به قلم ابوالقاسم حسینی؛

ترجمه خطبه فدکیه حضرت صدیقه(س) به قلم ابوالقاسم حسینی؛

ترجمه خطبه فدکیه حضرت صدیقه(س) به قلم ابوالقاسم حسینی؛

ترجمه خطبه فدکیه حضرت صدیقه(س) بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
به قلم ابوالقاسم حسینی؛

ترجمه خطبه فدکیه حضرت صدیقه(س) به قلم ابوالقاسم حسینی؛

ترجمه خطبه فدکیه حضرت صدیقه(س) به قلم ابوالقاسم حسینی؛

ترجمه خطبه فدکیه حضرت صدیقه(س) به قلم ابوالقاسم حسینی؛

ترجمه خطبه فدکیه حضرت صدیقه(س) به قلم ابوالقاسم حسینی؛

ترجمه خطبه فدکیه حضرت صدیقه(س)
به قلم ابوالقاسم حسینی؛

ترجمه خطبه فدکیه حضرت صدیقه(س)

آیا شما به خاص و عام قرآن، بیش از من و پسرعمویم آگاهی دارید؟اکنون این تو و این شتر مهار زده رحل نهاده که با تو در روز رستاخیز دیدار خواهد کرد! چه نیکو داوری است خدا؛چه نیکو پیشوایی است محمد.

به گزارش پايگاه اطلاع رساني حج، متن زير با عنوان «فريادِ داد»، ترجمه خطبه فدكيه حضرت صديقه(س)است كه به قلم حجت الاسلام والمسلمين دكتر سيد ابوالقاسم حسيني (ژرفا) انجام شده است:
كهن‌ترين سند خطبه فدكيه، كتاب «بلاغات‌ النساء» نوشته ابوالفضل احمد بن ابي‌طاهر مروزي است. علامه مجلسي اين خطبه را در جلد هشتم بحارالانوار آورده و برخي مضامين آن را شرح داده است. آنگاه كه ابوبكر و عمر تصميم گرفتند تا فدك را كه ميراث شرعي حضرت فاطمه عليهاالسلام بود، از او بگيرند، وي با گروهي از زنان پيرامون خود به سوي مسجد روانه شد و در حالي كه ابوبكر در ميان شماري از مهاجران و انصار نشسته بود، به مجلس درون گشت. بين او و ديگران پرده ‏اي آويختند. آنگاه ناله ‏اي جان سوز از دل برآورد، چنان كه همه مردم گريستند. لحظه ‏اي سكوت كرد تا هم همه مردم فرو خوابيد و سپس سخنش را با حمد و ثناي الهي آغاز فرمود و بر رسول خدا درود فرستاد. در اين حال، ديگر بار صداي گريه مردم برخاست.
وقتي سكوت برقرار شد، سخن خويش را دنبال كرد و فرمود: ستايش باد خدا را بر آنچه ارزاني داشت و شكر باد او را بر آن چه الهام فرمود و ثنا باد او را به پاس آن چه پيش فرستاد، از نعمت‌هاي فراوان كه آفريد و عطاهاي كامل كه اعطا كرد و منّت‌هاي تمامت‌ يافته كه ارزاني داشت و شمارش آن‌ها ناممكن و نهايت آن‌ها از پاداش فراتر و گستره زماني آن‌ها از ادراك دور است. خداوند مردمان را فراخواند تا با شكرگزاري بر پيوستگي نعمت‌ها، آن‌ها را افزون گرداند و با گستردگي آن‌ها آفريدگان را به سپاس خود توجّه بخشيد و با اين فراخوان، نعمت‌ها را دوچندان ساخت.
گواهي مي‌دهم كه معبودي جز الله نيست و او يگانه و بي‌همتا است. كلمه توحيد همان است كه خداوند، اخلاص را تأويل آن قرار داد و دل‌ها را پيوسته آن ساخت و عقل‌ها را براي تفكر در آن نور بخشيد. محال است كه ديده‌ها او را ببينند و زبان‌ها او را وصف كنند و وهم‌ها به چند و چونش راه يابند.
