آنها ۵ نفر بودند..... آنها ۵ نفر بودند..... آنها ۵ نفر بودند..... بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
آنها ۵ نفر بودند..... آنها ۵ نفر بودند..... آنها ۵ نفر بودند..... آنها ۵ نفر بودند..... آنها ۵ نفر بودند.....

آنها ۵ نفر بودند.....

بامداد امروز گروه تواشیح ۵ نفره باقرالعلوم (ع) آبادان که با ۱۵ نقر از برترین قاریان ایران توفیق حضور در سرزمین نور را داشتند تنها با دو تن از اعضای خود به میهن اسلامی بازگشت. امین باوی، فواد مشعلی و سعید سعیدی‌زاده از اعضای این گروه بودند که در فاجعه منا به لقاء الله پیوستند و اینک خانواده هایشان در انتظار رجعت پیکرهای عزیزانشان هستند. به همراه دو تن از اعضای این گروه مسعود سیاح گرجی از قاریان بین المللی قرآن کریم نیز به میهن بازگشت...

روز پنجشنبه نهم مهرماه ساعت 23 را نشان مي‌دهد، رعد و برق و پشت سر آن باران، بزرگراه آزادگان را آب و جارو مي‌كند تا پذيراي مسافران از سفر بازگشته به ميهن باشد.
مسافراني كه مهمان بزرگترين مهماني تمامي عالم بوده‌اند اندك اندك قرار است كارواني از آنها از راه برسند.
ساعت 23 و بيست دقيقه را نشان مي‌دهد به فرودگاه امام خميني(ره) مي‌رسيم باران جاي خود را به هواي مرطوبي مي‌دهد و تا دقايقي آكنده از بوي گلاب و اسپند مي‌شود.
مردم نيز گروه، گروه و دسته به دسته خود را به فرودگاه رسانده‌اند برخي بر روي صندلي‌هاي ترمينال فرودگاه به خوابي عميق فرو رفته‌اند گويي از ساعت‌ها قبل اين جا بوده‌اند.
زني مي‌آيد و قاب عكسي بزرگي از شوهرش كه در مكه احرام بسته بود در دستان خود حمل مي‌كرد، او مي‌آيد او مي‌آيد او مي‌آيد... ساعت صفر مي‌شود و تقويم ندا مي‌دهد چند روز از حج حجاجي كه احرام بسته بودند و مي رفتند تا در منا شيطان را رجم كرده و حج خود را به پايان برسانند مي‌گذرد، مردم در اين جا و در تهران هنوز منتظرند!
تعداد مردم بيشتر مي‌شود، دسته‌ها و حلقه‌هاي گلي كه برخي از آن ها روبان هاي سياه دارند بر روي آن نوشته شده است حجكم مقبول و تسليت براي شهادت ياران.
بلندگوي فرودگاه ندا مي‌دهد پرواز جده به مقصد تهران هم‌اينك به زمين نشست، تيم‌هاي خبري به سالني ديگر مي‌روند، قرار است بازماندگاني از برخي كاروان‌ها كه در منا ياران خود را از دست داده بودند پا به خاك ميهن بگذارند.
دو نفر از پنج مبتهل و فردي ديگر از اعضاي كاروان زخم خورده قرآني و شاهد شهادت ياران نيز قرار است، بيايند.
مسئولان فرودگاه، نيروي انتظامي به تيم‌هاي خبري هشدار ‌مي‌دهند بايد با ماسك و رعايت حفظ فاصله با حجاج روبرو شوند.
ساعت بيست دقيقه از بامداد روز جمعه را نشان‌مي دهد تعدادي از اعضاي شوراي عالي قرآن كشور و خبرنگاران، منتظر پايين‌آمدن حجاج‌ از پله‌هاي برقي‌اند اولين نفر با ساكي زرشكي رنگ نمايان مي‌شود روحاني بلند بالايي است كه تا چشمش به ما مي‌افتد، اشك در چشمانش حلقه زده و بلافاصله براي روايت آنچه ديده و بر او گذشته به مقابل دوربين شبكه خبر مي‌رود.
