آشنایی با تاریخ و جغرافیای مدینه منوره بخش اول آشنایی با تاریخ و جغرافیای مدینه منوره بخش اول آشنایی با تاریخ و جغرافیای مدینه منوره بخش اول بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
آشنایی با تاریخ و جغرافیای مدینه منوره بخش اول آشنایی با تاریخ و جغرافیای مدینه منوره بخش اول آشنایی با تاریخ و جغرافیای مدینه منوره بخش اول آشنایی با تاریخ و جغرافیای مدینه منوره بخش اول آشنایی با تاریخ و جغرافیای مدینه منوره بخش اول

آشنایی با تاریخ و جغرافیای مدینه منوره بخش اول

به منظور آشنایی هر چه بیشتر مخاطبان با جایگاه مدینه منوره در تاریخ اسلام، بر آن شدیم تا گزارشی از تاریخ و جغرافیای این شهر ارائه دهیم.

به گزارش خبرنگار اعزامي پايگاهِ اطلاع رسانيِ حج از مدينه منوره، شهر مدينه در شمال غربى جزيرة العرب و شمال مكه مكرمه واقع شده و فاصله آن پس از احداث بزرگراه هجرت تا جده ۳۹۵ كيلومتر و تا مكه ۴۲۵ كيلومتر است. مدينه از سطح دريا حدود ۶۲۵ متر ارتفاع دارد. اين شهر از دو جهت يعنى غرب و شرق به وسيله «حرّه ها» محاصره شده است. اين حرّه‌ها از مسجد ذوقبلتين به سوى جنوب و سپس به سوى شرق و شمال امتداد مى يابد و مردم مدينه معمولاً اين حرّار را حرّه شرقى و حرّه غربى مى خوانند؛ با اين كه آن دو حرّه يكى هستند.
در غزواتى كه در دوران پيامبر رخ داد؛ مانند احد و خندق، داخل شدن به مدينه براى دشمن به خاطر وجود اين حرّه‌ها از دو سمت امكان نداشت و تنها راه ورود سمت شمال بود.
مدينه به وسيله چند كوه محاصره شده است. كوه احد از شمال، كوه عير از جنوب و كوه جماوات در غرب. در مدينه سه وادى يا درّه وجود دارد: عقيق، بطحان و قناة.
آب و هواى مدينه در تابستان گرم و خشك و در زمستان سرد و بارانى است و درجه حرارت آن در زمستان نسبت به مكّه و جدّه پايين‌تر است؛ به عبارتى ديگر مثلاً در ديماه پايين‌ترين دما ۲ درجه و بالاترين آن ۶/۲۴ درجه است و در تير ماه پايين‌ترين دما ۲/۱۷ درجه و بالاترين دماى آن ۴۴ درجه است. بالاترين ميزان بارندگى در دى ماه است كه به ۳/۸ ميلى متر مى رسد و پايين‌ترين ميزان آن در آذر ماه به ۲ ميلى متر است.
اراضى زراعى آن در جنوب شهر واقع شده كه صرفاً خرما و بعضى ميوه جات محصول آن است و در شمال آن نيز خرما، حبوب، ميوه جات و ساير نباتات گياهى نيز به عمل مى آيد. زمينهاى زراعى در مدينه از آب چاهها مشروب مى شود.
نگاهى به تاريخ يثرب مورخان در مورد نخستين ساكنان يثرب پس از طوفان نوح (عليه السلام) با يكديگر دچار اختلاف شده اند كه آنان را مى توان به چهار گروه تقسيم كرد.
۱ بعضى گفته اند: هنگامى كه مردم، از كشتى نوح (عليه السلام) كه بر كوه جودى نشسته بود خارج شدند به سوى مدينه رهسپار گشتند؛ محل فرود اين عدّه بعدها به سبب تعداد آنان «بازار هشتاد» ناميده شد. آنان تنها ماندگان و زندگانِ پس از طوفان نوح (عليه السلام) بودند. زبانى كه اين قوم به آن سخن مى گفتند به ۷۲ زبان تقسيم مى شد كه عربى يكى از آنها بود. عِمْليق و طَسَمْ پسران لُود بن سامِ بن نوح در ميان آنان عرب زبان بودند. فرزندان «عَبيل» در يثرب فرود آمدند و اين شهر به نام نخستين ساكن آن يعنى «يَثرب بن عَبيل بن عَوصِ بن اِرْمِ بن سام بن نوح (عليه السلام) »، يثرب ناميده شد.
