وفات نخستین کسی که سوگند را سنت کرد وفات نخستین کسی که سوگند را سنت کرد وفات نخستین کسی که سوگند را سنت کرد بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
وفات نخستین کسی که سوگند را سنت کرد وفات نخستین کسی که سوگند را سنت کرد وفات نخستین کسی که سوگند را سنت کرد وفات نخستین کسی که سوگند را سنت کرد وفات نخستین کسی که سوگند را سنت کرد

وفات نخستین کسی که سوگند را سنت کرد

بنابه نقلی امروز بیست و ششم ماه رجب مصادف با سالروز رحلت حضرت ابوطالب پدر بزرگوار حضرت علی(ع) و عمو و حامی پیامبر خدا(ص) است.او نخستین کسى است که سوگند خوردن اولیاى مقتول براى اثبات قتل‏ را در امر قضا، سنت قرار داد و بعدها اسلام نیز آن رابا نام قسامه‏ تثبیت کرد.

به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج در تاريخ درباره درگذشت حضرت ابوطالب بن عبدالمطلب، عموي بزرگوار پيامبر (ص) چندان سخن گفته نشده است با اين كه مورخان و سيره نگاران همگي متفقند كه وي در سال دهم بعثت سه سال پيش از هجرت در مكه معظمه، بدرود حيات گفت. مورخان در باره روز و ماه وفات حضرت ابوطالب (ع) اختلاف دارند.
برخي بيست و ششم رجب و برخي ديگر هفتم ماه مبارك رمضان، يعني سه روز پيش از وفات حضرت خديجه كبري (س) همسر رسول خدا (ص) را روز درگذشت آن بزرگ مرد هاشمي مي‌دانند.
زندگينامه حضرت ابوطالب
امام صادق عليه السلام مي‏فرمايد: «مثل حكايت ابوطالب، مثل اصحاب كهف است كه ايمان خود را مخفى كردند و اظهار شرك نمودند، پس خداوند اجر و پاداش آنان را دو چندان داد۱». يكى از شخصيتهاى نقش آفرين صدر اسلام، حضرت ابوطالب پدر على (ع) است. وى در هنگامى كه پدر عاليقدر اسلام از همه سو هدف تيرهاى زهرآگين مشركان مكه بود مردانه از آن حضرت حمايت كرد و بدين وسيله در گسترش اسلام و تقويت مسلمانان نقش مهمى ايفا نمود.
متاسفانه اين رادمرد الهى با همه فداكاري‌هايش در اسلام كه بر دوست و دشمن پوشيده نيست‏ سخت مظلوم واقع شده و تمام تلاشهاى او درباره پيامبر اسلام (ص) نه تنها در تاريخ به فراموشى سپرده شده بلكه حتى نسبت كفر و شرك به اين مسلمان با فضيلت داده‏اند. ابوطالب و فاطمه بنت اسد، پدر و مادر على (ع) هر دو از ابتدا موحد و خدا پرست و بر آيين توحيدى ابراهيم حنيف بوده ‏اند و پس از ظهور اسلام به پيامبر (ص) ايمان آوردند و با اعتقاد به دين و آيين محمد (ص) از دينا رفتند. نسب ابوطالب
نام ابوطالب، عمران‏ است و بعضى او را عبدمناف‏ ناميده‏ اند. چون فرزند بزرگش طالب‏ بود، او را ابوطالب خواندند. وى ۳۵ سال قبل از تولد پيامبر اسلام (ص) در مكه معظمه در خانواده‏اى برجسته و خدا شناس ديده به جهان گشود. او با عبدالله پدر پيامبر (ص) برادر بود.
پدرش عبدالمطلب‏ جد پيامبر اسلام است كه همه قبايل عرب وى را به عظمت و بزرگوارى مي‏شناختند و از او به عنوان مردى با كفايت و مبلغ آيين توحيد ابراهيم ياد مي‏كردند.
عبدالمطلب، چنان مورد توجه دنياى آن روز بود كه او را با لقب سيد البطحاء آقاى سرزمين مكه و حومه آن و ساقى الحجيج‏ آب دهنده حاجيان خانه خدا و ابوالساده‏ پدر بزرگواريها و حافر الزمزم‏ ايجاد كننده چاه زمزم مي‏خواندند.
عبدالمطلب در حفظ و حراست وجود مبارك حضرت محمد (ص) بسيار كوشا بود. شيعه و اهل سنت‏ بر اين حقيقت معترف ‏اند.
فرزندان ابوطالب ابوطالب چهار پسر و دو دختر داشت. پسران او ده سال با يكديگر فاصله سنى داشتند. طالب پسر بزرگ اوست كه از او نسلى باقى نمانده است.
