«جرج سوروس» در میانمار چه میکند؟
آتش جنایتی که در میانمار برپاست یک مساله کاملا سیاسی است؛ مسالهای که یک طرف آن مردم و ساکنین میانمار، فارغ از مذهب و آیین و قوم قرار دارند و طرف دیگر، دولتی غربگرا که اساسا با حمایت مستقیم و علنی کاخ سفید روی کار آمده است.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج به نقل از رجانيوز؛ تصاوير منتشر شده از نسلكشي در ميانمار آنقدر دردناك و تلخ هست كه افكار عمومي جهان را تحت تاثير قرار بدهد؛ جنايتي كه سالهاست از سوي ارتش اين كشور در حال اعمال عليه مسلمانان روهينگيايي است ولي در سالهاي اخير به اوج خود رسيده و حالا كار را به جاي باريك كشانده است.
با اين حال روايتي كه از سوي رسانههاي بينالمللي در حال ارائه است، با آنچه در واقعيت اتفاق افتاده، تفاوت زيادي دارد. آنچه موجب اختلاف در ميانمار شده و آتش جنايت عليه بخشي از ساكنين اين كشور را شعلهور كرده، نه يك موضوع ديني و حتي قومي بلكه يك مساله سياسي است؛ مسالهاي كه يك طرف آن مردم و ساكنين ميانمار – فارغ از مذهب و آيين و قوم – قرار دارند و طرف ديگر، دولتي غربگرا كه اساسا با حمايت مستقيم و علني كاخ سفيد روي كار آمده است.
نكته جالب و البته نگران كننده در اين ميان، حمايت غرب از مسلمانان روهينگياست؛ يعني نهادهايي كه تاكنون در ميانمار مشغول به فعاليتهاي اجتماعي و حقوق بشري شدهاند، همگي به عنوان مدافعان وضعيت اقليتها در اين كشور شناخته ميشوند؛ نهادهايي كه يكي از اصليترينِ آنها را بايد بنياد جرج سوروس دانست.
سوروس در سال 2013 اقدام به تاسيس بنياد خود در ميانمار كرده است. در بخش معرفي اقدامات اين نهاد در ميانمار نوشته شده كه اقدامات اين بنياد در راستاي تقويت همكاريها ميان آمريكا و مردم برمه براي فعاليتهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي است. يكي از مدعيان اصلي مبارزه با نسلكشي مسلمانان در ميانمار هم همين بنياد جرج سوروس است.
تاسيس اين بنياد مبتني بر طرحي است كه شوراي روابط خارجي ايالات متحده در سال 2003 منتشر كرد و صراحتا خواستار تغيير در اوضاع سياسي ميانمار شد.
اقدامات بنياد جرج سوروس همانطور كه پيشبيني ميشد، در همين حد باقي نماند و به روايت خبرگزاري اسپوتنيك، سوروس تلاش كرد تا آتش درگيريها ميان دولت و مسلمانان را شعلهور كند. اما علت انجام اين پيش زمينهها از سوي يك ثروتمند آمريكايي چيست؟
پاسخ را بايد در منافع اقتصادي و سياسي قدرتهاي بزرگ جستجو كرد؛ جايي كه «چين» به عنوان اصليترين دشمن آمريكا معرفي ميشود و اينگونه اقدامات در شرق آسيا براي كنترل كردن و اعمال فشار به چين صورت ميگيرد.
تضاد منافع اقتصادي و سياسي ميان آمريكا و برخي از كشورهاي شرق آسيا نظير چين و همچنين روسيه سبب شده تا برخي اقدامات سياسي از سوي دولت دستنشاندهي اين كشور، براي فراهم كردن زمينهي حضور نظامي واشنگتن صورت بگيرد. به عنوان مثال، بخش مهمي از خط لوله انتقال نفت به چين كه به منظور دور زدن منطقهاي راهبردي در درياي چين كه زير تهديد مستقيم آمريكاست، توسط پكن در حال طراحي و اجراست، از خاك ميانمار عبور ميكند و اين همان جايي است كه كاخ سفيد را به تكاپو انداخته است.
كشور ميانمار از سال 1960 به عنوان يكي از مناطق محل نزاع ژئوپولتيك امريكا و چين محسوب مي شود. وجود تنگه «مالاكا» كه به نوعي اقيانوس هند و اقيانوس آرام را به هم متصل مي كند و بعد از تنگه هرمز بزرگترين آبراه انتقال انرژي دنيا (روزانه 12 ميليون بشكه نفت)، هم مرز بودن با بخش غربي چين و وجود منابع قابل ملاحظه گاز و نفت در منطقه «آراكان» همواره امريكا و غرب را تحريك كرده تا جاي پاي قابل ملاحظه اي در اين منطقه داشته باشد تا اهرم فشارش بر روي رقيب اصلي را هر چه قويتر و پر زور تر كند.
به نظر ميرسد با به شماره افتادن نفسهاي داعش در منطقه غرب آسيا و ناكامي سياستِ «مسلمان عليه مسلمان»، حالا راهبردي جديد در دستور كار واشنگتن قرار گرفته است؛ راهبردي با محوريتِ سياستِ «مسلمان عليه بودايي» و برعكس؛ البته اين بار در منطقه شرق آسيا.