نقش «مطاعن» بحارالانوار در خرافه نهم ربیع الاول
انتشار کتاب بحارالانوار در دوره صفویه به دلیل وجود برخی ابواب که در مطاعن آمده است همواره برای تشیع دردسرساز بوده و بهانهجویان مخالف تقریب شیعه و سنی با استناد به احادیث این دست کتابها همواره موانعی را سبب میشدهاند. حجتالاسلام و المسلمین یوسفی غروی، نمونهای از کارشکنیهای مستند شده به این دست کتابها را گزارش داده است.
* آيت الله محمدهادي يوسفي غروي
در روزگار مرجعيت آيتالله العظمي بروجردي، بنا بود به دست حاج شيخ محمد تقي آخوندي در قاهره دارالتقريبي تأسيس و فقه شيعه به الازهر مصر وارد شود، اما اين طرح با مشكلات و كارشكنيهاي فراواني روبهرو شد. برخي از كارشكنان و مخالفان تأسيس دارالتقريب، با عنوان كردن بعضي از نقاط چالشي و اشكال برانگيز درباره شيعه، تلاش ميكردند مانع رسيدن شيخ محمد به اهداف تقريب مذهب اسلامي شوند.
يكي از كارشكنيهاي مخالفان، بهانهجويي به دليل چاپ كتاب بحارالانوار در تهران بود؛ چرا كه در جلد هشتم آن چاپ، بر مسئله امامت امير مؤمنان علي(ع) و ابطال خلافت و طعن خلفا بحث شده بود.
در پي بهانهجوييها عليه تأسيس دارالتقريب، به ناچار مرحوم شيخ محمد تقي قمي از قاهره به قم سفر كرد و نظر مرحوم آيتالله بروجردي را جهت برپايي تقريب به عنوان يك ضرورت جلب كرد و نهايتاً آيتالله بروجردي متني را امضا كرد كه جلد هشتم بحارالانوار كه شامل كتاب امامت و كتاب فتن و محن «كتاب الامامة و كتاب الفتن و المحن» ميشود، تحقيق و چاپ نشود.
بعد از امضاي مرحوم آيت الله بروجردي به عنوان مرجع اعلاي شيعه در آن زمان مبني بر عدم تجديد چاپ جلد هشتم كتاب، عدهاي از كارشكنان با بهانهجويي جديدي مبني بر اينكه احتمال چاپ اين كتب از سوي بقيه مراجع شيعه يا دولت ايران وجود دارد، مانع راهاندازي دارالتقريب و ورود فقه شيعه به الازهر شدند. در پي اين بهانهجويي بار ديگر، محمد تقي قمي از قاهره به خدمت مرحوم بروجردي در قم رسيد و با اجازه از او به دربار محمد رضا شاه رفت و با امضايي از طرف محمد رضا پهلوي به عنوان شخص اول سياسي مملكت مبني بر ممنوعيت چاپ جلد هشتم بحارالانوار به قاهره برگشت و بالاخره نظر آنان را جلب كرد.
پس از انقلاب نيمي از جلد هشتم بحارالانوار كه تنها كتاب امامت بود، به نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به چاپ رسيد و نيم ديگر آن كه كتاب فتن و محن بود، بر ممنوعيت چاپ باقي ماند. اوايل انقلاب، برخي كه به تعبير امام خميني(ره) ولايتيهاي بي ديانت بودند، اين توقف چاپ را به مرحوم امام خميني و انقلاب نسبت داده و برخي از آنان به عمد حقايق را كتمان كردند.
شخصي به نام عبدالزهراء حسيني كه در ولايت خود درباره اميرمؤمنان علي(ع) دچار افراط شده بود، كتاب مطاعن «فتن و محن» بحارالانوار را نيز به روش تحقيقي شيخ عبدالرحيم رباني شيرازي به تحقيق درآورده بود و در دارالاضواء بيروت با نام مستعار خود به چاپ رسانيد.
كتاب فتن و محن در مجلدات 29 ، 30 و 31 چاپهاي امروزي بحار آمده است و در جلد 31 و 95 بحارالانوار نشر دار الإحياء التراث العربي، در كتابهاي «فتن و محن» و «اعمال ايام و ماهها» روايتي مبني بر عيد بودن نهم ربيعالاول به سبب هلاكت عمر بن خطاب آمده است كه به دلايل فراواني، اين روايت ساختگي است.