چيزها را بدون هيچ سابقه خلق نمود و بدون هيچ نمونه پيشين آفريد و با قدرتش پديدار ساخت و با خواستش وجود بخشيد، بدون آن كه به آفرينش آن‌ها نيازي داشته و در صورت بخشيدن به آن‌ها در پي فايده‌اي باشد. تنها هدفش آن بود كه حكمت خود را تثبيت فرمايد و آفريدگانش را به اطاعت از خود هشدار دهد و قدرتش را نمودار سازد و بندگانش را به عبادت فراخواند و دعوتش را عزت بخشد. سپس براي اطاعت از خود، پاداش و براي نافرماني از خويش، كيفر قرار داد تا بندگانش را از كيفر خود حمايت و به سوي بهشتش هدايت نمايد.
گواهي مي‌دهم كه پدرم محمد بنده و فرستادة خدا است كه پيش از آن كه وي را به رسالت بفرستد، او را برگزيد؛ قبل از آن كه او را برگزيند، او را نام نهاد؛ و پيش از آن كه مبعوثش گردانَد، او را برگزيده ساخت؛ همان هنگام كه آفريدگان در پرده غيب و در پوشش شگفتي‌ها محفوظ و با نهايت عدم، همراه بودند؛ زيرا خداي تعالي مي‌دانست كه امور به كدام سو ميل مي‌كنند و به رويدادهاي روزگاران احاطه داشت و مي‌دانست كارها و چيزها كجا قرار مي‌گيرند.
خدا او را مبعوث فرمود تا كارش را تمام نمايد و قصد داشت تا حكمش را جاري گرداند و اندازه‌هاي رحمتش را روان سازد. پس ديد كه امت‌ها به دين‌هاي گوناگون گراييده‌ و در آتشكده‌ها معتكف گشته و بت‌ها را پرستيده و خدا را با آن كه مي‌شناسند، انكار نموده‌اند. پس با پدرم محمد ظلمت‌هاي امت‌ها را به روشني بدل نمود و پرده‌هاي ابهام قلب‌ها را كنار زد و غبارهاي تيرگي را از پيش چشم‌ها زدود و هدايت را در ميان مردم برقرار ساخت و ايشان را از گمراهي نجات بخشيد و از نابينايي به بينايي راه نمود و به دين راست درست هدايت فرمود و به راه مستقيم فراخواند. آنگاه خداوند او را از روي مهرباني و با گزينش خود، به سوي خويش بازگرداند و بدين سان محمد از رنج اين جهان راحت گشت، در حالي كه گرداگردش را فرشتگان نيك رضوان خداوندگار آمرزنده فراگرفته بودند و او با خداي قدرتمند همنشين بود. درود خدا بر پدرم پيامبر و امانتدار و برگزيده او از ميان مردم و گلچين شده وي باد! بر او باد سلام و رحمت و بركت‌هاي الهي!
شما اي بندگان خدا! كساني هستيد كه خداوند امر و نهي خويش را به سوي شما آورد و حاملان دين و وحي او و امين‌هاي وي بر جان‌هاي خويش و رسانندگان پيامش به امت‌ها و زمامدار حق وي در ميان خود و صاحب عهدي هستيد كه او از پيش با شما بسته است. شما نگاهدار ميراثي هستيد كه او ميان شما بر جاي نهاد، يعني كتاب سخنگوي خدا و قرآن صادق و نور روشنگر و پرتو تابنده كه رهنمودهايش روشن و رازهاي درونش آشكار و ظواهرش هويدا است و پيروانش با آن كامياب مي‌گردند و پيروي از آن‌ راهنماي بهشت است و گوش فرادادن به آن به نجات رهنمون مي‌گردد. با قرآن مي‌توان به حجت‌هاي روشن خدا و واجب‌هاي تفسير گشته و حرام‌هاي پرهيزداده شده و دليل‌هاي روشن آشكار و برهان‌هاي كفايتگر و فضيلت‌هاي مستحب و رخصت‌هاي عطاگشته و شريعت‌هاي مكتوبش دست يافت.
