايد؛ كسانى كه عابدان اين ديار و نمازشب‏خوان و ذاكر خدا بودند.» (۱۶)
به شهادت تاريخ و احاديث، امام حسين (ع) بيشترين محبت و شيفتگى را نسبت به خداوند داشت. وجودش سرشار از محبت خدا بود. از ميان آن همه حالات، داستان‌ها و روايات و اخبار، يك جمله براى ما كافى است، كه از مهم‌ترين قسمت هاى مناجات او در عصر عرفه در صحراى عرفات با خداى خويش است:
«متى غبتَ حتى تحتاج الى دليل يدلُّ عليك و متى بعدتَ حتى تكون الاثار هى التى توصل اليك، عميت عينٌ لا تراك عليها رقيباً و خسرت صفقة عبد لم تجعل لَهُ من حبك نصيبا؛ تو كي از نظر پنهاني تا به دليل و برهان محتاج باشي و كي از ما دور شدي تا آثار و مخلوقات، ما را به تو نزديك سازد؟ ! كور باد چشمي كه تو را نمي‌بيند، با آن كه هميشه تو مراقب و همنشين او هستي. در زيان باد بنده‌اي كه نصيبي از عشق و محبت نيافت. (۱۷)
كى رفته‏ اى ز دل كه تمنا كنم تورا كى رفته‏ اى ز ديده كه پيدا كنم تو را
امام حسين (ع) همچون ديگر پيشوايان اسلام، با آن‏همه عشق و محبت به ذات اقدس ربوبى، بيشترين احساس ابهت و جلال و جمال و عظمت نسبت به پروردگار متعال را در وجود خود داشت كه در موارد گونه‏ گون تجلى و بروز مى‏ كرد. امام تالحظه شهادت، ارتباط ناگسستنى و عشق سوزان به محبوب واقعى خود را به همراه داشت.
در روز شهادت هر چه به زوال ظهر نزديك مى‏ گرديد و ساعات بحرانى جبهه كربلا نزديك‏تر مى‏ شد، آن عاشق دلباخته با سپرى شدن ساعات فراق و نزديك شدن وعدة وصل، قيافه ‏اش مصمم‏ تر، رنگ او برافروخته‏ تر، سيمايش گلگون ‏تر و چهره ‏اش شكفته ‏تر مى‏گرديد و شور مخصوصى در امام ديده مى‏ شد. (۱۸)
امام حسين در لحظه شهادت تبسم بر لبان خود داشت و خندان و شاداب بود. او آرام و شاد و بشاش و متبسم و خندان بود. شمر سراو را مى‏ بريد اما وى چون گل شكفته بود (۱۹) چرا كه وظيفه خود را به انجام رسانيده و اينك در آستانه وصال با معبود و معشوق ومحبوب خويش است. آرى اين است نتيجه عشق و معرفت به پروردگار، و اين است نتيجه اداي تكليف و انجام مسؤوليت و وظيفه. آرامش خاطر و سكون و طمأنينه، حاصل ارزشمند انجام تكليف است، و چه موهبتى از اين ارزشمندتر.
پيامبر اسلام (ص) درباره اصحاب امام حسين (ع)، آن عاشقان كوى دوست و شيفتگان وصال يار فرموده بود: « لا يجدون الم مس الحديد؛ (۲۰) آنان درد و رنج اصابت اسلحه آهن را نمى ‏يابند». چگونه مى‏ شود نيزه و خنجر به بدنى فرو رود و بيرون كشيده شود و خون جارى گردد اما احساس سوزش و درد در ميان نباشد؟
پاسخ اين است كه اينان چنان شيفته و دلباخته كوى دوست و راهى به سوى آن ديار بودند كه سر از پا نمى‏ شناخته، برخورد با سلاح‏هاى گوناگون را به چيزى نمى‏ گرفتند و كوچك‏ترين اعتنائى ‏به آن نداشتند. چنان در راه اداى تكليف و انجام وظيفه اسلامى و انسانى خود سرمست موفقيت و كاميابى بودند كه به هيچ چيز ديگر نمى‏ انديشيدند. وقتي ياران و اصحاب امام (ع) چنين بودند، خود آن وجود سرشار و آن مصداق بارز «والذين آمنوا اشد حبا (۲۱) للّه» چگونه بود؟
۳. تجلي رضا به قضا:
در مقامات و مراحل عرفاني و سلوك، رسيدن به مقام «رضا» دشوار و ارجمند است.