علامه مجلسي(ره) اين روايت را از كتاب زوائد الفوائد نقل ميكند كه نويسنده اين كتاب علي بن علي بن طاووس «پسر ابن طاووس» بوده و جز نامي از اين كتاب و روايت فوق كه مستند به اين كتاب است، روايت ديگري از آن باقي نمانده و همين امر دليل بر ضعف و ساختگي بودن اين روايت است.
وجود اشكالات لفظي و معنوي در اين روايت از جمله الفاظي عاميانه همچون الفاظ «يَرْتاس»، «رؤيا» و «جنيت» به جاي «يَتَرَأ َّصُ»، «رياء» و «جنٌبت» و وجود عباراتي همچون اسفل الفيلوق، يوم الهدي، يوم انكسار شيعه، يوم التصفيح، يوم ظفرت به بنو إِسرائيل در روايت فوق، دليل بر ضعف و ساختگي بودن اين روايت است.
فضايل فراواني كه در اين روايت جعلي منسوب به امام هادي(ع) براي جشن گيرنده روز نهم ربيعالاول آمده، توهم عظيم بودن اين روز را ميآورد، در صورتي كه هيچگونه روايت ديگري از هيچيك از علما و اهلبيت(ع) درباره فضايل اين روز وارد نشده است.
همچنين ثابت نبودن افعال ماضي و مضارع در روايت و نيز عدم ثبات منقول عنه ميان پيامبر اكرم(ص) و امير مؤمنان علي(ع) دليل بر اضطراب گوينده چنين روايتي ميكند و اين اضطراب از شأن امام هادي(ع) به دور است.
كسي از مورخان مخالفت نكردهاند كه عمر بن خطاب در روز 26 ذيالحجه ضربه و 28 اين ماه از دنيا رفته است. بنابراين شهرت قتل عمر در روز نهم ربيعالاول به علت تبليغات كاذب پادشاهان صفويه براي تحريك احساسات مردم به جنگ با اهل سنت با كارهايي همچون جشن گرفتن در ايام قتل عمر بن خطاب بوده است.
صفويان نميتوانستند جشن قتل عمر بن خطاب را در ايام 26 ذيالحجه به بعد بگيرند چرا كه جشن آنان با محرمالحرام و ايام شهادت حضرت سيدالشهدا(ع) تداخل پيدا ميكرد و مساجد سياه پوش عزا ميشد.
همچنين گرفتن جشن قتل عمر بن خطاب در ايام كشته شدن عمر بن سعد ميتوانست صفويان را از خطرات احتمالي فرقه مقابل در امان دارد؛ چرا كه ميتوانستند با رعايت تقيه، جشن خود را به عنوان جشن قتل عمر بن سعد تلقي كنند. روايت فوق تنها از پسر ابن طاووس نقل شده و حتي شخص ابن طاووس هم كه فردي متسامح است، اين روايت را در كتب خود نياورده و اين امر هم دليلي ديگر بر جعلي و ساختگي بودن چنين روايتي است.
فضايل فراواني كه در اين روايت براي جشن گيرنده روز نهم ربيعالاول آمده، توهم عظيم بودن اين روز را ميآورد در صورتي كه هيچگونه روايت ديگري از هيچيك از علما و اهلبيت(ع) درباره فضايل اين روز وارد نشده است. بنابراين اگر اين روايت صحيح باشد، ميتوان گفت كه ائمه اطهار(ع) هم تا زمان امام هادي(ع) از فضايل اين روز نا آگاه بودند. لذا برهان قطعي بر ساختگي بودن اين روايت وجود ندارد اما از مجموع شواهد متني اين خبر جعلي بودن روايت فوق ثابت ميشود.
اين روايت بر اساس نسخه جلد 95 بحارالانوار نشر دار إحياء التراث العربي كه متن آن با متن همين روايت در نسخه جلد 31 بحارالانوار نشر دار إحياء التراث العربي تفاوتهاي لفظي و عبارتي فراواني دارد بيان شد و لذا علاقهمندان ميتوانند براي بررسي روايت فوق به كتاب بحارالانوار علامه مجلسي، جلد 95 صفحه 351 و جلد 31 صفحه 120 مراجعه كنند.
منبع: دين آنلاين