فردي ديگر با پاي لنگان و دستي تا بازو در گچ از پله‌ها نمايان مي‌شود از او مي‌خواهيم بگويد هر آنچه گفته‌ نشده است نام خدا را مي‌برد و ناگهان بغض مي‌كند همان‌جا مي‌ماند.
يكي از اعضاي كاروان قرآن نمايان مي‌شود مسعود سياح گرجي، قاري ممتاز و بين‌المللي كشور و پشت سر او ناصري و موسوي از اعضاي پنج نفره گروه تواشيح باقر العلوم(ع) مي‌آيند، حاضران صلوات مي‌فرستند، سخت ترين لحظه براي موسوي فرا رسيده به دوستانش چه بگويد؟ به خانواده باوي، مشعلي و سعيدي زاده چه جوابي بدهد بگويد ما باهم بوديم و اكنون تنها ما دو نفر بازگشته‌ايم!
اعضاي شوراي عالي قرآني و برخي قاريان ممتاز و بين‌المللي به استقبال ياران زخم خورده آمده‌اند اين سه نفر را به آغوش كشيده و شانه‌هايشان از اشك خيس ‌مي‌كنند.
سياح گرجي اولين نفري است كه به ما مي‌گويد آنجا چه خبر بوده و بر دوستانش چه آمده است؟ او روايت مي‌كند كه شب آخر با حسن دانش و محسن حاجي محسني كارگر بوده و نمي تواند باور كند يارانش پر گشوده‌اند.
سياح گرجي از حادثه مي‌گويد و شهادت مظلومانه حجاج، از حادثه و فرياد‌هاي زنان و مردان شيعه و سني كه جانشان براي سران آل سعود بي اهميت بود و آنجا مظلومانه به خاك افتادند.
او هنوز ناباورانه و بهت زده حادثه را در ذهن خود مرور مي‌كند بغض كرده و نمي تواند ادامه دهد .....
نزد ناصري مي‌رويم فردي كه با پنج تن از يارانش رفت اما اينك با يك نفر بازگشته است او نيز چون سياح گرجي يارانش را مظلوم مي‌خواند او اما تنها شهادت باوي را باور دارد و هنوز اميد به زنده ماندن سعيدي زاده و فواد مشعلي دارد.
از ناصري مي‌پرسم با شهادت ياران چه مي‌خواهيد بكنيد؟ پاسخ‌مي‌دهد: ادامه مي‌دهيم؛ ياران رفتند اما راهشان ادامه دارد، شايد نام گروه را عوض كرده و آن را به نام گروه شهداي منا بگذاريم.
موسوي اما نمي تواند چيزي بگويد بغضي سنگين و گريه‌اي بي امان او را تنها نمي‌گذارد فقط مي‌گويد: هنوز هم باور ندارم اين خادمان صادق قرآن كوچ كرده باشند.
با اين سه تن خدا حافظي مي‌كنيم ناگهان زني‌ مي‌آيد با حالي نزار اولين عضو خانواده‌اش را مي‌بيند كه سياه‌پوش‌اند همان پاي پله‌ها از حال‌ مي‌رود او همسر قربانيان استاد دانشگاه مفيد قم است كه با همسرش به حج رفته بود و اما حالا تنها بازگشته است. ديگراني نيز آمده‌اند كه يكي از حجاجشان برگشته و ديگري بازمانده است كسي نمي تواند تشخيص دهد كه اشك‌ها از سر شوق است يا حزن؛ گلها براي تبريك آمده است يا براي تسليت، اما هركس كه از خروجي ترمينال به نزد مردم مي‌رود او را با صلواتي بدرقه مي‌كنند مشتاقانه نزدش مي‌روند تا از او بپرسند آنچه در تلويزيون و شبكه‌هاي اجتماعي و خبرگزاري‌ها شنيده‌اند.
اين شاهدان پرگشودن 464 ايراني و هزاران مسلمان ديگر قرار است چه بگويند؟ از دوستان و همسفران چه روايت‌هايي دارند؟ به راستي كه روايتشان شنيدني و تأثر برانگيز خواهد بود.
گزارش: ياسر مختاري - ايكنا


| شناسه مطلب: 56340




قرآن منا



نظرات کاربران