آیا زیارت قبور شرک و حرام است؟
مقدمه زیارت قبور انبیاء و اولیاء به‌ویژه قبور رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) و اهل‌بیت ایشان: از دستورهای اکید شرعی است که مسلمانان از صدر اسلام، همواره به آن پایبند بودند. وهابیت به پیروی از «ابن‌تیمیه» برای عادی جلوه&zw
مقدمه
زيارت قبور انبياء و اولياء بهويژه قبور رسولخدا(صلي الله عليه و آله) و اهلبيت ايشان: از دستورهاي اكيد شرعي است كه مسلمانان از صدر اسلام، همواره به آن پايبند بودند. وهابيت به پيروي از «ابنتيميه» براي عادي جلوهدادن مقامات انبياء و اولياء و كاستن از مقام آنان، زيارت قبور، حتي قبور پيامبران و اولياء را شرك و حرام ميدانند. تا قرن هشتم هجري، شكي در جواز زيارت قبور وجود نداشت و انديشمنداني از اهل سنت، كتابهاي متعددي در اينباره نوشتند؛ ازجمله، «عبدالرحمنبن مكي شارعي» (م615 ه .ق) كتاب «مرشد الزوار الي قبور الابرار المسمي بالدر المنظم في زيارة الجبل المقطم» و «ابنعساكر دمشقي» (527 ـ600 ه .ق) دو كتاب «فضل زيارة الخليل(عليه السلام) و موضع قبره و قبور أبنائه الكرام» و «إتحاف الزائر و أطراف المقيم للسائر في زيارة النبي صلي الله عليه و سلم». در قرن هشتم هجري «ابنتيميه حراني حنبلي» بر خلاف ديدگاه سلف خويش، حتي بار سفر بستن براي زيارت قبر نبي گرامي اسلام را جايز ندانست. برعكس، انديشمندان اسلامي با اين انديشه انحرافي از عصر ابنتيميه تاكنون به مبارزه پرداختند و دهها كتاب در رد وي نوشتند؛ كتابهايي مانند:
1. شفاء السقام في زيارة خير الأنام، عليبن عبدالكافي سُبكي شافعي (683ـ756 ه .ق).
2. العمل المقبول في زيارة الرسول، ابنزملكاني (667ـ727 ه .ق)
3. المقالة المرضية في الرد علي من ينكر الزيارة المحمدية، محمدبن عيسي الاخنائي (م731ه .ق).
4. التحفة المختارة في الردّ علي منكر الزيارة، عمربن علي الفاكهاني (653ـ731).
5. الرسالة المحمدية في الرد على من ينكر الزيارة المحمدية، محمدبن محمد سعدي مالكي (836ـ900ه .ق).
6. حسن التوسل في آداب زيارة أفضل الرسل، عبدالقادربن احمد فاكهي (920 ـ982 ه .ق).
7. شفاء الصدور في زيارة المشاهد والقبور، مرعيبن يوسف الكرمي(م1033 ه .ق).
8. الدرة الثمينة فيما لزائر النبي صلى الله عليه وسلم إلى المدينة المنورة، احمدبن محمد دجاني قشاشي (م1071 ه .ق).
9. الجوهر المنظم في زيارة القبر الشريف النبوي المكرم، ابنحجر هيتمي.
10. خير الامور في زيارة القبور، مصطفيبن مصطفي صاريان حنبلي رومي (م1300 ه .ق).
11. كنز المطالب في فضل البيت الحرام وفي الحجر والشاذروان وما في زيارة القبر الشريف من المآرب، حسن العدوي (1221ـ1303 ه .ق).
12. شفاء الفؤاد بزيارة خير العباد، محمدبن علوي مالكي.
آشنايي با اسامي نوشتههاي عالمان اهل سنت، در رد اين تفكر، گوياي بيپايه بودن اين نگاه است، اما آنچه به اختصار ميآيد، نقد و بررسي ادعاها و دلايل وهابيت است.
ادعاي وهابيان
وهابيان براساس فتواي ابنتيميه، هرگونه مسافرت به قصد زيارت قبور انبياء و صالحان و نذركردن، سوگندخوردن و بوسيدن و مسح كردن مزار آنان را حرام و شرك ميدانند. طبق نظر ابنتيميه، پيامبران و اولياي الهي، پس از مرگ، كوچكترين تفاوتي با افراد عادي ندارند. به گفته وي: «لَيسَ في وجود القبور اَمانٌ»؛ «قبرها نميتواند پناهي براي امت باشد».[1] به نظر ابن تيميه، زيارت قبور، چه قبر پيامبر و چه غير ايشان، شرك و حرام است.[2] مأموران امر به معروف عربستان، با بهرهگيري از همين عقيده، اطراف قبر مطهر نبوي(صلي الله عليه و آله) و قبور ائمه بقيع: حضور دارند و نميگذارند كسي آنجا بايستد يا به قبر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و اهلبيت: نزديك شود.
