امام زمان و اعراب زمان ظهور امام زمان و اعراب زمان ظهور امام زمان و اعراب زمان ظهور بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
امام زمان و اعراب زمان ظهور امام زمان و اعراب زمان ظهور امام زمان و اعراب زمان ظهور امام زمان و اعراب زمان ظهور امام زمان و اعراب زمان ظهور

امام زمان و اعراب زمان ظهور

نویسنده در صفحه 56 روایتی را از امام صادق(علیه السلام) نقل می‌کند که حضرت فرمود: «هرگاه امام زمان ظهور کند با عرب‌ و قریش، جز با شمشیر رفتار نخواهد کرد و عرب و قریش نیز جز شمشیر از او چیزی دریافت نمی‌کنند». سپس نویسنده می‌گ

نويسنده در صفحه 56 روايتي را از امام صادق(عليه السلام) نقل مي‌كند كه حضرت فرمود: «هرگاه امام زمان ظهور كند با عرب‌ و قريش، جز با شمشير رفتار نخواهد كرد و عرب و قريش نيز جز شمشير از او چيزي دريافت نمي‌كنند». سپس نويسنده مي‌گويد: «چرا اين همه كينه با عرب و به‌ويژه قريش؟! روايات به صراحت مي‌گويند كه امام زمان هفتاد قبيله از قبايل عرب را از بين مي‌برد». سپس تذكر مي‌دهد كه اين روايات را بايد با لقب خسرو مجوس و شكست يزدگرد جدّ صاحب الزمان مرتبط دانست. نويسنده مي‌افزايد: «اينها حقايقي در مذهب شيعه هستند كه چون صاعقه بر سر هر عاقلي فرود مي‌آيند».

پاسخ

از واضحات نزد همه‌ مسلمانان و بلكه همه‌ جهانيان است كه هر گروهي داراي افراد نيك و بد است. مي‌دانيم كه در عرب و عجم نيز مسلمان و كافر، منافق و فاسق وجود دارد و عرب بودن يا عجم بودن، هرگز در درگاه الهي امتياز نيست. خداوند مي‌فرمايد: (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ)؛ «گرامي‌ترين شما نزد خداوند، باتقواترين شماست». (حجرات: 13) از نظر تاريخي نيز، هر كدام از دو طايفه داراي خصلت‌هاي منفي و مثبت، خواه قبل از اسلام يا بعد از آن بوده‌اند. در ميان اهل سنت بزرگاني از عجم هستند كه عظمت آنها نزد اهل سنت جزء مسلّمات است، مثل «ابوحنيفه» يا «بخاري» (صاحب صحيح) كه اهل «بخارا» است، «احمد بن حنبل» كه از خراسان است، «مسلم بن حجاج» (صاحب صحيح) كه نيشابوري است، «ابو‌داود» (صاحب سنن) كه اهل سجستان است، «نسايي» (صاحب سنن) ـ از شهر «نساء» از شهرهاي قديم ايران است ـ ، «ابن ماجه قزويني» (صاحب سنن)، «طبري» (صاحب تاريخ و اهل مازندران)، «زمخشري» و «فخر رازي» از شمال ايران و بسياري از علماي درجه اول اهل سنت كه از عجمند.

از طرفي امام زمان[ براي اجراي عدالت مي‌آيد و جهان را از عدل پُر مي‌كند، همچنان‌كه از ستم پر شده است. بنابراين، اگر در زمان ظهور حضرت[، برخورد عرب و قريش با حضرت، همانند برخوردي باشد كه عرب و قريش با پدران او انجام دادند، امام زمان بايد با اين معاندان چه كند؟! همين اعراب، عترت طاهره و پيروان آنها را كشتند و خاندانشان را اسير و تبعيد كردند و زندان‌ها را از اولاد پيامبر و پيروان آنها پُركردند و چه جنايت‌ها و شكنجه‌هايي كه بر آنها وارد نكردند.

شما فكر مي‌كنيد كه امام زمان[ با اين گروه تكفيري از وهابيون چه بايد بكند؟! گروهي كه دستشان به جنايت عليه مسلمانان، اعم از شيعه و سني و تخريب مقدسات آنها آلوده است و تسليم حكم الهي نمي‌شوند. آيا جز همان كاري كه جدش رسول الله(صلي الله عليه و آله) در صدر اسلام كرد و معاندان را با شمشير سركوب كرد؟! اصولاً چه نسبتي ميان عرب و اهل سنت است؟ مگر اهل سنت در عرب خلاصه مي‌شود؟! اگر امام زمان[ معاندان عرب را سركوب مي‌كند آيا عرب شيعه، كافر و مستضعف ندارد؟ چرا سركوب معاندان عرب را بر مسئله نژادپرستي حمل مي‌كنند؟! امام زمان هر كه را معاند حق باشد سركوب مي‌كند؛ خواه عرب باشد يا عجم، شيعه يا غير شيعه، مسلمان يا غير مسلمان. امام صادق(عليه السلام) فرمود:

... در اين هنگام قائم[ ظهور مي‌كند و سبب عقوبت خدا و غضب او بر بندگان مي‌گردد؛ زيرا خداوند از بندگانش انتقام نمي‌گيرد، مگر بعد از آنكه حجتش را انكار كنند.[1]

اين احتمال بعيد نيست كه گروه‌هاي فراواني از عرب، به سبب انحراف‌هاي عقيدتي يا سياسي، همچنان‌كه امروز نيز شاهد هستيم، با حضرت به مخالفت برخيزند و حضرت نيز با آنها مقابله كند. اگر عرب در زمان ظهور، همان سخني را تكرار كند كه خليفه دوم در انكار خلافت اميرالمؤمنين اظهار كرد و گفت: «عرب كراهت داشت كه نبوت و خلافت در يك خاندان باشد»[2] امام زمان[ بايد چگونه برخورد كند؟!