به راستي كه حسين بن علي (ع) در ميان آنان - كه يكي به درد يا درمان و يكي به وصل يا هجران مي‌انديشيد و آن را مي‌پسنديد - «آنچه را جانان پسندد» مي‌پسنديد. كربلا تجليگاه رضاي انسان به قضاي خدا بود. حضرت در واپسين لحظات حيات در قتلگاه، زمزمه ميكرد: «الهي رضي بقضائك».
اين مرحله از عرفان؛ يعني خود را هيچ نديدن و جز خدا نديدن و در مقابل پسند خدا اصلا پسندي نداشتن. در آغاز حركت از مكه به سوي كوفه نيز فرموده: «رضا الله رضانا اهل البيت؛ رضا و پسند ما خاندان، همان پسند خدا است». (۲۲)
حضرت با مجاهدت، رياضت و زهدورزى خالصانه به مقام رضا رسيده بود. اين مقام درتمامي برخوردهاى حضرت با دشمن ظهور و بروز پيدا مي‌كرد و كوفيان را نهيب مى‏ زد كه شما كسانى هستيد كه رضايت و خواسته‏ هاى دل خويش را بر رضاى الهى ترجيح‏ داده‏ ايد:
«لا افلح قوم آثروا مرضاة انفسهم على مرضاة الخالق؛ (۲۳)
رستگار نخواهند شد قومى كه رضايت خود را بر رضايت خداوند ترجيح دهند». … هيچ يك از پيشامدهاى تلخ ظاهرى، خللى در ارادۀ مصمم حضرت در ادامه حركت پديد نياورد و با دلى راضى به پيشواز حوادث مى ‏رفت. آن گاه كه فرزدق ايشان را از اوضاع كوفه خبرداد در جواب فرمود:
«همواره كار دست خدا بوده و هست. اگر قضاى الهى بر چيزى نازل شود كه دوست داريم و مى ‏پسنديم، خدا را بر نعمت‏هايش سپاس مى‏ گوييم اما اگر قضاى الهى ميان ما و اميدمان فاصله انداخت، باز از كسى كه نيتش حق و شيوه ‏اش تقوا باشد دور نيست». (۲۴)
اين كلام امام (ع) در مدينه در وقت وداع با قبر جدش رسول خدا هم اعلام شد:
«اسئلك…ما اخترتَ مِن أمرى هذا ما هو لك رضى؛ خدايا! از تو درخواست دارم آنچه را ماية خشنودي توست، برايم برگزيني.» (۲۵)
اين خصلت حضرت در همراهانش نيز ظهور و بروز كامل داشت. حضرت زينب در مجلس ابن زياد آن گاه كه والى مغرور كوفه او را مورد طعن و خطاب قرار داد كه:
«چگونه ديدى رفتارى را كه خدا با برادرت نمود؟» فرمود: «ما رأيتُ الا جميلاً؛ غير از خوبى و جمال چيزى نديدم». (۲۶)
اين برخورد از سر رضايت و عاشقانه، فضاى مجلس را عليه ابن زياد دگرگون نمود و او را زمينگير كرد.