دليل وهابيت
دو دليل مهم وهابيان بر حرمت زيارت قبور، از اين قرار است؛
1. روايتي كه «ابوهريره» از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نقل كرده است: «بار سفر بستن جايز نيست، مگر بهسوي سه مسجد: مسجدالنبي، مسجدالحرام، و مسجدالاقصي».[3]
2. ادعاي مخالفت با اجماع؛ ابن تيميه ميگويد: «هركس سفرش را به قصد زيارت قبر رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) انجام دهد، مثل كساني كه به قصد زيارت قبور پيشوايانشان در مدينه و مساجدي كه اطراف آن است، سفر ميكنند، با اجماع مسلمانان، مخالفت كرده و از شريعت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) خارج، شده است».[4]
پاسخ
يكي از اشكالات اساسي بر صاحبان اين نگاه، آن است كه فهم خود را از دين، معيار توحيد و شرك ديگران ميدانند؛ فهمي كه بسا با بدفهمي يا اشتباه همراه باشد يا بر فرض درست بودن، مخصوص خود و پيروان آنهاست و حق ندارند نظر خود را به پيروان مذاهب ديگر تحميل كنند، بهخصوص كه قرآن و سنت مخالف آنان است و پيشوايان ساير مذاهب رأي و فتواي ديگري دارند؛ از اينرو، لازم است به نقد و بررسي دليل آنان از منظر ساير مذاهب، توجه شود.
نقد و بررسي دليل اول
رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرموده است كه بار سفر نبنديد، مگر بهسوي سه مسجد؛ مسجدالنبي، مسجدالحرام و مسجدالاقصي. بنابراين، ادعا ميكنند كه سفر براي زيارت قبر پيامبر، جايز نيست.
در اين حديث دو احتمال است. اول اينكه مستثنامنه «مسجدٌ من المساجد» باشد؛ يعني بار سفر بستن، معقول نيست، مگر براي سه مسجد. در اين صورت، روايت دليل بر حرمت بار سفر بستن براي زيارت قبر انبياء و اولياء نخواهد بود؛ زيرا قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله)، مسجد نيست تا بار سفر بستن براي زيارت آن، حرام باشد؛ چه آنكه، زائران به مدينه سفر ميكنند، تا قبر پيامبر (صلي الله عليه و آله) را زيارت كنند. همچنانكه غزالي ميگويد:
حديث درباره مساجد ميگويد و مشاهد به معناي مسجد نيست؛ زيرا مسجدها پس از اين سه، در فضيلت برابرند و در هر شهري مسجدي وجود دارد (و هيچ رجحان عقلي بين آنها وجود ندارد تا كسي براي ديدن آنها بار سفر ببندد)، اما بركت زيارت مشاهد (انبيا و علما و اوليا) بهحسب درجات آنها در نزد خدا، تفاوت زيادي دارد.[5]
دوم اينكه گفته شود: مستثنامنه، «مكان» است و مراد روايت آن است كه جز براي ديدن سه مسجد، بار سفر بستن به هيچ مكاني جايز نيست. طبق اين برداشت، هر سفري، حرام است، اگرچه به قصد زيارت نباشد.
از اين دو احتمال، احتمال اول، پذيرفتني است؛ زيرا بنابر احتمال دوم، فرد مسلمان هيچگاه نبايد سفر كند، نه براي تحصيل و تجارت و زيارت، بلكه سفر، فقط براي ديدن سه مسجد، مجاز است.
ازاينرو، برداشت وهابيان از روايت، مخدوش و باطل است. افزون بر اينكه، بنابر رواياتي كه خواهد آمد، سفر براي زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله)، سفارش خود آن حضرت است.
نقد و بررسي دليل دوم
بيان شد كه ابنتيميه و پيروان او، حركت به قصد زيارت (قبر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و پيشوايان) را خلاف اجماع ميدانند. اين مدعا به دور از حقيقت است و انديشمندان اسلامي ساير مذاهب، حتي فقهاي حنبلي، قصد زيارت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و مشاهد ديگر را مستحب ميدانند. در اينجا لازم است در دو مقام بحث شود. مقام اول، در جواز زيارت قبور بهطور عموم و مقام دوم، دراستحباب زيارت قبر نبي مكرم اسلام(صلي الله عليه و آله).
مقام اول: زيارت قبور
دليل بر بدعت بودنِ عمل، آن است كه در قرآن يا سنت از آن سخن نرفته باشد، حال آنكه جواز زيارت قبور، در قرآن و روايات آمده است.
زيارت قبور در قرآن
خداوند در قرآن خطاب به رسولش ميفرمايد:
{وَلاَ تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلاَ تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُواْ وَهُمْ فَاسِقُونَ}؛ (توبه: 84)
هرگز بر مرده هيچيك از آنان (منافقان) نماز مگزار و بر قبر آنان (براي آمرزشخواهي) نايست. آنان به خدا و پيامبر او كفر ورزيده و درحاليكه فاسق و بدكارند، مردهاند.
