شعر رضا اسماعیلی به انگیزه رسیدن شبهای قدر
امشب بیا به خلوت سبز خدا، عزیز!
رضا اسماعیلی از شاعران کشورمان همزمان با فرارسیدن شبهای قدر شعری سرود.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، رضا اسماعيلي از شاعران كشورمان همزمان با فرارسيدن شبهاي قدر شعري سروده است. اين شعر به شرح زير است:
با اين شتاب، ميروي از خود كجا عزيز!؟
غافل ز خويش درسفر لحظهها، عزيز!
افتاده بـــاز هم تب دنيا به جان تو
آري شدي به بوي بلا، مبتلا عزيز!
ميبينمت كه بار دگر پرسه ميزني
در كوچههاي غفلت دنيا! چرا عزيز؟
تقويم روزهاي دلت پر ز خالي است
خط ميكشي به زندگي لحظهها، عزيز!
روز و شبت مرور دو حرف است: آب و نان!
كي ميشوي ز غصهي بودن رها، عزيز!
دنيا تمام وقت دلت را گرفته است
دنيا گرفته از تو تمام تو را، عزيز!
آبي نميدهي به دلت از زلال عشق
قلبت ترك ترك شده و بينوا، عزيز!
خيلي بد است حال دلت در غياب عشق
عاشق نميشوي كه بگيري شفا، عزيز!
اي بي خيال! حال دلت را بيا بپرس
دستي بكش تو بر سر قلبت، بيا عزيز!
يك شب تو دل شكسته بيا در حضور دوست
يك شب تو دلشكسته بگو «ربنا»، عزيز!
اُدعُوني اَستَجِب لكُم، آري، بگو «بَلي»
امشب بيا به خلوت سبز خدا، عزيز!
بوي تب «اِذا وَقَعَت...» ميوزد به خاك
آماده شو براي شب ابتلا، عزيز!
«مَاالقارِعه...»، نواي «اِذا زُلزِلَت...» شنو
عبرت بچين ز زلزلهي اين صدا، عزيز!
مويت سپيد گشت و دلت از گنه، سياه
از سيب سرخ توبه نخوردي چرا، عزيز!؟
روزي بلند ميشوي از خواب و ناگهان
زُل ميزند كسي به نگاه شما، عزيز!
لطفا شما...!؟ منم، ملك الموت، پيك مرگ
دنيا تمام گشته قسم بر خدا، عزيز!
پروندهي تو بسته شد و فرصتت تمام
لطفا بدون عذر و بهانه، بيا عزيز!
اما... ولي... به روي زمين مانده كار من
ديگر نمانده فرصت چون و چرا، عزيز!
فردا كه ميرود همهي پردهها كنار
شيطان و يا فرشته...كدامي شما، عزيز!؟