علت مخالفت معاویه با حضرت علی (ع) چه بود؟ علت مخالفت معاویه با حضرت علی (ع) چه بود؟ علت مخالفت معاویه با حضرت علی (ع) چه بود؟ بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
علت مخالفت معاویه با حضرت علی (ع) چه بود؟ علت مخالفت معاویه با حضرت علی (ع) چه بود؟ علت مخالفت معاویه با حضرت علی (ع) چه بود؟ علت مخالفت معاویه با حضرت علی (ع) چه بود؟ علت مخالفت معاویه با حضرت علی (ع) چه بود؟

علت مخالفت معاویه با حضرت علی (ع) چه بود؟

مخالفت معاویه با حضرت علی (ع) مخالفت یک فرد با فرد دیگر نیست، بلکه مخالفت و برخورد دو فرهنگ و دو طرز فکر است که علت آن را باید در صفات و ویژگی‌های آن حضرت و معیارهای ایشان در برخورد و تعامل با افراد و همچنین ویژگی‌ها و صفات معاویه جست و جو کرد.

به گزارش سرويس انديشه پايگاه اطلاع رساني حج، مخالفت معاويه با حضرت علي (ع) مخالفت و برخورد دو فرهنگ و دو طرز فكر است. و علت آن را بايد در ويژگي‌هاي طرفين جست و جو كرد. امام علي داراي صفات و ويژگي هايي همچون علم، سابقه ايمان، شجاعت، سخاوت، ايثار، عدالت و… بودند كه در اثر اين صفات و يژگي‌هاي ارزشمند، خداوند متعال محبت آن حضرت را در قلب‌هاي مردم قرار داده و اين موجب حسادت و دشمني افراد بي ايمان با آن حضرت شده بود.
پاسخ تفصيلي مخالفت معاويه با حضرت علي (ع) مخالفت يك فرد با فرد ديگر نيست، بلكه مخالفت و برخورد دو فرهنگ و دو طرز فكر است. علت مخالفت‌ها و دشمني‌ها و كينه به آن حضرت را بايد در صفات و ويژگي‌هاي آن حضرت و معيارهاي ايشان در برخورد و تعامل با افراد و همچنين ويژگي‌ها و صفات معاويه جست و جو كرد.
امام علي داراي صفات و ويژگي‌هاي با ارزشي بودند كه موجب شادماني دوستان و حسادت و عداوت دشمنان و بد خواهان آن حضرت مي‌شد. برخي از اين صفات و ويژگي‌ها عبارت اند از:
۱. علم امام علي (ع): بعد از پيامبر اكرم (ص) علي (ع) آگاه‌ترين و عالم‌ترين فرد به احكام و دستورات اسلام و دقايق و رموز جهان و نظام خلقت بودند، تا جايي كه دوست و دشمن در مشكلات و بن بست‌هاي خود به آن حضرت مراجعه مي‌كردند. ۲. سابقه ايمان: امام علي (ع) اولين مردي بود كه به پيامبر اكرم (ص) ايمان آورد و پيامبر اكرم (ص) او را به عنوان وصي و جانشين خود منصوب و به مردم معرفي كردند. ۳. شجاعت و جانبازي در ميدان نبرد: شجاعت آن حضرت به حدي بود كه در جنگ ها، سخت‌ترين و خطرناك‌ترين شرايط نبرد را به آن حضرت واگذار مي‌كردند و آن حضرت با فداكاري دشمن را شكست مي‌داد. ۴. سخاوت و بخشش: در اموال شخصي خود بسيار بخشنده بودند، تا جايي كه با آن همه كار و تلاش و حفر چاه‌ها و قنات‌ها و ايجاد نخلستان ها، هيچ يك را براي خود نگه نداشتند و همه را در راه خدا وقف كردند. ۵. ايثار: امام علي (ع) علاوه بر بخشش مال در موارد زيادي مايحتاجي را كه خود و خانواده شان به آن نياز مبرم داشتند به افراد بي بضاعت ايثار مي‌كردند كه يك نمونه آن را قرآن بيان كرده و مورد تمجيد قرار داده است. [۱] ۶. عدالت: عدل و انصاف امام علي (ع) بارزترين صفتي است كه او را سرمشق همه زمامداران عدالت خواه گردانيده است. ايشان در اين باره مي‌فرمايد: "قسم به خدا اگر آسمان‌هاي هفت گانه را با افلاك آنها به من بدهند تا پوست جويي را از دهان مورچه اي به زور بگيرم هرگز اين كار را نخواهم كرد. [۲] ۷. بندگي خدا و مخالفت با هواي نفس: آن حضرت هيچ گاه از روي هواهاي نفساني قدمي برنداشت و به خاطر خدا همه اميال و هواهاي خود را سركوب مي‌كرد و تنها در پي عبوديت خالصانه و عمل براي خدا بود. نبرد با عمرو بن عبدود نمونه اي از اين اخلاص است.
در اثر اين صفات و ويژگي‌هاي ارزشمند و به موجب آيه شريفه: «مسلّماً كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده ‏اند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دلها قرار مى‏ دهد»! [۳] خداوند متعال محبت آن حضرت را در قلب‌هاي مردم قرار داده و ايشان عزيز‌ترين فرد در پيش مردم بودند. و اين موجب حسادت و دشمني افراد بي ايمان با آن حضرت شده بود؛ زيرا افرادي كه ادعاي ايمان و برتري داشتند نمي‌توانستند در اين صفات به پاي ايشان برسند.
