پشت صحنه عاشورا و راز «ما رایتُ إِلاّ جمیلاً» پشت صحنه عاشورا و راز «ما رایتُ إِلاّ جمیلاً» پشت صحنه عاشورا و راز «ما رایتُ إِلاّ جمیلاً» بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
پشت صحنه عاشورا و راز «ما رایتُ إِلاّ جمیلاً» پشت صحنه عاشورا و راز «ما رایتُ إِلاّ جمیلاً» پشت صحنه عاشورا و راز «ما رایتُ إِلاّ جمیلاً» پشت صحنه عاشورا و راز «ما رایتُ إِلاّ جمیلاً» پشت صحنه عاشورا و راز «ما رایتُ إِلاّ جمیلاً»

پشت صحنه عاشورا و راز «ما رایتُ إِلاّ جمیلاً»

باید توجه داشت، عاشورا در کنار همه آثار و برکات و روشنگری‌های خود در طول تاریخ یک نتیجه و اثر بسیار مهم داشته و آنکه مهندسی فکر و زندگی بشر را در مواجهه با مصیبت تغییر داده است.

به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج به نقل از قدس آنلاين، به عبارت بهتر عاشورا و آنچه در كربلا رخ داد، نوع مواجهه بشر با مصيبت و بهره گيري از آن را تغيير داد. در واكاوي اين مسأله با حجت الاسلام و المسلمين قائم مقامي، استاد حوزه و دانشگاه و محقق و پژوهشگر معارف اسلامي به گفت و گو پرداخته ايم كه مشروح آن از نظرتان مي‌گذرد:
همه ساله ما در ايام محرم با بيان مصايب كربلا و آنچه بر سيدالشهدا (ع) و ياران و
 اهل بيتشان رفت عزاداري مي‌كنيم، دليل اين عزاداري‌ها چيست؟
يكي از بركات محرم و صفر به تفكر واداشتن انسانهاست و از موضوعات ضروري براي بازنگري و تأمل در اين واقعه اين است كه جريان مصيبت كه اوج آن در عالم هستي در عاشورا رخ داده (در زيارت عاشورا بر عظمت اين مصيبت به عنوان عظيم‌ترين مصيبت زمين و آسمان تصريح شده)، در جهان رو به افزايش مي‌رود يا كاهش؟
در اين مورد اگر واكاوي و تحقيق داشته باشيم، شايد نتوان به نتيجه صريح و دقيق رسيد، اما بايد احتمالات را در نظر گرفت شايد از منظر احتمال، سير مصايب جهاني پس از وقوع عاشورا از يك منظر افزايش و از يك منظر كاهش يافته باشد.
عاشورا براي احياي دين و بيداري مسلمين بود، پس بايد مصيبتها كاهش يافته باشد، آيا عاشورا چنين كاركردي داشته است؟
از يك نظر مصيبت افزايش يافته است، وقتي كساني به خود اجازه مي‌دهند، چنين حرمت حجت الهي و فرزند پيامبر (ص) و امام مسلمين (ع) را بشكنند و از اين كار ابايي ندارند، پس از آن ديگر حرمت شكني معني و گذشتن از مرزهاي حرمت براي آنها عادي و آسان مي‌شود.
در نتيجه همين روند است كه مصايب جهاني دامنگير جامعه اسلامي شد و قدرت از مسلمين سلب گرديد و حاكميت آنها از بين رفت و در دست يهود قرار گرفت، آن هم به عنوان طايفه اي قليل و متاسفانه همين روند، آنها را در مركز جهان اسلام قرار داد؛ يعني آن چيزي كه در مكه معظمه با تصرف با واسطه وهابيت و در 
بيت المقدس به طور مستقيم شاهد آن هستيم و امروز كار به جايي رسيده كه صهيونيسم حرف نهايي‌اش را 
مي زند و مي‌گويد، قدس شريف هدف ماست و بايد مسجدها تخريب شده و معابد ما برپا شود.
[fact()]اينجا جاي تأمل است و سفارش به مسلمين براي واكاوي كه منشأ اين فاجعه از كجا بود؟ ! من به شخصه معتقدم منشأ آن عاشوراست و رفتار فجيع با حجت الهي كه امروز يهود در مراكز اسلامي حاكميت كند و بگويد اين زمين مقدس متعلق به من است![factend()]
اين سير كه از عاشورا به بعد آغاز مي‌شود، از يك جهت مصايب را افزايش مي‌دهد؛ زيرا كفر خفي به كفر جلي بدل مي‌شود، يعني همان چه در غرب رخ داد، اما از جهتي مصايب كاهش يافت؛ زيرا اين بيداري و عقلانيت و آگاهي موجب شد، انسان اجازه ندهد مجدداً چنين واقعه اي در صحنه جهان رخ دهد و چنين حريمي شكسته شود؛ از اين رو، سير بيداري و بصيرت عاشورايي منجر مي‌شود كه نظام ولايت فقيه تشكيل شود و 