در اين آيه، خداوند به پيامبرش دستور ميدهد كه هرگز بر جنازه منافقان، نماز نگزارد و بر قبر آنان نايستد. مفهوم آيه آن است كه اين توقف بر قبر غير منافق (مؤمنان) خوب و شايسته است. همانطور كه در سيره پيامبر آمده است، آن حضرت بر سر قبور مؤمنان حاضر ميشد و به آنان سلام ميكرد.
زيارت قبور در روايات
در روايات و سنت رسول خدا(صلي الله عليه و آله)، زيارت قبور به اثبات رسيده است.
ابوهريره ميگويد: «زار النبي قَبرَ اُمِّهِ فَبَكى و أبكَى مَن حَولَهُ ثمّ قالَ فَزُوروا القْبورَ فَإنّها تُذَكِّرُ المَوتَ»[6]؛ «پيامبر، قبر مادر خود را زيارت كرد و كنار قبر او گريست و كساني را كه دور او بودند، گرياند و فرمود: قبرها را زيارت كنيد، زيرا زيارت آنها مايه يادآوري مرگ است».
عايشه، ام المؤمنين، هم ميگويد:
پيامبر(صلي الله عليه و آله)، زيارت قبور را به من ياد داد و گفت: پروردگارم دستور داد كه به بقيع بيايم و براي آنها آمرزش بخواهم. گفتم: يا رسول الله، من چه بگويم؟ فرمود: بگو سلام بر اهل اين ديار از مؤمنان و مسلمانان، خدا، گذشتگان از ما و بازماندگان از ما را رحمت كند! ما به زودي به شما ميپيونديم.[7]
مسلم از عايشه نقل ميكند: پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله)، آخر شب بهطرف بقيع ميرفت و بر اهل بقيع اينگونه سلام ميكرد: «السَّلامُ عَليكُم دارَ قَومٍ مُؤمنين».[8]
طلحةبن عبيدالله ميگويد:
ما با رسول خدا(صلي الله عليه و آله)، از مدينه براي زيارت قبر شهيدان خارج شديم. همينكه به منطقه «حرّه واقم» رسيديم، قبرهايي را ديديم. پس عرض كرديم: اي رسول خدا! آيا اين قبرهاي برادران ما است؟ فرمود: اين قبرهاي اصحاب ما است و هنگاميكه به قبرهاي شهيدان رسيديم، فرمود: اين قبرهاي برادران ما است.[9]
صنعاني نقل ميكند:
پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله)، ابتداي هر سال به زيارت قبر شهيدان اُحد ميآمد و به آنان اينگونه سلام ميكرد: (سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ) (رعد: 24)؛ سلام بر شما بهجهت صبري كه كرديد و سراي آخرت چه نيكوست. پس از او ابوبكر، عمر و عثمان نيز چنين ميكردند.[10]
آن حضرت نه تنها در عمل و رفتار، زيارت قبور را جايز ميدانستند، بلكه در چندين روايت، به زيارت قبور، تشويق كردند. «مسلم» در صحيحش نقل ميكند كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: «من شما را از زيارت قبور بر حذر داشته بودم، اما پس از اين به زيارت آنان برويد».[11]
عايشه، امالمؤمنين ميگويد: «إنّ رَسُولَ اللهِ(صلي الله عليه و آله) رَخَّصَ في زيارة القبور»[12]؛ «رسول خدا(صلي الله عليه و آله) براي زيارت قبور اجازه داد».
به همين جهت، صحابه و تابعين رخصت داشتند كه به زيارت قبور بروند.
امام سجاد(عليه السلام) ميفرمايد: «فاطمه(عليه السلام)، دختر پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله)، هر جمعه به زيارت قبر عموي خود، حمزه ميرفت و كنار قبر او نماز ميخواند و گريه ميكرد».[13]
محبالدين طبري مينويسد:
عمربن خطاب، با عدهاي از اصحابش به حج رفت. در بين راه، پيرمردي به او استغاثه كرد. پس از بازگشت به آن محل، از احوال آن پيرمرد پرسيد. گفتند از دار دنيا رفته است. راوي ميگويد: عمر را ديدم كه با سرعت به طرف قبر او آمد و در آنجا نماز خواند، سپس قبر را در بغل گرفت و گريه كرد.[14]
مذاهب اسلامي و زيارت قبور
فقهاي اهل سنت برخلاف وهابيان، زيارت قبور را جايز و فلسفه اين عمل را بياعتنايي به دنيا و يادكردن از آخرت ميدانند.
«سمهودي» و «سُبكي شافعي» ميگويند: «علما بر استحباب زيارت قبور، براي مردان، اجماع كردهاند و برخي همچون ظاهريه ميگويند واجب است».[15]
«بكري دمياطي» از فقهاي شافعي ميگويد:
از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) نقل شده است، كسي نيست كه از كنار قبري كه صاحب آن را در گذشته ميشناخت، عبور و بر صاحب آن، سلام كند، جز اينكه صاحب قبر نيز او را شناخته، پاسخ سلام وي را خواهد داد.