پس خداوند ايمان را طهارت‌بخش شما از شرك، نماز را ماية پاك ساختن شما از خودبزرگ‌بيني، زكات را موجب پاكسازي جان و افزايش رزق، روزه را تثبيت كننده اخلاص، حج را استوار سازنده دين، عدل را موجب پيوند قلب‌ها، اطاعت از ما را مايه سامان و نظم جامعه، امامت ما را سبب ايمن ماندن از تفرقه، جهاد را عزت‌بخش اسلام، صبر را دستياري براي دستيابي به پاداش، امر به معروف را موجب مصلحت همگاني، نيكي به پدر و مادر را مايه پرهيز از نارضايتي [خدا]، ارتباط با بستگان را موجب افزايش عمر و نسل، قصاص را پاس دارندة خون‌ها، وفا به نذر را موجب جلب آمرزش، دقت در كيل و وزن را راه علاج كم‌فروشي، نهي از شراب‌نوشي را شيوه پاك شدن از پليدي، خودداري از تهمت ناروا را ماية دوري از لعنت، و پرهيز از دزدي را موجب پاكدامني قرار داد و شرك را حرام نمود تا بندگانش در اعتقاد به خداوندگاري‌اش اخلاص ورزند. پس حق تقواي خدا را به جا آوريد و در حال اسلام بميريد و از خدا در آن چه امر و نهيتان نموده، فرمان ببريد؛ كه همانا فقط بندگان دانا از خدا خشيت مي‌ورزند.
اي مردم! بدانيد كه من فاطمه هستم و پدرم محمد است. آغاز و پايان سخنم يكي است و به نادرستي سخن نمي‌گويم و به ستم و ناروا رفتار نمي‌كنم. همانا فرستاده‌اي به سوي شما آمد كه از خودتان بود و رنج‌هاي شما برايش گران جلوه مي‌كرد و برايتان دلسوزي مي‌ورزيد و با مؤمنان مهرورز و مهربان بود. اگر نسب او را مي‌شناسيد و مي‌دانيد، درمي‌يابيد كه او پدر من بود و نه زنان شما؛ برادر پسر عموي من بود و نه مردان شما؛ و چه نيكو نسبي داشت او كه سلام خدا بر وي و خاندانش باد!
او رسالت را همراه با انذارگري به جاي آورد و از پرتگاه مشركان دوري گزيد و بر فرق سرشان شمشير زد و گلوهايشان را گرفت و مردم را با حكمت و اندرز نيكو به سوي خداوندگارش فراخواند و بت‌ها را نابود نمود و سر سركشان را در هم كوبيد تا جمع كافران پراكنده شد و آنان رو به گريز نهادند. آن گاه شب از پرده بيرون آمد و حق به گونه خالص نمودار شد و زمامدار دين به سخن درآمد و فرياد شيطان‌ها خاموش گشت و پيروان نفاق از ميان رفتند و پيمان‌هاي كفر و تفرقه از هم گسستند و در ميان سپيدرويان تهي‌شكم، زبانتان به كلمه اخلاص گشوده شد.
شما بر كناره پرتگاه آتش و يك جرعه براي نوشندگان و يك لقمه براي طماعان بوديد، مانند كسي كه آمده تا يك پاره آتش برگيرد. پايمال راه روندگان بوديد و از آب آلوده مي‌نوشيديد و از خوراك‌هاي پست مي‌خورديد. خوار و رانده شده بوديد و بيم داشتيد كه مردم از پيرامونتان شما را بربايند. پس خداوند والا پس از چنان حالتي شما را به دست محمد نجات داد، از آن پس كه وي از دست مردان قدرتمند و گرگان عرب و كافران اهل كتاب رنج بسيار كشيد.