عده اي پاي اين حقيقت بايستند و عقب ننشينند و رهبران جريان باطل جرأت نكنند و توان مقابله مستقيم نداشته باشند كه با رهبر جريان حق در نظام اسلامي در عين داشتن بغض و كينه مقابله كنند، در حالي كه در زمان سيدالشهدا (ع) چنين چيزي رخ داد، اما پس از وقوع انقلاب اسلامي جريان كفر جهاني با واسطه و عناصري از دنياي قديم حمله را عليه ما انجام داد، به عنوان مثال با واسطه هايي همچون صدام، القاعده، طالبان و داعش.
چرا چنين مسأله‌اي رخ داد؟
زيرا جرياني كه مي‌خواهد به اسلام ناب و ولايي هجمه كند، جرياني است كه تاريخ انقضاي آن به سرآمده به عبارت بهتر جريانهايي مثل داعش هرگز نمي‌توانند بر جهان اسلام حاكميت داشته باشند و اينها همه از بركات سير وقايع عاشورايي است.
بنابراين، از نظر ظاهري پس از واقعه عاشورا شاهد سير افزايش مصيبت در جهان هستيم و از جهت ديگر شاهد كاهش به دليل بازگشت به حقيقت دين، توبه و بيداري و افزايش عقلانيت كه ديگر اجازه نداد جريان باطل استمرار داشته باشد؛ از اين روست كه امروز نفاق حكومتي ندارد، بلكه اين كفر جلي است كه حكومتهايي را در دست دارد.
در مجموع من اعتقاد دارم از عاشورا به بعد در صحنه جهان سير كاهش مصيبت را داريم كه ادامه مي‌يابد و بشريت را بيدار و او را عاقل و متنبه و توّاب كرده و بستري را فراهم مي‌كند، براي آن واقعه شگرف جهاني يعني ظهور امام عصر (عج).
به دلايلي كه اثبات مي‌كند، مصيبت پس از عاشورا افزايش يافته اشاره كرديد، چه دليل و گواهي بر كاهش آن در نظر داريد؟
بايد توجه داشت، عللي به آن واقعه انجاميد مثل اكتفاي به ظاهر دين، جهل و عدم بصيرت و از سوي ديگر حكمتهايي نيز دارد كه متولي آن خدا و پيامبر (ص) و امام (ع) هستند؛ اگر علت واقعه ترس و جهل و عدم معرفت بود، اما حكمت ماجرا اين شد كه انسان نهراسد و از توپ و تشر حكام طاغوتي و سلاح به دست نترسد، حكمت ديگر اين بود كه از عللي كه به فاجعه كربلا انجاميد، جلوگيري شد، به گونه اي كه در صحنه جهان ديگر عاشورايي رخ نداد، به عبارت بهتر انسان به چنين سقوط و بي عقلي و جهالت و سِحرشدگي نرسيد كه مقابل حجت الهي بايستد، شايد بهتر است بگوييم عاشورا واقع شد تا ديگر عاشورايي رخ ندهد!
امروز غيرممكن است كه وضعيت بشر به جايي برسد كه با حجت الهي چنين برخورد كند شايد يكي از دلايل غيبت همين است كه حجت خدا نماينده اي را مي‌فرستد تا مردم را بسنجند؛ زيرا پيش از غيبت فيزيكي امام و بر اثر غفلت و اعراض از ولايت، غيبت شروع شده بود يعني حتي پيش از ولادت امام عصر (عج) و هر چه پيش مي‌رويم بيشتر مي‌شود تا جايي كه وجود مبارك امام (عج) نيز غايب مي‌شود.
اين افزايش مصيبت همراه با كاهش غيبت نيز است، يعني غيبت امام (عج) انسانها را به خود آورده تا با تفكر و تأمل به باطن دين، امامت و ولايت بازگشت داشته باشند كه اين سير دومي كار را به جايي مي‌رساند كه وقتي امام عصر (عج) نماينده خود را براي آزمايش جهان مي‌فرستند پاسخ مثبت با دامنه جهاني دريافت مي‌كند، يعني بخشي از مردم جهان نماينده را پذيرفته با او همراه شده و امكان تشكيل دولت را برايش فراهم كردند و اين چيزي است كه مردم در زمان سيدالشهدا (ع) و ماجراي مسلم بن عقيل در اثر بي معرفتي انجام ندادند.