وي پس از نقل روايت ميگويد: «استحباب زيارت قبور خويشاوندان، به ويژه پدر و مادر تأكيد شده است».[16] شيخ منصور علي ناصف مصري، ميگويد: «نزد جمهور اهلسنت، زيارت قبور، مستحب است و نزد ابنحزم، يكبار در عمر، زيارت قبور واجب است».[17] حاكم نيشابوري ميگويد: «زيارت قبور، مستحب است».[18] فقيه برجسته حنفي، ابنعابدين، درباره زيارت قبر مؤمنان ميگويد:
اشكالي در زيارت قبور نيست، بلكه مستحب است ... و بايد در هر هفته زيارت نمايند، اما بهترآن است كه در روز جمعه، شنبه و دوشنبه و پنجشنبه باشد؛ زيرا محمدبن واسع ميگويد: مردگان، به زوار خود، در روز جمعه و روز قبل و بعدش، آگاهي دارند. پس روز جمعه بهتر است و همچنين در اين روز مستحب است كه به زيارت قبر شهداي احد برود؛ چونكه «ابنابيشيبه» روايت كرده است كه پيامبر سر هر سال به زيارت قبور شهداي احد ميآمد و ميگفت (سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ) (رعد: 24).
ابنعابدين در ادامه، سخن «غزالي» و «ابنحجر» را، در جواز بار سفربستن براي زيارت قبور شهدا و صلحا، ميآورد.[19]
«محييالدين نووي شافعي»، درباره زيارت قبور شهدا و اولياي مدفون در مدينه ميگويد:
مستحب است كه هر روز بهويژه روز جمعه بعد از سلام بر رسول خدا(صلي الله عليه و آله)، به سوي بقيع رود و هنگاميكه به آن رسيد به آنچه در كتاب جنائز در زيارت قبور گفتيم، دعا كند. مثلاً بگويد: سلام بر شما اي مؤمنان! ما نيز إنشاءالله به شما ميپيونديم. خداوندا! اهل «بقيع غرقد» را بيامرز، خداوندا! آنان و ما را ببخشاي و قبر پاك ابراهيمبن رسولالله(صلي الله عليه و آله)، عثمان و عباس و حسنبن علي و عليبن الحسين و محمدبن علي و جعفربن محمد و... را زيارت نموده، به قبر «صفيه» عمه رسول الله (صلي الله عليه و آله) ختم نمايد. همچنين مستحب است قبور «شهداي احد» را زيارت كند كه افضل آن است، روز پنجشنبه باشد و از قبر حمزه شروع نمايد.[20]
مقام دوم: زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله)
براساس «كتاب و سنت» زيارت قبور مؤمنان، بهويژه زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله)، نه تنها شرك و حرام نيست، بلكه سنت مستحبي است كه همواره مسلمانان به آن پايبند بودهاند و بر اساس نظر فقهاي مذاهب اسلامي بر زائر بيتالله الحرام، لازم است پيش و يا پس از انجام دادن فرائض حج، به زيارت قبر شريف آن حضرت بشتابد و از نزديك عرض ارادت بنمايد؛ زيرا اهلبيت: و صحابه، هميشه به زيارت قبر مطهر آن حضرت ميشتافتند. نخستين كسي كه مردم را از زيارت قبر آن حضرت باز داشت، «مروانبن حكم» بود. حاكم نيشابوري (وفات 405 ه .ق) در «المستدرك» از «داودبن ابوصالح» نقل ميكند:
روزي، مروانبن حكم، شخصي را ديد كه صورت خود را بر قبر پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) گذاشته است. با شتاب بهسوي او آمد و گردن او را گرفت و از جاي بلند كرد و گفت: ميداني چه ميكني؟ منظور وي اين بود كه چرا به زيارت سنگ و كلوخ آمدهاي؟ زائر، «ابوايوب انصاري» از صحابه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) بود. او گفت: آري، خوب ميدانم چه ميكنم. من هرگز به زيارت سنگ نيامدم، بلكه به زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمدم. آنگاه گفت: از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شنيدم، فرمود: بر دين خدا، گريه نكنيد، اگر متوليانش اهل بودند و آنگاه كه نااهلان بر آن حكم راندند، برايش بگرييد.[21]
«حاكم نيشابوري» پس از نقل حديث، ميگويد كه اين حديث صحيح است. اين در حالي است كه ابنتيميه و وهابيان، با پيروي از امويان، مسلمانان را از زيارت قبر آن حضرت، بازميدارند.