وقتى انسان به عظمت صفات و اسماي الهى پى ببرد، بهت زده مى‏ شود و در آن وادى، پاى عقل را چوبين ديده، در حرارت تمنا و خيرگى تماشا به يكباره مى ‏سوزد، پس طبعاً اراده ‏اى كه در اين آتش صيقلى مى‏شود، شكست ‏ناپذير است. نه رهبر عاشورا و نه هيچ يك از اهل‏بيت و اصحاب با آن همه صحنه‏هاى دلخراش و فشارهاى سخت درونى و بيرونى از پاى در نيامدند و زبان اعتراض نگشودند. درك اين حقيقت و اين حالت، درك مشكلى است، از آن جهت كه عقل آدمى جز حيرت و شگفتى در اين باره به چيزى نمى‏رسد و در مقابل حركات اعجاب‏ آميز سيدالشهدا زانوى تسليم و عجز بر زمين مى‏ زند. امام زين‏ العابدين در وصف اين ويژگى در عمه خويش مى‏ فرمايد:
«در سفر اسارت از كوفه تا شام، بارها شاهد بودم كه عمه‏ ام زينب غذاى خود را بين كودكان تقسيم مى‏ نمود و خود از شدت گرسنگى و ضعف نماز شب را نشسته مى‏ خواند، در ايام سفر هيچ‏گاه نماز شب او ترك نشد». (۲۷)
————————————————————————————————–
پى‏نوشت‏ها:
۱. عرفان و حماسه، آيت‏ اللَّه جوادى آملى، ص‏۳۵، نشر رجاء، ۱۳۷۲، به نقل از نمط نهم اشارات و تنبيهات.
۲. مفاتيح الجنان، مناجات شعبانيه.
۳. همان، دعاى عرفه.
۴. مقتل الحسين، مقرّم، ص‏۲۶۱، بصيرتى، قم، ۱۳۹۴ق.
۵. همان، ص‏۳۰۴.
۶. همان، ص‏۳۰۶.
۷. لهوف، ص‏۱۶۶، ۱۶۷.
۸. جامع الاسرار و منبع الانوار، سيد حيدر آملى، ص‏۱۱ مقدمه، تهران، ۱۳۴۷. (همه مردم را در راه خشنودى تو ترك گفتم، و خانواده‏ ام را رها كردم تا تو را بينم، اگر مرا قطعه قطعه كنى، باز هم دلم به سوى ديگرى مشتاق نخواهد شد.)
۹. نفس المهموم، ص‏۳۷۱.
۱۰. سوره ذاريات، آيه ۵۶.
۱۱. بحارالانوار، مجلسى، ج‏۴۴، ص‏۱۹۶.
۱۲. مقتل، ابومخنف، ص‏۱۰۶.
۱۳. همان، ص‏۱۱۲.
۱۴. الفتوح، ص‏۵۳.
۱۵. لهوف، ص‏۱۶۵.
۱۶. مقتل، ابومخنف، ص‏۱۰۵.
۱۷. مفاتيح الجنان، بخشى از دعاى امام حسين (ع) در روز عرفه.
۱۸. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۹۷
۱۹. كنوز السعادة و رموز الشهاده، تأليف علامه حاج ميرزا محمد رفيع نظام العلماء، چاپ ۱۳۲۲ ه. ق، تبريز، ص ۱۵۰ ۱۵۱.
۲۰. بحار الانوار، ج۴۵، ص ۸۰
۲۱. بقره (۲) آيه ۱۶۵
۲۲. موسوعة كلمات الامام الحسين، ص ۳۲۸.
۲۳. مقتل الحسين، خوارزمى، ج‏۱، ص‏۲۳۹، بحارالانوار، ج‏۴۴، ص‏۳۸۳.
۲۴. موسوعة كلمات الامام الحسين، ص‏۳۳۶.
۲۵. همان، ص‏۳۲۸.
۲۶. بحارالانوار، ج‏۴۵، ص‏۱۱۶.
۲۷. زينب كبرا، اسماعيل منصورى، نشر آيه، ص ۳۸.


| شناسه مطلب: 49342




كربلا اربعين



نظرات کاربران