اما صفتي كه بيش از همه موجب بر انگيخته شدن دشمني‌ها مخصوصاً دشمني معاويه شده بود؛ شدت عدالت حضرت علي (ع) بود. پس از پذيرش خلافت در نخستين سخنراني خود در مسجد مدينه با شفافيت تمام مواضع و برنامه خود را اعلام كرده و از جمله، قاطعانه درباره خط اصلي حكومت خود، يعني عدالت گستري و ستم ستيزي و شايسته سالاري سخن گفت و اعلام كرد كه وضعيت موجود را زيرو رو خواهد كرد و عقب افتادگان شايسته را پيش خواهد انداخت و پيش افتادگان بي لياقت را عقب خواهد زد. [۴] و اموال به يغما رفته را حتي اگر در كابين زنان باشد و بهاي كنيزان شده باشد باز خواهد گرداند؛ چرا كه «در عدالت گشايشي است و كسي كه عدالت بر او تنگي كند، ستم بر او تنگ‌تر خواهد آمد». [۵]
از طرف ديگر معاويه شخصي رياست طلب بود كه براي رسيدن به قدرت از هيچ كاري ابا نداشت، چنان كه در تاريخ آمده است كه معاويه بعد از صلح با امام حسن (ع) روزي در خطبه نماز عيد پرده از روي مقاصد و اهداف خود برداشت و گفت: «من به خاطر روزه گرفتن يا خواندن نماز يا حج بجا آوردن يا پرداخت زكات با شما نجنگيدم! ؛ چرا كه مي‌دانستم شما اين كارها را انجام مي‌دهيد، بلكه با شما جنگيدم تا بر شما امير شوم، خداوند امارت شما را به من اعطا كرده بود و شما نمي‌خواستيد». [۶] بنا براين بسيار واضح است طرز تفكري كه همه همت و تلاش او رياست و سلطنت و حكومت بر مردم است حكومت ارزشي امام علي را بر نمي‌تابد. علاوه بر اين كه كشته شدن اجداد و اقرباي مشرك معاويه در جنگ‌هاي صدر اسلام آتش انتقام جويي او از اسلام و پيامبر اسلام را در وجود آنان شعله ور كرده بود و اين نيز انگيزه مهم ديگري براي مخالفت با امام علي به عنوان سمبل اسلام و نزديك‌ترين فرد به پيامبر اكرم (ص) بود. چنان كه فرزندش يزيد بعد از به شهادت رسانيدن امام حسين (ع) در مقابل سر بريده او پرده از عقده‌هاي خود برداشته و علناً اين شعر را مي‌خواند: «اي كاش پدران من كه در جنگ بدر كشته شدند بودند و اين ذلّت و خواري و جزع فزع قبيله خزرج را مي‌ديدند…». اين شعري است كه ابن زبعري در جنگ احد بعد از شكست مسلمانان و به شهادت رسيدن ياران پيامبر گفته بود، [۷] و اكنون يزيد اين شعر را پس از به شهادت رساندن امام حسين (ع) مي‌خواند و اين دو واقعه را شبيه سازي مي‌كرد و آرزو مي‌كرد اجداد مشرك او بودند و مي‌ديدند كه چگونه يزيد انتقام خون آنان را از خاندان پيامبر (ص) گرفته است.
بنابراين، انگيزه اصلي مخالفت معاويه و دودمانش با حكومت امام علي (ع) و فرزندانش مخالفت با اصل اسلام و بنايي بود كه رسول گرامي اسلام (ص) آن را بنيان نهاده بودند.
منبع: اسلام كوئست
[۱] انسان، ۸-۱۰. [۲] محدث نوري، مستدرك ‏الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۱. نَهْجُ الْبَلَاغَةِ، قَالَ ع «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ». [۳] مريم، ۹۶، «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا». [۴] نهج البلاغه، خ ۱۶، ص۵۷. [۵] نهج البلاغه، خ ۱۵، ص ۵۷، «فان في العدل سعة و من ضاق عليه العدل فالجور عليه اضيق». [۶] أبو الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقى (م ۷۷۴)، البداية والنهاية، ج ‏۸، ص۱۳۱، نشر دار الفكر، بيروت، ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶. ُُُُُّّّّّ "قال يعقوب بن سفيان: حدثنا أبو بكر بن أبى شيبة و سعيد بن منصور قالا: ثنا أبو معاوية ثنا الأعمش عن عمرو بن مرة عن سعيد بن سويد. قال: صلى بنا معاوية بالنخيلة- يعنى خارج الكوفة- الجمعة في الضحى ثم خطبنا فقال: ما قاتلتكم لتصوموا و لا لتصلوا و لا لتحجوا و لا لتزكوا، قد عرفت أنكم تفعلون ذلك، و لكن إنما قاتلتكم لأتأمر عليكم، فقد أعطانى الله ذلك و أنتم كارهون». [۷] البداية والنهاية، ج ‏۸، ص۲۰۴، «ليت أشياخى ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الأسل‏».




نظرات کاربران