هرچه آنان آتش جنگ را برافروختند، خداوند آن را خاموش ساخت و هرگاه شيطان شاخ برآورد يا اژدهاي مشركان دهان باز كرد، پيامبر برادرش را در كام آن افكند و او بازنمي‌گشت مگر آن گاه كه بال‌هاي آن را با گام‌هايش در هم مي‌كوبيد و آتش آن را با شمشيرش فرومي‌نشاند و در راه خدا همه وجودش را صرف مي‌كرد و در طريق كار خدا همه تلاش خود را به كار مي‌بست. وي به رسول خدا نزديك بود و سرور اولياي خدا به شمار مي‌رفت و دامن همت به كمر زده، خيرخواه و تلاشگر و كوشنده بود و در راه خدا از سرزنش هيچ سرزنشگري نمي‌هراسيد. اين در حالي بود كه شما در رفاه و آسايش به سر مي‌برديد و از نعمت‌ها و لذت‌ها برخوردار بوديد و در امنيت مي‌زيستيد و انتظار مي‌كشيديد كه ما دچار حوادث شويم و گوش به زنگ خبرها بوديد و هنگام نبرد عقب مي‌نشستيد و از جنگ مي‌گريختيد.
آنگاه كه خداوند سراي پيامبران و جايگاه برگزيدگانش را براي پيامبرش انتخاب نمود، نشان‌هاي نفاق در شما پديدار شد و جامه دين كهنه گشت و زبان در كام كشيدگان گمراه به سخن درآمدند و پست‌رتبگان خاموش به مقام و منزلت رسيدند و شتر باطل‌پيشگان به صدا درآمد و در عرصه‌هاي شما به جولان برخاست و شيطان از پنهانگاهش سربرآورد و شما را ندا داد و ديد كه نداي او را پاسخ مثبت مي‌دهيد و براي فريب خوردن از او مهيا هستيد. سپس شما را به قيام فراخواند و ديد كه به آساني اين كار را انجام داديد. به هيجانتان آورد و شما را خشمناك يافت. پس بر شتراني نشان زديد كه شتران شما نبودند و به آبشخوري درآمديد كه آبشخور شما نبود.
اين در حالي بود كه هنوز زمان درازي از روزگار پيامبر نگذشته و موضع زخم همچنان فراخ بود و جراحت هنوز التيام نيافته و رسول خدا دفن نگشته بود. شما در اين حال بهانه آورديد كه از فتنه بيم داريد. آگاه باشيد كه در فتنه افتاديد و دوزخ بر كافران احاطه دارد!
اين كار از ساحت شما دور بود! در چه حاليد و به كجا روي مي‌كنيد، در حالي كه كتاب خدا پيش روي شما قرار دارد و امورش روشن، احكامش تابناك، نشان‌هاي هدايتش درخشان، نهي‌هايش نمايان، و فرمان‌هايش آشكارند؟ اما شما آن را پشت سر انداخته‌ايد. آيا از آن بيزاري مي‌جوييد يا به چيزي جز آن حكم مي‌كنيد؟ اين براي ظالمان، بد جايگزيني است و هر كه جز اسلام ديني را دنبال كند، از وي هرگز پذيرفته نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود.
آن گاه آن قدر درنگ نكرديد كه رميدگي‌اش آرام گيرد و زمامش مهار گردد. پس آتش آن را برافروختيد و به شعله‌اش دامن زديد و بانگ شيطان گمراه‌گر را پاسخ داديد و نورهاي دين تابان را خاموش ساختيد و سنت‌هاي پيامبر برگزيده را وانهاديد. به بهانه خوردن، كف شير را پنهان ساختيد و پنهاني در كمين خانواده و فرزندان پيامبر نشستيد. اما ما همانند فرورفتن خنجر برّان و نيزه در شكم، بر اين كار شما صبر مي‌كنيم.