عقيله بني هاشم (س) در جلسه ابن زياد تعبيري از عاشورا دارند و مي‌فرمايند: «چيزي جز زيبايي در كربلا نديدم»؛ چطور چنين چيزي در عين مصيبت عظماي تاريخ بشريت ممكن است؟
جا دارد از مردم جهان براي بازنگري اين فرهنگ، حكمت و معارف اهل بيت (ع) و شيعه دعوت كنيم؛ زيرا چنين نگاهي را در آن واحد امكان‌پذير مي‌كند تا انسانها به يك عمل واحد از دو منظر نگاه كنند، يعني فعل واحد حضرت سيدالشهدا (ع) هم منسوب به خداوند است، از يك سو يعني اراده الهي بود و از سويي نيز فعل بشر است و كساني با مسؤوليت خود آن را انجام داده اند!
وقتي ابن زياد ملعون از ايشان مي‌پرسد، كار خدا را با برادرت چطور ديدي؟ ! ايشان بدون تامل مي‌فرمايند: «كار خدا را زيبا ديدم، ولي كارتان سياه و گزنده و درناك و پليد بود»؛ يعني شما چنين كاري انجام داديد.
به عبارت بهتر عمل وقتي به انسان منسوب است، سياه و وحشتناك مي‌شود، اما وقتي به حكمت الهي منسوب باشد زيباست؛ يعني شهادت و لقاي خدا و عالي‌ترين حالت عاشقانه!
اين نكته بسيار مهم است و از نظر معارفي هم پيامدهايي دارد كه چه فرهنگي مي‌تواند در آنِ واحد هم زيبا ببيند و هم زشت و نه زشتيِ عمل انساني زيبايي حكمت الهي را از بين ببرد و نه زيبايي حكمت الهي زشتيِ شقاوت و جنايت انساني را.
و اين ويژگي عقل كامل الهي و فرهنگ شيعي است كه در آنِ واحد هم اهل گريه است و هم اهل خنده. آنجا كه پاي فعل بشري و حكام جائز است، گريه و اعتراض مي‌كند و وقتي به كار خدا راضي است لبخند مي‌زند، از اين رو، به تعبيري شيعيان فيلسوف‌ترين مردم جهان هستند.
شيعه وقتي به طاغوت جهاني اعتراض دارد از آن مي‌گريد كه چرا آمريكا و اسراييل بر جهان حاكم هستند و در همين حال وقتي فعل و حكمت و مشيت الهي را مي‌بيند سرتاپا خشنودي و شكر است و فرحناك و اين پديده انسان شناسي شگفت آور است.
[fact()]اگر اين چنين نبود، بشر يا مثل صوفيان به انحراف مي‌رفت و هر كار زشت بشر را زيبا قلمداد مي‌كرد و دچار انحراف وحدتِ وجودگرايانه صوفيانه مي‌شد و اگر نگاه مأيوسانه داشت، نسبت به آنچه در جهان مي‌گذرد، به خداوند اعتراض مي‌كرد كه چرا چنين
 اجازه اي را مي‌دهد.[factend()]
داشتن چنين نگاهي به زشتي‌هاي اعمال انسان و زيبايي‌هاي حكمت الهي چه تأثيري بر سبك زندگي انسان‌ها بر جا مي‌گذارد؟
دو نگاه انحرافي كه به آنها اشاره شد، دقيقاً بر سبك زندگي انسان اثر مي‌گذارد؛ زيرا نگاهي مي‌خواهد زيبايي فعل خدا را به زشتي فعل بشر تسري دهد.
از اين رو، تن در مي‌دهد به گناه و خلاف و با اتكاي به رحمت الهي به خود اجازه گناه مي‌دهد، به اين بهانه كه خدا جهنمي ندارد و همه جا بهشت است، حريم شكني و فساد كرده و حدود الهي را رعايت نمي‌كند.
از سوي ديگر ديدگاهي معتقد است كه اين چه خدايي است كه اجازه مي‌دهد چنين آفرينشي با اين ظلمت داشته باشد و به خدا اعتراض مي‌كند و دچار بدبيني و افسردگي و سياهي شده و سبك زندگي او مأيوسانه مي‌شود و درست عبادت نمي‌كند و نشاط لازم را ندارد.
بايد توجه داشت، در بحث سبك زندگي صحيح ما معتقد به دو محور عقلانيت و نشاط هستيم، اگر كسي خسته، مايوس و بدبين باشد نمي‌تواند زندگي صحيحي را سامان دهد، اگر انسان بخواهد به سبك صحيح از زندگي دست يابد، بايد اين نگاه را داشته باشد و شيعه حداقل در كلام چنين نگاهي را دارد و جا دارد بازتر شود تا پيامدهاي چنين نگاهي بيشتر انعكاس يابد.


| شناسه مطلب: 49387




معارف حضرت زينب



نظرات کاربران