دومين فرزند او عقيل و سومين آنها جعفر معروف به جعفر طيار و چهارمين و آخرين فرزند پسرى وى حضرت على (ع) است. دو دخترش يكى فاخته نام داشت كه او را ام‏هاني‏ مي‏خواندند و دختر ديگرش ريطه‏ يا اسماء است. فرزندان ابوطالب همه از فاطمه بنت اسداند.
ابوطالب مرد ايمان، موحد و خداپرست
ابوطالب در خانواده‏اى خداپرست و موحد و در سايه پدرى همچون عبدالمطلب كه از كمالات روحى و امتيازات معنوى برخوردار بود، پرورش يافت و همانند پدرش در مسير آيين حنيف ابراهيمى قدم برمي ‏داشت و منصب سقايت و آبرسانى به زايران خانه خدا و پاسدارى از جان حضرت محمد (ص) را به نيكويى بر عهده گرفت.
ابوطالب نه تنها تحت تاثير شرك و بت ‏پرستى مردم مكه قرار نگرفت، بلكه در مقابل شيوه‏ هاى جاهليت ايستادگى كرد و نوشيدن مشروبات را بر خود حرام ساخت و خود را از هرگونه فساد و آلودگى، برحذر داشت. او نخستين كسى است كه سوگند خوردن اولياى مقتول براى اثبات قتل‏ را در امر قضا، سنت قرار داد و بعدها اسلام نيز آن رابا نام قسامه‏ تثبيت كرد.
ابوطالب پس از درگذشت عبدالمطلب، كفالت و سرپرستى محمد (ص) را كه هشت ‏ساله بود به عهده گرفت و تا هنگام وفاتش، ۴۲ سال تمام پروانه ‏وار به گرد شمع وجود او گشت.
و در تمام حالات، در سفر و حضر از او حراست و حفاظت كامل كرد و در راه هدف مقدس پيامبر اسلام كه نشر آيين يكتاپرستى و ريشه‏ كن كردن شرك و بت ‏پرستى بود از هيچ كوششى دريغ ننمود، حتى به مدت سه سال در كنار پيامبر (ص) و ساير بني‏ هاشم در شعب ابي ‏طالب‏ - كه دره‏اى خشك و سوزان بود - به سر برد.
وى همواره ايمان خود را كتمان مي‏ كرد تا بهتر از اسلام و حضرت محمد (ص) دفاع نمايد.
اسلام ابوطالب و تهمتهاى ناروا
علماى اماميه و نيز علماى زيديه و برخى از علماى اهل سنت ‏به استناد روايات اسلامى و حكايات تاريخى بر اين عقيده ‏اند كه ابوطالب پس از بعثت پيامبر (ص) و اعلان علنى اسلام در سال سوم بعثت پس از نزول آيه «و انذر عشيرتك الاقربين» ‏ به آيين حيات بخش اسلام ايمان آورد و تا روزى كه زنده بود مسلمان بود و با دلى مالامال از ايمان و اخلاص به آيين توحيد از اين دنيا رفت اما براى آن كه از آيين يكتاپرستى بهتر دفاع كند و مسؤوليت ‏خود را در حفظ جان پيامبر (ص) در پيشبرد اهدف اسلام بيشتر ادا نمايد، تقيه كرد و ايمان و اعتقاد خود را نسبت ‏به اسلام و پيامبر (ص) كتمان نمود.
متاسفانه برخي افراد كم اطلاع به تاريخ و مغرض اين نسبت ناروا را مطرح كرده اند كه نسبت ‏به اسلام ابوطالب امر به ما مشتبه است و در مسلمان بودن او ترديد داريم. مغرضان و متعصبان چون نتوانسته‏ اند حمايتهاى شجاعانه و فداكاريهاى مخلصانه آن مرد بزرگ را از اسلام و پيامبر (ص) انكار نمايند از اين طريق خواسته‏ اند آن از خود گذشتگي‏ه ا را توجيه نمايند و گفته‏ اند كه ابوطالب حمايت‌هايش از روى ايمان و اعتقاد به پيامبر (ص) نبوده بلكه به دليل نسبت فاميلى و روى علاقه شديدى كه به برادر زاده‏ اش محمد داشته است، در برابر مخالفان و مشركان مي‏ ايستاد و از او دفاع مي ‏كرد تا جان پسر برادرش سالم بماند. اما به آيين و مكتب محمد (ص) كارى نداشت.
اما بدون ترديد حمايت‌هاى همه جانبه ابوطالب از پيامبر اسلام انگيزه الهى و معنوى داشته است، نه انگيزه‏اى مادى و تعصب قومى. به طور قطع او تشخيص داده بوده كه پيامبر (ص) مظهر كاملى از انسانيت و فضيلت است و آيين او بهترين برنامه سعادت بشريت است، و دفاع از چنين مكتبى، فضيلت و شرف است.
