عید قربان روایتگر شریعت«توحید محور» اسلام است
حجتالاسلام والمسلمین احمد مبلغی؛ از شخصیت های حوزوی و دانشگاهی تأملی بر فلسفه عید قربان دارد و پنج نکته مهم درباب فلسفه عید قربان ذکر کرده است.
پنج نكته مهم درباب فلسفه عيد قربان
عيد قربان فلسفههاي متنوع و متعددي را با خود به همراه دارد كه همه در نقطهاي كانوني به هم ميرسند. اين نقطه، «تقرب به خداوند» است كه در اين گفتار به پارهاي از اين فلسفهها اشاره ميكنيم:
يكم؛ تعيين مسير زندگي و افق فراروي آن
عيد قربان «مسير زندگي» و افق فراروي آن را نشان ميدهد. اين مسير مبتني بر توجه ژرف به خداوند، همراه با احساس و اميد، نعمت و امنيت و ارتباط شاد با انسانها است. و افق آن، عبوديت و بندگي محض و تقرب به خداوند است؛ تقربي جامع، ژرف، پر احساس و چند لايه. هر چند كه اين تعيين مسير در انديشههاي اسلامي به صورت متعدد مطرح شده است؛ اما عيد قربان انديشههاي مسير تقرب را در قامت نمادهايي با قابليت حضور استوار در تاريخ آشكار كرده، و فرصتي را براي بازتوليد مداوم انديشه تقرب به خداوند فراهم آورده است. عيد قربان نماد «رابطه ناب خلق و خالق» و نمود معنويت مواج «تقرب به خداوند» است. قربان، رفتن تا نزديكي خداوند و بازگشتن به سوي خلق به صورت شاد و مسرور است.
دوم؛ فرودستي غير خدا در برابر خدا
بر اساس فلسفه عيد قربان، انسان در بندگي خود به مرحلهاي بايد برسد كه حاضر شود در راه خداوند از همه چيز بگذرد و در ترجيح بين خدا و غيرخدا، خدا را انتخاب كند حتي اگر آن غير، فرزند باشد. از اين رو، بر اساس فلسفه اين عيد، همه چيز بايد در برابر خداوند، وضع فرودستي پيدا كند.
سوم؛ عطوفت خداوند پشتوانه عاطفه انساني
عيد قربان بيانگر و روايتگر رحمت الهي است؛ چه آنكه حضرت ابراهيم(ع) در جريان ترجيح خدا بر فرزند خود مشمول «عطوفت خداوند» شد. نقطه زيبا و استثنايي حادثه آن است كه عطوفت خداوندي به مدد عاطفه انساني آمد و عواطف پدري را از شرايط سخت (و بر حسب چينش ظاهري بيرحم) نجات بخشيد.
چهارم؛ توجه به جامعه و خدمت خلق
در عيد قربان، تقرب به خداوند با حل برخي از مشكلات اجتماعي همچون فقر پيوند برقرار كرده است. ديگر اينكه شاد بودن به صورت جمعي و اجتماعي، نظيف بودن و نو پوشيدن، ديد و بازديد داشتن و... بخش ديگري از ابعاد اجتماعي- انساني عيد قربان است.
پنجم؛ تأسيس مكتب توحيد و ملت ابراهيم
داستان ابراهيم(ع) شروع حركت بيپيرايه «توحيد» به صورت يك جريان پر امتداد در تاريخ است. آييني كه در تاريخ با قدرت هر چه تمام شكلگرفته، تداوم يافته و ابعاد و لايههاي اجتماعي خود را تعريف ميكند و در قالب ادياني مهم ظهور و بروز ميبخشد. اين داستان و بنيان گذاشتن كعبه در متن آن به دليل چند نكته ارتباط وثيق و محكمي با جريان و آيين توحيدي پيدا ميكند.
نكته اول اينكه؛ حضرت ابراهيم(ع) به صورت شخصي با امتحانات بسيار مهم، متنوع و متوالي مواجه ميشود كه اين امتحانات نخست زمينه توجه بيشتر و كاملتر به خداوند را در ايشان بر ميانگيزاند. سپس در نتيجه اين امتحانات الهي تعلق فزايندهاي نسبت به خداوند بيش از پيش در ايشان احيا ميشود كه در نهايت به خالصسازي روح و انديشهشان بر محور خداوند يعني التزام به توحيد انجاميد. از اين رو، نتايج اين امتحانات، ارتباط وثيق و محكمي با جريان «توحيد» پيدا ميكند. شرح اين داستانها و بخشي از امتحانات در تاريخ مشخص شده است و در قرآن مجيد نيز انعكاس برجسته و اساسي پيدا كرده است.