زيارت قبر پيامبر در قرآن
اگر بر اساس روايات و فتواي علماي اهل سنت، زيارت قبور صالحان، مستحب باشد، زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) و اهلبيت او: به طريق اولي مستحب خواهد بود؛ چون بخشش و غفران الهي را به همراه دارد. خداوند ميفرمايد: {لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً}؛ «و اگر هنگاميكه آنان بر خود (با گناه) ستم كردند، از كردار خود به خدا توبه و به تو رجوع ميكردند كه بر آنها اسغفار كني، البته در اينحال، خداي را توبهپذير و مهربان مييافتند.» (نساء: 64)
سبكي شافعي، در شفاء السقام ميگويد: «دانشمندان اسلامي از اين آيه معناي عموم را فهميده و آن را هم شامل دوران زندگي و هم پس از مرگ پيامبر دانستهاند. برخي نيز گفتهاند مستحب است اين آيه كنار قبر آن حضرت تلاوت شود».[22] وي همچنين ميگويد: «آيه، هر چند مربوط به زمان حيات پيامبر است، ولي اين رتبه و مقامي است كه با موت حضرت قطع نميشود».[23]
زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) در روايات
درباره زيارت قبر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) روايات متعددي از آن حضرت نقل شده است كه بر اساس آن فقهاي مذاهب حكم به استحباب زيارت دادهاند كه تنها به سه روايت كه فقهاي حنبلي براي استحباب زيارت به آن تمسك نمودند، بسنده ميشود:
ـ قال رسول الله (صلي الله عليه و آله) «من حج فزار قبري بعد وفاتي فكأنما زارني في حياتي»[24]
رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود:كسيكه حج نمايد و قبرم را پس از وفاتم زيارت نمايد همانند آن است كه در زمان حياتم به زيارتم آمده است.
ـ عن رسول الله (صلي الله عليه و آله) «من زار قبري وجبت له شفاعتي» [25]
رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود:كسيكه قبرم را زيارت نمايد شفاعت نمودن از او بر من واجب ميگردد.
ـ عن أبي هريرة أن رسول الله (صلي الله عليه و آله) قال «مامن أحد يسلم عليّ عند قبري إلا رد الله عليّ روحي حتى أرد(عليه السلام)»[26]
رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: كسي نيست كه در كنار قبرم بر من سلام نمايد، مگر آنكه خداوند روحم را به من باز ميگرداند تا سلامش را پاسخ گويم.
صحابه و زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله)
صحابه نيز همچون همه مسلمانان همواره به زيارت قبر آن حضرت ميشتافتند.
سمهودي درباره زيارت فاطمه دختر پيامبر(صلي الله عليه و آله) ميگويد: «فاطمه زهرا(عليه السلام) از تربت قبر پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) برداشت و بر چشمانش گذاشت و چند بيت شعر سرود».[27]
ابن حجر عسقلاني، از عالمان برجسته اهل سنت ميگويد: «در زمان خلافت خليفه دوم، مردم گرفتار خشكسالي شدند. شخصي از اصحاب به قبر پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) متوسل شد و گفت: «يا رسول الله! اِستَسق لِأُمَّتِكَ فَاِنَّهُم قَد هَلكوا».[28]
در روايتي ديگر درباره بلال حبشي آمده است:
بلال پس از وفات رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به شام هجرت كرد. شبي از شبها رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را در خواب ديد كه به او فرمود: اي بلال! اين چه جفايي است كه در حق ما كردي؟ آيا وقتش نشده است كه به زيارت ما بيايي؟ بلال سراسيمه از خواب بيدار شد و سوار مركب شد و به مدينه رسيد و مستقيم بر قبر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آمد. سپس گريست و صورت خود را به قبر مبارك ماليد.[29]
در جايي ديگر آمده است كه بلال حبشي خود را روي قبر شريف پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) انداخت و بدن خود را به قبر ميساييد. [30]
درباره عبداللهبن عمر نيز نوشتهاند كه وي هرگاه از سفري باز ميگشت، نزد قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) ميآمد و به آن حضرت سلام ميكرد. نافعبن هلال ميگويد: بيش از صد بار ديدم كه عبداللهبن عمر به زيارت قبر پيامبر ميآمد و ميگفت: «السلام على النبي».[31]
همچنين آمده است كه محمدبن حنفيه، پس از شهادت برادرش، امام حسين(عليه السلام) بر سر قبر آن حضرت آمد، پس بغض گلوي او را گرفت. آنگاه به سخن در آمد و آن حضرت را ستود.[32]
عالمان اسلامي و زيارت قبر پيامبر و اهل بيت:
محمدبن حرب هلالي ميگويد:
وارد مدينه شدم و به زيارت قبر پيامبر رفتم و آن را زيارت كردم و در برابر قبر شريف نشستم. در اين هنگام عربي آمد و گفت: سلام برتو اي رسول خدا. شنيدهام خداوند فرموده است كه اگر آنان وقتي بر نفس خويش ستم كردند، به حضور تو برسند و توبه كنند و رسول خدا درباره آنان آمرزش بخواهد، خدا را تواب و رحيم مييابند. اينك با پشيماني و استغفار از گناه خويش آمدم تا اين بنده گناهكار را در پيشگاه خداوند شفاعت كني، سپس گريه كرد و اشعاري را سرود و استغفار كرد.[33]
«ابوخلال»[34]، شيخ حنابله در عصر خود نيز ميگويد: «هيچ مشكلي برايم پيدا نميشد، مگرآنكه قصد زيارت قبر موسيبن جعفر(عليه السلام) را ميكردم و در آنجا به حضرت متوسل ميشدم و خداوند نيز مشكلم را رفع ميكرد».[35]
«ابنحبان» (متوفي 350 ه .ق) در كتاب «الثقات» مينويسد:
بارها به زيارت قبر عليبن موسي الرضا(عليه السلام) رفتم. در مدتيكه در طوس بودم، هر وقت مشكلي بر من عارض ميشد، به زيارت قبر آن حضرت ميرفتم و از خداوند ميخواستم كه مشكلم را برطرف كند و الحمدلله مشكلم برطرف ميشد. اين معنا را مكرر امتحان كردم و نتيجه گرفتم. [36]
در احوالات «ابنخزيمه» آمده است كه وي چنان در برابر بارگاه عليبن موسيالرضا(عليه السلام) در طوس، تعظيم و تواضع كرد كه همه همراهان وي تعجب كردند.[37]
مذاهب اسلامي و زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله)
عالمان مذاهب اسلامي نه تنها زيارت قبر پيامبر را شرك و بدعت نميدانند بلكه آن را مستحب ميشمرند و فقهايي همانند «نووي شافعي» در «المجموع»[38] و «عبداللهبن قدامه حنبلي» در «المغني»[39] و «عبدالرحمانبن قدامه مقدسي حنبلي» در «شرح الكبير»[40] و «دمياطي» در «اعانة الطالبين»[41] و «بهوتي» در «كشاف القناع»[42] و... زيارتنامه مفصلي بيان كردهاند و همچون سبكيشافعي يكي از آداب زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) را تلاوت آيه شصتوچهار سوره نساء هنگام زيارت دانستهاند؛ يعني برخلاف وهابيان، زيارت و طلب استغفار از آن حضرت را مختص زمان حيات ظاهري رسول خدا(صلي الله عليه و آله) ندانستهاند.
غزالي شافعي در آداب زيارت گفته است:
پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: من زارني بعد وفاتي فكأنّما زارني في حياتي؛ هركه پس از وفات من مرا زيارت كند، همچنان است كه در حيات من مرا زيارت كرده است و فرمود: مَنْ وَجَدَ سَعةً وَ لَمْ يزُرني فَقدْ جَفاني؛ هركه را امكان باشد و مرا زيارت نكند، در حق من جفا كرده است و گفت: مَنْ جاءَني زائراً لا يهمّه الاّ زيارَتي كَانَ حَقّاً عَلَى اللهِ اَن أكونَ لَه شفيع؛ هركه به زيارت من آيد و مقصودي جز زيارت نداشته باشد حق وي بر خدا ثابت شود كه مرا شفيع وي گرداند.
پس هركه قصد مدينه كند، براي زيارت، بايد كه در راه، درود بسيار بگويد و پيش از رفتن از «چاه حرّه» غسل كند و خود را خوشبو سازد و پاكيزهترين جامههاي خود را بپوشد و با تواضع و تعظيم راه رود و بگويد: بسم الله و على ملّة رسول الله، رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِي من لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً.
پس داخل مسجد رود و پهلوي منبر دو ركعت نماز بگزارد... چه اين، محل توقف پيامبر(صلي الله عليه و آله) بود... و روي به ديوار مشهد آرد،... و چون روبهروي مرقد ايستاد، بگويد: السلام عليك يا رسول الله السلام عليك يا نبي الله السلام عليك يا أمين الله السلام عليك يا حبيب الله السلام عليك يا صفوة الله السلام عليك يا خيرة الله السلام عليك يا أحمد السلام عليك يا محمد السلام عليك يا ابا القاسم السلام عليك يا ماحي السلام عليك يا عاقب... و اگر وي را به رسانيدن سلام سفارش كرده باشند، بگويد: السلام عليك من فلان، السلام عليك من فلان...، پس بازگردد و نزديك سر پيامبر(صلي الله عليه و آله) بايستد، ميان مرقد مقدس و اسطوانهاي كه در اين ايام است و روي به قبله آرد و تحميد و تمجيد باري تعالي بگويد و بر پيامبر(صلي الله عليه و آله) درود بسيار دهد، پس بگويد: اللّهمّ انَّكَ قُلتَ: {وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا} (نساء: 64)
بار پروردگارا! تو فرمودي: اگر آنها هنگاميكه به خود ستم ميكردند، به سراغ تو ميآمدند و استغفار ميكردند و پيامبر نيز براي آنها از خدا طلب آمرزش ميكرد، خدا را توبهپذير (بخشنده) و مهربان مييافتند.