در روايت است كه حضرت صادق(عليه السلام) فرمود: «وقتي قائم ظهور مي‌كند، گروهي بر او خروج مي‌كنند و كتاب خدا را عليه حضرت تأويل مي‌كنند و با او مي‌جنگند».[3]

بنابراين چون ظهور حضرت مهدي[ از مكه است و كوفه نيز محل حكومتش خواهد بود، با مخالفت اهالي اين مناطق كه بيشتر عرب هستند روبه‌رو مي‌شود كه حضرت نيز با آنان مقابله مي‌كند. اين مقابله حضرت، به سبب عرب بودن نيست، بلكه به سبب دشمني و مخالفت با دين خدا بعد از اتمام حجت است. ازاين‌رو در روايت آمده است كه امام صادق(عليه السلام) فرمود: «اگر قائم ما قيام كند، از دروغ‌گويان شيعه شروع مي‌كند و آنها را مي‌كشد».[4]

به هر حال، مقابله حضرت حجت[ با معاندان است و نام اعراب در روايات نيز به سبب دشمني بسياري از آنها در گذشته و آينده با اهل ‌بيت: بوده است؛ همچنان‌كه حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) مي‌فرمايد:

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَي قُرَيْشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُم... .[5]

بار خدايا از قريش و از تمامي آنها كه ياريشان كردند به پيشگاه تو شكايت مي‌كنم؛ زيرا قريش پيوند خويشاوندي مرا قطع كردند و مقام و منزلت بزرگ مرا كوچك شمردند و در غصب حق من با يكديگر هم داستان شدند... .

و يا فرمود:

مرا با قريش چه كار. به خدا سوگند! آن روز كه كافر بودند با آنها جنگيدم و هم‌اكنون كه فريب خورده‌اند با آنها مبارزه مي‌كنم. ديروز با آنها زندگي مي‌كردم و امروز نيز گرفتار آنهايم. به خدا سوگند! قريش از ما انتقام نمي‌گيرد جز به آن علت كه خداوند ما را از ميان آنان برگزيد و گرامي داشت... .[6]

از همه اين امور كه بگذريم، آيا مقابله حضرت با اعراب، لقب خسرو‌مجوس و جريان يزدگرد از حقايق مذهب شيعه است؟! يا از مسائل مهجوري است كه كمتر شيعه‌اي آن را شنيده تا چه رسد به آن ملتزم باشد. اگر هم گوينده‌اي آن را نقل كند، هر شيعه به حكم اعتقاد راسخ اسلامي خويش مي‌داند كه مراد از عرب، معاندان از آنهاست نه اينكه خصوصيت نژادي مطرح باشد. ولي نويسنده به علت ضعف بينش، هر چه را شنيده يا دشمنان به او تلقين كرده‌، جزء اصول مكتب اهل بيت: دانسته است و با ارتباط آن مطالب ضعيف به يكديگر، به نظر خودش از سري مهم پرده برداشته است!

با مطالعه تاريخ اسلام و مقايسه مردم عرب و عجم مي‌توان گفت كه تواضع عجم و تعصب نژادي بسياري از اعراب، انكار‌ناپذير است. محبت و دوستي عجم به اهل‌بيت: و خونخواهي كردن آنها از دشمنان اهل بيت: نشانگر همت والاي عجم در پذيرش حقايق دين و ترويج آن است.

حضرت صادق(عليه السلام) درباره آيه 198 و 199 سوره شعراء: {وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ * فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ} فرمود: «اگر قرآن‌ بر عجم نازل مي‌شد، عرب به آن ايمان نمي‌آورد. ولي بر عرب نازل شد و عجم به آن ايمان آورد...»[7] پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: «اگر دين [چنان از دسترس دور شود كه] در ستاره ثريا باشد، مرداني از فارس به آن دست پيدا مي‌كنند».[8]

 
[1]‌. موعودشناسي، ص 576.

[2]‌. تاريخ طبري، ج 3، ص 388.

[3]‌. الغيبة، ص 297؛ ر.ك: موعودشناسي، ص 578.

[4]‌. اختيار معرفة الرجال، طوسي، ج 2، ص 589.

[5]‌. نهج البلاغه، خطبه 172.

[6]‌. همان، خطبه 33.

[7]‌. تفسير قمي، ج 2، ص 124.

[8]‌. مجمع الزوائد، هيثمي، ج 10، ص 65؛ المصنف، ج 7، ص 563.


| شناسه مطلب: 86196







نظرات کاربران