۲ بعضى اولين ساكن مدينه پس از طوفان را «يثرب بن قانية بن مَهْلابيل بن اِرْم بن عَبيل بن عَوص بن اِرْم بن سام بن نوح (عليه السلام) » دانسته اند.
۳ كسان ديگرى اظهار داشته اند: اولين ساكنان مدينه پس از طوفان، اقوام «صَعْل و فالِح» بوده اند كه در زمين به فسق و فجور مى پرداختند. خداوند داوود نبىّ (عليه السلام) را بر آنان فرستاد و آن حضرت با ايشان جنگيد و اسيران زيادى گرفت؛ سپس به قدرت الهى كرمهايى برگردن آنان سوار شد كه تمامى ايشان را هلاك كرد.
۴ آخرين گروه گويند: هنگامى كه عمالقه در سرزمينها پراكنده شدند، بعضى از آنان در يثرب فرود آمده و ساكن شدند. اين قوم ستم و تجاوز پيشه خود ساختند؛ در حالى كه خداوند به آنان وسعت رزق، و طول عمر عطا كرده بود، به طورى كه عُمر هر يك از ايشان به چهار صد سال مى رسيد و شنيده نشده كه كسى از آنان در طول اين مدّت مرده باشد. حضرت موسى (عليه السلام) لشگرى فرستاد و آنانى كه در مدينه و مكّه ساكن بودند را به قتل رساند.
ورود يهود به يثرب يهوديان بارها در طول تاريخ به اين سرزمين مهاجرت كرده اند. مورخان تاريخِ مهاجرت هاى اوّليه يهود را از هزار تا هفتصد سال قبل از ميلاد مسيح ثبت كرده اند. در زمان سلطنت داوود نبى (عليه السلام)، درگيريها و اختلافاتى ميان فرزندان وى به وقوع پيوست. در اين زمان، يكى از فرزندان او به نام «اشالوم» همراه عده اى از بنى اسرائيل به خيبر و ديگر سرزمينهاى جزيرة العرب از جمله شام رفتند.
نبونيد، حاكم بابل شمارى از عراقيها را همراه خود آورده و در اين مناطق (حجاز) ساكن ساخته بود. در ميان ايشان يهوديانى از بابل و فلسطين بودند. پيش از اين نيز يهوديانى همزمان با مهاجرت به فلسطين به اين جا كوچ كرده و تا روزگار ظهور اسلام در آن ساكن بوده اند. علماى يهود توصيف پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) در تورات را ديده بودند كه در آن آمده بود اين پيامبر در مكّه مكرّمه ظهور كرده و سپس به سوى سرزمينى كه ميان دو حرّه واقع و داراى نخل است مهاجرت مى كند. پس آنان در جستجوى اين نشانيها با اشتياق تمام از شام به اين سرزمين رو آوردند. هنگامى كه اين نشانيها را در يثرب يافتند، در آن جا ساكن شدند. كسانى چون استرابون و پلينيوس، در بين دولتهاى جزيرة العرب از دولت يهود نام برده اند.
احتمالاً مهاجرت بعدى يهوديان به جزيرة العرب و خاصه به يثرب در سال هفتاد ميلادى و پس از آن صورت گرفته است. اين امر، به علت تخريب معابد آنان توسط قيصر «تيتوس» و حملات متعدد قيصرها عليه يهوديان از سال ۱۳۲ م بوده كه موجب فرار عده بيشترى شد، لذا برخى از آنان به حجاز رفته و عده اى نيز وارد يثرب شدند.
در هر حال قبايل يهود كه به يثرب آمدند ۲۵ قبيله بودند. آنان شهر را به اين صورت بين خود تقسيم كردند: ۱ قبايل بنى قريظه و بنى نضير: آنان در «عاليه» فرود آمدند كه امروز آن را «العوالى» مى نامند. ايشان در اين منطقه به حفر چاهها و كاشت درختان پرداختند. بعضى از قبايل عرب نيز در كنار آنان فرود آمده و ساكن شدند.
۲ قبايل بنى قينقاع: در منطقه «الصاغه» فرود آمدند كه خيابان قربان امروزى است. منازل عالى و زيباى آنان در شمال غربى «مدشونيه» ساخته شد.