بار پروردگارا! ما گفتهات را شنيديم و فرمانت را اطاعت كرديم و قصد زيارت پيامبرت نموديم تا او را شفيع قرار دهيم در گناهان خود و آنچه بر دوش ميكشيم، درحاليكه از لغزشها توبهكار و به اشتباهات و تقصير خود اعتراف داريم. پس توبه ما را بپذير و شفاعت پيامبرت را در حق ما پذيرا باش و به جهت منزلت و حقي كه او در نزدت دارد، منزلت ما را در نزدت بالا ببر.
پس به روضه آيد و در آن نماز گزارد و چندانكه ميتواند دعا گويد. چه پيامبر(صلي الله عليه و آله) گفته است: ما بَينَ قَبري وَ مِنبَري رَوضهٌ مِن رياضِ الْجنّةِ و مِنبَري عَلَى حَوضي. و نزديك منبر دعا گويد و مستحب است كه دست بر «رمّانه» نهد كه پيامبر در خطبه دست بر آن مينهاد.[43]
«قاضي عياض» هم ميگويد: «زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) سنت است و مسلمانان بر آن اجماع دارند».[44]
ابنعابدين از فقهاي حنفي نيز نه تنها زيارت قبر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) را براي مردان مستحب ميداند؛ بلكه در برابر اين پرسش كه آيا زيارت قبر رسول خدا(صلي الله عليه و آله) براي زنها استحباب دارد؟ ميگويد:
آري، هيچ كراهتي هم ندارد، البته براساس ضوابط و شرايطي كه بعضي از علما بدان اشاره نمودهاند، قول برتر در مذهب ما و كرخي و ديگران اين است كه جواز زيارت قبور براي مردان و زنان ثابت است و هيچ اشكالي در آن نيست، ولي بنا بر غير مذهب و مبناي ما باز هم قائل به استحباب هستيم، چون اصحاب به طور مطلق به استحباب فتوا داده و ويژه مردها ندانستهاند، بلكه بعضي قائل به وجوب آن شدهاند.[45]
از آنچه گذشت، در مييابيم كه زيارت قبور، نه تنها بدعت و خلاف اجماع مسلمانان نيست، بلكه از سنت و سيره پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) اصحاب و تابعين است و علماي اسلام بر آن اجماع دارند.
با توجه به روايات و سيره رسول خدا(صلي الله عليه و آله)، اهلبيت:، صحابه، تابعين و حتي سيره ائمه مذاهب اهل سنت، زيارت قبور، بهويژه قبر پيامبر و اهلبيت: او، نه تنها جايز، بلكه مستحب است؛ حال چگونه امكان دارد كه كسي به زيارت قبر آن حضرت برود، اما بار سفر نبندد و چگونه بار سفر بستن براي زيارت جايز نيست؟ اين مطلب آنچنان واضح و مبرهن است كه حتي فقهاي حنبلي نيز به صراحت به آن اعتراف نمودهاند. بهوتي حنبلي در «كشاف القناع» پس از ذكر دو روايت در استحباب زيارت قبر نبوي ميگويد: «ابننصرالله» ميگويد: لازمه استحباب زيارت قبر او(صلي الله عليه و آله) استحباب بار سفر بستن است؛ زيارت او براي كسيكه به حج رفته است بدون بار سفر بستن ممكن نيست و اين همانند تصريح بر استحباب «شدِّ رحال» به قصد زيارت است».[46]
[1]. الردّ علي الاخنايي، ابن تيميه، ص54.
[2]. همان، ص52.
[3]. كتاب الحج، باب سفر المراه مع محرم الي حج، صحيح مسلم، ص628، ح3151.
[4]. همان ص18.
[5]. «و الحديث إنما ورد في المساجد. و ليس في معناها المشاهد، لأن المساجد بعد المساجد الثلاثة متماثلة، و لا بلد إلا و فيه مسجد فلا معنى للرحلة إلى مسجد آخر و أما المشاهد فلا تتساوى، بل بركة زيارتها على قدر درجاتهم عند الله عزوجل»؛ احياء العلوم، غزالي، ج2، ص247.
[6]. كتاب الجنائز، صحيح مسلم، باب36، ص443، ح2148.
[7]. همان، ح2145.
[8]. همان، ح2144.
[9]. سنن ابيداوود، كتاب المناسك، باب زياره القبور، سليمان بن اشعث سجستاني، ص378، ح2043.
[10]. مصنف، عبدالرزاق صنعاني، ج3، ص574.
[11]. صحيح مسلم، كتاب الجنائز، باب 36، ح2149.
[12]. سنن ابن ماجه، كتاب الجنائز، محمد بن يزيد بن ماجه قزويني، ج1، باب ما جاء في زياره القبور، ص500، ح1570.