اكنون شما ادعا داريد كه ما ارث نمي‌بريم. آيا حكم زمان جاهليت را دنبال مي‌كنيد؟ براي كساني كه يقين دارند، چه چيزي بهتر از حكم خدا است؟ آيا نمي‌دانيد؟ آري؛ براي شما همچون آفتاب درخشان روشن است كه من دختر او هستم. اي مسلمانان! آيا ارث مرا از دستم به درمي‌آوريد؟ اي فرزند ابوقحافه! آيا در كتاب خدا آمده است كه تو از پدرت ارث مي‌بري و من از پدرم ارث نمي‌برم؟ همانا سخني زشت به ميان آورده‌اي! آيا به عمد كتاب خدا را رها كرده‌ و آن را پشت سر انداخته‌ايد؛ همان قرآني كه مي‌فرمايد: «سليمان از داود ارث برد.» و نيز در بيان قصه زكريا چنين آورده است: «از جانب خود، به من ياوري عطا فرما كه از من و خاندان يعقوب ارث ببرد!» و نيز فرموده است: «در كتاب خدا، خويشاوندان نسَبي [براي ارث بردن از يكديگر] سزاوارترند.» و نيز فرمود: «خداوند به شما در باره فرزندانتان وصيت مي‌كند؛ فرزند مذكر دو برابر فرزند مؤنث بهره مي‌برد.» و همچنين فرمود: «هنگامي كه مرگ يكي از شما فرارسد، بر شما نوشته شده كه براي پدران و مادران و نزديكان وصيت كنيد؛ و اين حكم حقّي است براي پرهيزگاران».
شما ادعا كرديد كه من بهره‌اي ندارم و از پدرم ارث نمي‌برم و ميان ما رابطه خويشاوندي نسَبي برقرار نيست! آيا خدا شما را به آيه‌اي اختصاص داده كه پدر مرا از آن خارج ساخته است؟ آيا مي‌گوييد: «اهل دو دين از يكديگر ارث نمي‌برند»؟ آيا من و پدرم اهل يك دين نيستيم؟ آيا شما به خاص و عام قرآن، بيش از من و پسرعمويم آگاهي داريد؟ اكنون اين تو و اين شتر مهار زده رحل نهاده كه با تو در روز رستاخيز ديدار خواهد كرد! چه نيكو داوري است خدا؛ چه نيكو پيشوايي است محمد؛ و چه نيكو ميعادگاهي است قيامت! در آن هنگام، باطل‌پيشگان زيان خواهند ديد و هنگامي كه پشيماني بورزيد، شما را سودي نخواهد داشت. هر خبري قرارگاهي دارد و به زودي خواهيد دانست كه عذاب خواركننده نصيب چه كسي خواهد شد و عذاب ماندگار بر سر چه كسي خواهد آمد!
آن گاه رو به سوي انصار كرد و فرمود: اي جماعت سركردگان؛ اي بازوان دين و پاسداران اسلام! اين ضعف و سستي در ستاندن حق من و فروخفتگي از دادخواهي براي من، از چه رو است؟ آيا رسول خدا كه پدر من بود، نمي‌فرمود: «حرمت هر كس در فرزندان او حفظ مي‌گردد»؟ به تندي اين اتفاقات را پديد آورديد و كاري را كرديد كه زمانش نرسيده بود. اين در حالي است كه شما براي رساندن من به آن چه مي‌خواهم، قدرت داريد و در راه دستيابي‌ام به آن چه مي‌خواهم و طلب مي‌كنم، توانمنديد.
آيا مي‌گوئيد: «محمد مرد»؟ اين مصيبتي بود بزرگ كه دامنه سستي‌اش بس فراخ و شكافي كه پديد آورد، عميق است و زخمش التيام ندارد. زمين از نهان شدنش در ظلمت فرورفت و خورشيد و ماه در حجاب پنهان گشت و ستارگان از مصيبت وي پراكنده و اميدها نوميد شدند و كوه‌ها به خشوع درآمدند و حريم‌ها تباه گشتند. هنگام وفات وي، حرمت از ميان رفت.