نكته دوم اينكه؛ بر اساس مطالعات از اساسيترين امتحانهاي حضرت ابراهيم(ع) به زماني باز ميگردد كه ايشان به امر خداوند مأمور به ترك سرزمين خود و رفتن به سرزمين مكه شدند چراكه اين سفر خود متضمن امتحانات ديگر شد. بريدن از محيطي كه در آن مناسبات اجتماعي و ديني (عليرغم تلاشهاي ايشان) همچنان بر ذهنيتها و آداب غلط و شركآلود استوار بود و رفتن به سرزميني بيسكنه براي بنيان نهادن ملت ابراهيم(ع) امتحاني بزرگ قلمداد ميشد. بر اين اساس ميتوان براي ابراهيم(ع) يك نقش تأسيسي- تاريخي نيز قائل شد كه از طرفي خود را براي تاريخ به عنوان يك «ملت» (ملت ابراهيم) معرفي كرد و از طرف ديگر مبنايي براي دين حنيف و توحيد شد كه با اين حركت ديني، زمينهساز شكلگيري اديان ديگر شد كه در نهايت به دين اسلام به عنوان كاملترين و جامعترين دين در مسير تبيين توحيد منتهي شد. اين نقش تأسيسي– تاريخي ميتواند با رجوع به قرآن نگاههاي كلامي ديني بسيار كلاني را در ما ايجاد كند. يكي از نتايج آن است كه اتباع اديان ابراهيمي بايد خود را اجزاي يك پيكر و ملت ببينند و يكديگر را تخطئه نكنند، البته تخطئه علمي به اين شكل كه هر ديني دين قبلي خود را نسخ ميكند، طبيعي است. اما تخطئه اجتماعي و نفي ديگري پذيرفتني نيست. اين نقش تأسيسي– تاريخي از حيث اجتماعي ميتواند در ميان اتباع اديان مختلف حركت واحدي را تحت عنوان «ملت ابراهيم» پايهريزي كند تا از اين رهگذر آموزههاي بينالادياني زيادي شكل بگيرد.
تأثير خوانش سلوك ابراهيم بر زندگي اجتماعي امروز
داستان زندگي حضرت ابراهيم(ع) در سرزمين مكه يك واقعه بينظير براي بشريت در طول تاريخ است كه ابعادي استثنايي و مؤلفههايي ويژه دارد. خلوص متزايد منتهي به توحيد، رها شدن انسان از خود و رفتن به سمت خالق و ظهور رحمت الهي بر بندهاي كه از فرزند خود گذر كرده است آن هم در غليان عاطفه و در شرايطي غريب، اولين مؤلفه اين داستان است. مؤلفه ديگر اين است كه در اين داستان، حسن ظن انسان به خدا منشأ توليد بركات مادي ميشود؛ چه آن چشمه و چه تبديل شدن آن بيابان بيآب و علف به جايگاهي آباد همگي بيانگر اين امر است كه حسن ظن انسان به خدا ميتواند مبناي گشايشها و بركتها باشد كه امروز هم اين مبناها در قالب نمادهايي همچون چشمه زمزم، نزول بركات بر آن سرزمين و... در حال باز توليد است كه در اين ميان دين اسلام بيش از ساير اديان در استمرار بخشيدن به اين نمادها نقشآفريني كرده است. واقعيت اين است كه توجه به اين نمادها ميتواند با كمترين هزينهاي نسلها را به يك واقعه استثنايي نزديك كرده و پيوند زند تا از فرصتهاي نهفته در آن به مثابه يك كتاب براي مطالعه خود بهره گيرند. واقعيت اين است كه نمادها همواره باري از معاني و مفاهيم را به صورت جمعي و اجتماعي خلق ميكنند و آن را به شكلي فرانسلي در يك جريان ممتد قرار ميدهند. بنابراين برنامه حج جرياني در امتداد توحيد است كه پيش از اسلام نيز كمابيش وجود داشته است اما بعد از اسلام به شكلي نهادمند و پر رنگتر پي گرفته شد. بنابراين ميتوان چنين استدلال كرد كه از رهگذر نمادها ميتوان فلسفه عيد قربان را به نسلهاي گوناگون نيز تسري داد.