[13]. المستدرك، حاكم نيشابوري، ج1، ص377؛ السنن الكبري، بيهقي، ج4، ص78.
[14]. الرياض النضره، محبالدين طبري، ج2، ص387.
[15]. وفاء الوفاء، علي بن عبدالله سمهودي، ج4، ص186؛ شفاء السقام، تقيالدين سبكي، ص18.
[16]. نك: اعانة الطالبين، سيد بكري دمياطي، ص161.
[17]. التاج الجامع للاصول، منصور علي ناصف، ج1ص381.
[18]. المستدرك، ج1، ص377.
[19]. رد المحتار علي ردّ المختار، حاشيه ابن عابدين، ج2، ص262.
[20]. يستحب أن يخرج كل يوم إلى البقيع خصوصا يوم الجمعة ويكون ذلك بعد السلام على رسول الله صلى الله عليه وسلم فإذا وصله دعا بما سبق في كتاب الجنائز في زيارة القبور ومنه السلام عليكم دار قوم مؤمنين وانا إن شاء الله بكم لاحقون اللهم اغفر لأهل الغرقد اللهم اغفر لنا ولهم ويزور القبور الطاهرة في البقيع كقبر إبراهيم بن رسول الله صلى الله عليه وسلم وعثمان والعباس والحسن بن علي وعلي بن الحسين ومحمد بن علي وجعفر بن محمد وغيرهم رضي الله عنهم ويختم بقبر صفية عمة رسول الله صلى الله عليه وسلم ورضي عنها (فرع) ويستحب أن يزور قبور الشهداء بأحد وأفضله يوم الخميس ويبدأ بالحمزة؛ المجموع، محييالدين النووي، ج8، ص276.
[21]. المستدرك، ج4، ص515 ؛ مسند، احمدبنحنبل، ج5، ص422.
[22]. شفاء السقام، ص183.
[23]. همان، ص181.
[24]. الشرح الكبير، عبدالرحمان بن قدامه، ج3؛ المغني، عبدالله بن قدامه، ج3، ص590؛ كشاف القناع، منصور بن يونس بهوتي حنبلي، ج2، ص598.
[25]. الشرح الكبير، ج3، ص494؛ المغني، ج3، ص590؛ كشاف القناع، ج2، ص598.
[26]. همان، ج5، ص36.
[27]. وفاء الوفا، سمهودي، ج4، ص1340.
[28]. فتح الباري، عسقلاني، ج2، ص412.
[29]. تاريخ دمشق، ابن عساكر، ج7، ص137؛ اسد الغابه، ابن اثير، ج1، ص208؛ سير اعلام النبلاء، ذهبي، ج1، ص358.
[30]. تاريخ الخميس، ج2، ص173.
[31]. وفاء الوفا، ج4، ص1340.
[32]. العقد الفريد، ابن عبدربه، احمد بن محمد، ج3، ص196.
[33]. الشرح الكبير، عبدالرحمان بن قدامه حنبلي، ج3، ص494؛ المغني، عبدالله بن قدامه حنبلي، ج3، ص590؛ احمد بن محمد قسطلاني، المواهب اللدنية بالمنح المحمدية، ج3، ص597؛ الشرح الكبير، عبدالرحمان بن قدامه مقدسي حنبلي، ج3، ص494.
[34]. شمس الدين ذهبي دربارهاش ميگويد: الإمام العلامة الحافظ الفقيه، شيخ الحنابلة وعالمهم، أبو بكر، أحمد بن محمد بن هارون ابن يزيد البغدادي الخلال. ولد في سنة أربع وثلاثين ومئتين، أو في التي تليها، فيجوز أن يكون رأي الإمام أحمد، ولكنه أخذ الفقه عن خلق كثير من أصحابه، وتلمذ لأبي بكر المروذى و...؛ سير اعلام النبلاء، ج14، ص297.
[35]. تاريخ بغداد، ج1، ص120.
[36]. كتاب الثقات، ج8، ص456.
[37]. تهذيب التهذيب، يوسف حافظ مزي، ج7، ص339؛ تاريخ بغداد، خطيب بغدادي، ج1، ص120.
[38]. المجموع، ج8، ص274.
[39]. المغني، ج3، ص590.
[40]. شرح الكبير، ج3، ص495.
[41]. اعانة الطالبين، ج1، ص298؛ كشف القناع، ج2، ص599.
[42]. كشف القناع، ج2، ص599.
[43]. احياء العلوم، ابوحامد محمد غزالي، ج3، ص473 .
[44]. الشفا بتعريف حقوق المصطفي، قاضي عياض، ج2، ص83.
[45]. حاشيه رد المختار، ج2، ص689.
[46]. قال ابن نصر الله: لازم استحباب زيارة قبره9 استحباب شد الرحال إليها، لأن زيارته للحاج بعد حجه لا تمكن بدون شد الرحل، فهذا كالتصريح باستحباب شد الرحل لزيارته9. كشاف القناع، ج2، ص598.