به خدا سوگند! اين بلاي بزرگ‌تر و مصيبت سهمگين‌تر است كه رويدادي همانند آن نازل نشده و بلاي سنگين زودرس همچون آن به گوش كسي نمي‌رسد. كتاب خداي والا در خانه‌هاي شما و شبانگاه و صبحگاه شما نازل گشته و در سراهاي شما به بانگ و تلاوت و لحن خوانده مي‌شود. پيش از وي نيز همين بلا بر سر پيامبران و رسولان خدا فرودآمد. مرگ حكمي است قطعي و سرنوشتي مسلّم. «محمد كسي نيست جز رسول كه پيش از وي نيز رسولاني آمدند. اگر او بميرد يا كشته شود، شما به پشت سر خود بازمي‌گرديد؟ هر كه به پشت سر خود بازگردد، به خداوند هيچ زياني نمي‌رساند و خدا به زودي شكرگزاران را پاداش مي‌بخشد.»
اي فرزندان قبيله[= اوس و خزرج]! آيا به من درباره ميراث پدرم ستم شود، در حالي كه مرا مي‌بينيد و صدايم را مي‌شنويد و در اين انجمن و اجتماع گردآمده‌ايد؟ اين فراخوان همه شما را در بر مي‌گيرد و اين آگاهي به همه شما مي‌رسد. شما هم تعداد كافي داريد و هم نيرو و ابزار و توان لازم. هم سلاح داريد و هم زره. اين فراخوان به گوش شما مي‌رسد؛ اما پاسخ نمي‌دهيد! دادخواهي مرا مي‌شنويد؛ اما به دادم نمي‌رسيد! اين در حالي است كه به مبارزه مشهوريد و به انجام كار خير و نيك معروفيد و شما همان برگزيدگانيد كه خداوند انتخابتان كرد و كساني هستيد كه براي ما اهل بيت گزينش گشته‌ايد!
با مردم عرب پيكار نموديد و در اين راه رنج و سختي كشيديد و با امت‌ها مبارزه كرديد و با پهلوانان به نبرد برخاستيد. همواره ما فرمان مي‌داديم و شما فرمان مي‌برديد تا آن جا كه آسياب اسلام بر قطب ما ‌چرخيد و پستان روزگار پر از شير شد و بانگ شرك سركوب گشت و ديگ اتهام از جوش افتاد و آتش كفر خاموش شد و هياهوي هرج و مرج فروخوابيد و نظام دين استوار گشت. پس چرا بعد از آن روشني، دچار حيراني گشتيد و پس از آشكار كردن، كتمان نموديد و از پي پيشقدمي، پيمان شكستيد و بعد از ايمان، شرك ورزيديد؟ واي بر مردمي كه پس از عهد بستن، پيمان شكستند و تصميم گرفتند كه رسول را بيرون كنند، در حالي كه آنان نبرد با شما را آغاز كردند! آيا از ايشان مي‌هراسيد؟ اگر ايمان داريد، سزاوارتر آن است كه از خدا بهراسيد.
آگاه باشيد كه مي‌بينم جاودانه به فرودست دل بسته‌ايد و كسي را كه براي گشاد و بست كارهاتان از همه سزاوارتر بود، دور رانده‌ايد و به راحت‌طلبي خو كرده و از وسعت و گشايش، شتابان به سوي تنگنا ره سپرده‌ايد. پس آن چه را گرد آورده بوديد، بيرون ريختيد و هر چه را خورده بوديد، بالا آورديد! اما اگر شما و همه كساني كه در زمين هستند، كفر بياوريد، بدانيد كه خداوند بي‌نياز و ستوده است.
آگاه باشيد كه آن چه گفتم، به سبب شناختي است كه از شما دارم كه رها كردن ياري دين خدا با شما درآميخته و پيمان‌شكني را قلب‌هايتان دريافته است. اما اين سخنان به خاطر جوشش جان و تراوش اندوه درون و از دست رفتن تحمل و بازگو كردن غصه سينه و اتمام حجت با شما است. پس اين خلافت را به دست بگيريد و بر آن بار نهيد، در حالي كه پشت اين شتر زخم است و پايش سوراخ دارد و ننگش باقي است و از خشم خداي توانا و رسوايي ابدي نشان دارد و به آتش شعله‌ور خدا كه دل‌ها را فراگرفته، پيوسته است.