يهوديان براى خود دژها و قلعه هايى ساختند كه به آنها اُطُم گفته مى شد. آنان اين كار را از اعراب عمالقه فرا گرفته بودند. مجموع دژها و حصنهايى كه براى خود ساختند به ۱۶۰ عدد مى رسيد.
اعراب مجاور نيز مثل آنان قلعه هايى ساختند كه در مجموع به ۷۲ عدد مى رسيد. هنگامى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله) به مدينه آمدند مهاجران را از ويرانى اين حصنها منع فرمودند و آنها را زينت مدينه منوره دانستند.
ورود اوس و خزرج يا يمانيها به يثرببه جز قبايل يهود و اعرابى كه در يثرب ساكن بودند، تعدادى از اعراب نيز از يمن و جنوب شبه جزيره مهاجرت كرده و در سرزمينهاى شمالى از جمله يثرب و غسان ساكن شدند. به سبب خرابى سد مأرب اين مهاجران به علت انتساب به «يَعْرَب بن قحطان»، «اعراب قحطانى» ناميده شدند؛ در مقابل ايشان، اعرابى كه در حجاز و بويژه مكّه ساكن و از فرزندان عدنان از نسل اسماعيل (عليه السلام) بودند «اعراب عدنانى» ناميده شدند.
اعراب جنوبى يا قحطانى، كه همان يمنيهاى مهاجر باشند، بر خلاف اعراب عدنانى يا ساكنان مكّه، از تمدن و شهرنشينى برخوردار بوده و كار و پيشه اصلى آنان كشاورزى، زراعت، توليدات و مصنوعات دستى بود چون يثرب در سراسر شبه جزيره امتيازات و ويژگيهاى مورد نظر آنان را داشت، براى سكونت مناسب ديدند.
از ميان اعراب يمانى كه در يثرب ساكن شدند دو طايفه نيرومند اوس و خزرج كه بعدها پيامبر (صلى الله عليه وآله) آنان را انصار ناميد با يهود بنى قريظه و بنى نضير پيمانهايى بستند. اوس و خزرج كه از فرزندان «حارث بن زيد بن سواد بن اسلم بن اسحاق بن قضاعه» بودند، همواره براى تسلط بر شهر يثرب با يكديگر رقابت مى كردند. منابع تاريخى مملو از شرح وقايع، جنگها و ستيزهاى اين دو طايفه با يكديگر است كه به آنها «ايام العرب» گفته مى شد.
درگيرى و كشتار ميان اوس و خزرج امرى عادى و كارى روز مرّه بود، در حالى كه هيچ كس در اين منطقه نبود تا بتواند اين دو رقيب را با هم تفاهم داده و به زير سلطه و نفوذ خود درآورد و به عبارتى هيچ كس نبود كه حرف آخر را بزند. به گفته «ولهاوزن»: «نزاع و تخاصمى كه وجود داشت زندگى را براى توده مردم سخت مى نمود، تنها يك مرد مى خواست كه بتواند اين جامعه متفرق را انتظام بخشد.» خداوند در اين زمان با ظهور اسلام و پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) آنان را به هدايت و صلح و دوستى رهنمون ساخت و پيامبر (صلى الله عليه وآله) به عنوان فرمانرواى مطلق، جهت التيام بيمارى عداوت و دشمنى و اعاده امنيت به اين شهر رهسپار شد. در اين موقعيت ويژه بود كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به عنوان «عامل وحدت» رخ نمود و قبايل مختلف يمانى را تحت عنوان «انصار» در پيمانهاى عقبه اول و عقبه دوم متحد ساخت و سرانجام نيز دو جناح متخاصم و نيرومند شبه جزيره يعنى قحطانيان و عدنانيان را پس از قبول دين مبين اسلام با نام انصار و مهاجر در زير لواى اين دين به يكديگر پيوند اتحاد زد. با مهاجرت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به يثرب اين شهر را مدينة النبى (صلى الله عليه وآله) ناميدند.


| شناسه مطلب: 51254




تاريخ حج مدينه



نظرات کاربران