از اين رو او با عقيده به آيين و مكتب اسلام در مقام دفاع از برادرزاده‏اش برخاست و مدت ده سال باقيمانده عمرش كه پس از بعثت آن حضرت در قيد حيات بود، لحظه‏اى از فداكارى و از خودگذشتگى ننشست و با قلبى مملو از ايمان و اعتقاد به خدا و قيامت و پيامبر (ص) جهان را وداع گفت و در جوار رحم ت‏حق و رضوان او قرار گرفت و قبر شريف ايشان امروز در شهر مكه مكرمه در منطقه اي كه به قبرستان ابوطالب معروف است واقع شده است. سلام و درود خدا و پيامبران و فرشتگان بهشت ‏بر او باد.
استدلالي بر ايمان ابوطالب در گفت و گو با عالم وهابي يكي از روحانيون كاروان‌ها در گفت‌وگو با پايگاه اطلاع رساني حج گفت: بر اساس شواهدي كه بسياري از انديشمندان و محدثان شيعي ارائه كرده اند در ايمان ابوطالب شكي نيست اما در مقابل گزارش‌هاي ضعيفي وجود داردكه بر عدم ايمان ابوطالب اشاره مي‌كند.
دانشوران شيعه و گروهي از نام‌آوران اهل سنت با توجه به روايت‌هاي اهل بيت و نيز قراين و شواهدي، از ايمان ابوطالب به اسلام سخن گفته‌اند؛ همچون: اداي شهادتين به صورت آهسته، غسل وي به فرمان پيامبر (صلي الله عليه و اله) همراه وعده استغفار، باقي بودن همسر مسلمانش فاطمه بنت اسد در پيوند همسري او، تقيه وي و مضمون برخي سروده‌هايش. اما منكران‌ِ ايمان ابوطالب، بيشتر از ادعاي ادا نكردن شهادتين و نزول برخي از آيات در شأن وي كه از كفر او حكايت دارند، سخن به ميان مي‌آورند.
گويا مسئله ايمان ابوطالب از منظر تاريخ سياسي، پيوندي روشن با جايگاه سياسي فرزندش علي (عليه السلام) در اسلام و رخدادهاي پس از خلافتش در دو دوره بني‌اميه و بني‌عباس دارد.
اين كه ابوسفيان و بزرگان بني‌اميه در روز فتح مكه ايمان آورده بودند و نيز عباس، نياي عباسيان، بسيار دير ايمان آورد، در جامعه‌اي كه فخرفروشي به نياكان جايگاهي مهم داشت، نقطه ضعفي در برابر علي (عليه السلام) و آل ابي‌طالب به شمار مي‌رفت؛ به ويژه براي كساني كه دعوي خلافت و حكمراني مسلمانان را داشتند. از اين رو، در اين دوره كه هنگامه تدوين و نگارش حديث در عرصه‌هاي گوناگون تاريخي و تفسيري است، فضاي مناسبي براي ترديد در ايمان ابوطالب و حتي نفي ايمان او پديد آمد.
امام سجاد (عليه السلام) در پاسخ كسي كه از ايمان ابوطالب سؤال مي‌كرد فرمود: چقدر جاي تعجب است خداوند رسولش را نهي كرده كه زن مسلماني در نكاح كافري باشد، فاطمه بنت اسد از زناني است كه در اسلام بر ديگران سبقت گرفته است در حالي كه تا آخر عمر ابوطالب، همسر او بود.
در يكي از سفرهاي زيارتي به مكه مكرمه، يكي از رهبران وهابيت بدون مقدمه در مسجدالحرام مساله ايمان ابوطالب را طرح كرد.
در پاسخ گفته شد. ديدگاه شما درباره ايمان «فاطمه بنت اسد» چيست؟ وي با تعجب از طرح اين سوال، گفت: بنابر مدارك متقن ايشان از زنان باتقوا، مومن و عادل بوده است.
در جواب گفته شد. چگونه به ايمان اين بانوي بزرگوار اعتقاد داريد، در حاليكه اگر همسر وي (حضرت ابوطالب) ايمان نداشت، ايشان پس از نهي خداوند به ادامه نكاح با مرد كافر از ايشان جدا مي‌شدند و يا آنكه پيامبر (ص) وي را امر به جدايي مي‌فرمود. در حاليكه ايشان تا آخر عمر ابوطالب، همسر او بود.
عالم وهابي، پس از شنيدن اين جواب در تامل و تفكر فرو رفت و گفت: تا به حال چنين استدلال محكمي نشنيده بودم.
در پايان اشاره شد، اين گونه استدلال از امام چهارمان به ارث رسيده است و حال بايد بررسي كنيد كه چه كساني و به چه هدفي اين تهمت بزرگ را به اين شخصيت والا مقام صدر اسلام وارد آورده كرده اند.
براي اطلاع بيشتر درباره اين شخصيت اينجا را كليك نماييد.
پي نوشت‌ها: ۱-بحار الانوار، ج ۳۵ ص ۷۲ فرازهايى از تاريخ پيامبر اسلام ص ۱۵۹، آيت الله سبحانى




نظرات کاربران