هرچه مي‌كنيد، پيش چشم خداست و آنان كه ستم كردند، به زودي درمي‌يابند كه به كدام بازگشتگاه بازخواهند گشت. من دختر كسي هستم كه شما را از عذاب سخت پيش رو انذار داد. پس كار خود را انجام دهيد كه ما هم كار خود را مي‌كنيم و در انتظار باشيد كه ما هم منتظريم!
آن گاه ابوبكر به وي چنين پاسخ داد: اي دختر رسول خدا! همانا پدرت با مؤمنان مهربان و مهرورز و دلسوز و بخشنده و بر كافران عذاب سخت و كيفر بزرگ بود. اگر نسب وي را بررسيم، او را پدر تو و نه زنان ديگر و برادرِ همسر تو و نه ديگر دوستان، مي‌يابيم. مي‌دانيم كه همسرت پيامبر را بر هر دوستي برتري داد و در هر كار بزرگي ياور وي بود. شما را تنها خوشبختان دوست دارند و با شما تنها تيره‌بختان دور از رحمت خدا، دشمني مي‌ورزند. شما عترت پاك و برگزيده و انتخاب شدة رسول خدا هستيد كه ما را به خير راه مي‌نماييد و به بهشت هدايت مي‌كنيد. اي برگزيدة زنان و اي دختر بهترين پيامبر! تو در سخنت راستگويي و در عقل فراوان، پيشگامي. هرگز از حقت بازداشته نمي‌شوي و در برابر سخن صادقانه‌ات مانعي ايجاد نمي‌گردد.
به خدا سوگند! من از رأي رسول خدا گامي فراتر ننهاده و جز به اذن او عمل نكرده‌ام. پيشگام مردم به آنان دروغ نمي‌گويد. من خدا را كه براي گواهي كفايت مي‌كند، گواه مي‌گيرم كه از رسول خدا شنيدم كه فرمود: «ما جماعت پيامبران، طلا و نقره و خانه و زمين به ارث نمي‌نهيم؛ بلكه فقط كتاب و حكمت و دانش و نبوت را به ارث مي‌گذاريم. هر دارايي كه از ما مي‌ماند، ولي امر پس از ما اختيار دارد كه به حكم خويش در باره آن داوري نمايد».
اكنون آنچه را كه تو ادعا داري، من در راه خريد اسب و سلاح صرف كرده‌ام تا مسلمانان با آن نبرد نمايند و با كافران جهاد كنند و با ارتدادپيشگان بدكار بستيزند. اين نظر همه مسلمانان است و من به تنهايي در باره آن رأي نداده‌ام و در رأي خويش استبداد نورزيده‌ام. اين است احوال و دارايي من كه براي تو و در اختيار تو است و از تو دريغ نمي‌شود و آن را براي كسي جز تو ذخيره نكرده‌ايم. همانا تو سرور امت پدرت و شجره طيبه فرزندانت هستي. فضيلت‌هايي كه داري، انكارشدني نيست و از فرع و اصلت نمي‌توان زد. حكم تو در باره اموال من نافذ است. آيا مي‌پسندي كه من در اين زمينه با پدرت مخالفت كنم؟
حضرت زهرا(س) پاسخ داد: پاك و منزه است خداوند! پدرم پيامبر، از كتاب خدا روي‌گردان و با احكامش مخالف نبود؛ بلكه پيرو آن بود و به آيات آن عمل مي ‏نمود. آيا مي ‏خواهيد افزون بر نيرنگ و مكر، به زور او را متهم نمائيد؟ اين كار بعد از رحلت او شبيه است به دام‌هايي كه در زمان حياتش برايش گسترده شد. اين كتاب خدا است كه حاكمي است عادل و ناطقي است كه بين حق و باطل جدايي مي‏اندازد و مي‏فرمايد: «زكريا گفت: خدايا! فرزندي به من بده كه از من و خاندان يعقوب ارث ببرد» و نيز مي ‏فرمايد: «سليمان از داود ارث برد».
خداي والا در آيات قرآن در باره سهم ارث و ميراث هر كس به خوبي و روشني توضيح داده و سهم فرزندان مذكر و مؤنث را مباح فرموده؛ به گونه‌اي كه دليل‌هاي باطل‌پردازان و گمان و شبهه پسينيان را از ميان برده است. نه چنين است؛ بلكه نفس‌هايتان كاري را براي شما آراسته است. پس اكنون بايد صبر جميل پيشه كرد و از خدا در برابر ادعايي كه مي‌كنيد، ياري جست.
ابوبكر پاسخ داد: خدا و رسولش راست گفته‌اند. نيز دختر او كه كان حكمت و جايگاه هدايت و رحمت و ستون دين و سرچشمه حجت است، راست مي‌گويد. سخن راست تو را دور نمي‌رانم و گفتارت را نادرست نمي‌شمرم. اين مسلمانان ميان من و تو گواهند. ايشان رشته خلافت را به من سپرده‌اند و من با اتفاق نظر آنان به خلافت رسيده‌ام و كبر نفروخته و استبداد نورزيده و چيزي را براي خودم نخواسته‌ام. اين مردم نيز به اين حقيقت گواهند.
سپس حضرت فاطمه(س) به زنان روي نمود و فرمود: اي جماعت مسلمانان كه به سوي سخنان باطل مي‌شتابيد و كار زشت زيانبار را ناديده مي‌گيريد! آيا در قرآن تدبر نمي‌كنيد يا بر دل‌هاتان قفل نهاده شده است؟ نه؛ بلكه كارهاي زشتتان قلب‌هاتان را تيره ساخته و گوش و چشمتان را درربوده است. چه بد قرآن را تأويل نموده و به چه راه زشتي اشاره ورزيده و حق را با چه چيز بدي عوض كرده‌ايد! به خدا سوگند! باري سنگين بر دوش نهاده و وبالي سخت به جان خريده‌ايد! آن گاه كه پرده‌ها كنار رود و سختي‌هاي پشت آن پيدا گردد و آن چه گمانش را نداشته‌ايد، از جانب خداوندگارتان بر شما نمايان گردد، مي‌بينيد كه باطل‌پيشگان در آن جا زيانكارند.
سپس به سوي قبر پيامبر(ص) روي نمود و به او عرضه داشت: پس از تو ماجراها و حوادثي بزرگ پيش آمد كه اگر بودي و مي‌ديدي، آن چنان بزرگ جلوه نمي‌كرد. تو را از دست داديم، مانند زميني كه بارانش را از دست بدهد. قوم تو از هم گسيختند. بيا و حالشان را گواه باش و چهره مپوشان! آن گاه كه تو بودي، هر خانداني كه نزد خدا قرب و منزلت داشت، در نزد نزديكان هم مقرب بود، اما هنگامي كه تو وفات نمودي و خاك ميان ما و تو حائل شد، مرداني آن چه را در سينه نهان كرده بودند، آشكار ساختند. وقتي رخ نهان نمودي، مرداني از ما روي گرداندند و ما را سبك شمردند و ميراثمان را ربودند. تو ماه تمام بودي كه از نورت پرتو مي‌گرفتند و از جانب خداي عزيز بر تو كتاب نازل مي‌شد. و جبرئيل با آيات الهي با ما انس مي‌ورزيد. اما از هنگامي كه تو رخ نهان كردي، هر خيري از ما رخ پوشيد. كاش پيش از تو مرگ با ما ملاقات مي‌كرد؛ حال كه تو درگذشتي و خاك تو را از ما پنهان نمود.
منبع: خبرگزاري مهر


| شناسه مطلب: 87313




حضرت زهرا



نظرات کاربران