جایگاه زیارت نبی اعظم(صلی الله علیه و آله) در منابع و مذاهب اسلامی جایگاه زیارت نبی اعظم(صلی الله علیه و آله) در منابع و مذاهب اسلامی جایگاه زیارت نبی اعظم(صلی الله علیه و آله) در منابع و مذاهب اسلامی بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
جایگاه زیارت نبی اعظم(صلی الله علیه و آله) در منابع و مذاهب اسلامی جایگاه زیارت نبی اعظم(صلی الله علیه و آله) در منابع و مذاهب اسلامی جایگاه زیارت نبی اعظم(صلی الله علیه و آله) در منابع و مذاهب اسلامی جایگاه زیارت نبی اعظم(صلی الله علیه و آله) در منابع و مذاهب اسلامی جایگاه زیارت نبی اعظم(صلی الله علیه و آله) در منابع و مذاهب اسلامی

جایگاه زیارت نبی اعظم(صلی الله علیه و آله) در منابع و مذاهب اسلامی

چکیده زیارت نبی اعظم(صلی الله علیه و آله) در منابع اسلامی چه حکم و جایگاهی دارد؟ هدف اصلی نگارش این مقاله پاسخ علمی به پرسش بالاست. پس از تحقیق و بررسی منابع فریقین می‌توان نتیجه گرفت: مستحبات زیارت پیامبر(صلی الله علیه و آله) که با ادله قطعی ث

چكيده

زيارت نبي اعظم(صلي الله عليه و آله) در منابع اسلامي چه حكم و جايگاهي دارد؟

هدف اصلي نگارش اين مقاله پاسخ علمي به پرسش بالاست. پس از تحقيق و بررسي منابع فريقين مي‌توان نتيجه گرفت: مستحبات زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله) كه با ادله قطعي ثابت است، اختصاص به شيعيان ندارد و از اجماعيات اسلامي بلكه از ضروريات دين محسوب مي‌شود و فتواي بعضي منحرفان به پيروي از ابن تيميه مبني بر حرمت شدّ رحال به قصد زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) فاقد وجاهت علمي است. زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله) موهبتي است كه مسلمانان در پرتو اجتماع در اطراف اين كانون نور مي‌توانند به وحدت برسند.

واژه‌هاي كليدي: زيارت، نبي اعظم(صلي الله عليه و آله)، روايات فريقين، ابن تيميه، مذاهب اسلامي.

اشاره

زيارت قبر نبي اعظم(صلي الله عليه و آله) در طول تاريخ، در منابع اسلامي و نزد مسلمانان چه حكم و جايگاه و منزلتي داشته است؟ جست‌وجو و يافتن پاسخ علمي براي پرسش بالا، هدف اصلي از نگارش اين مقاله است؛ پرسشي كه پاسخگويي منصفانه به آن مي‌تواند يكي از محورهاي وحدت ميان مسلمانان (با تمامي گستره و تفاوتي كه از نظر زبان، نژاد، رنگ، مليت و قوميت، عقايد و مذاهب، آداب و رسوم و فرهنگ و غيره در ميان آنها حاكم است) باشد. در اين عصر كه جهانيان به تدريج احياي مجدد اسلام و تمدن و ارزش‌هاي اسلامي و بازگشت مسلمانان به خويشتن خويش را مشاهده مي‌كنند، زيارت پيامبر رحمت(صلي الله عليه و آله)، اين نقطه نوراني و حقيقت ناب، مي‌تواند مسلمين را در حول و محور پيامبر خويش گرد آورد و آنها را در رسيدن به اهداف عالي دين و سعادت دنيوي رهنمون باشد.

زيارت نبي اعظم(صلي الله عليه و آله) از زاويه‌هاي گوناگون و ابعاد متفاوت قابل بررسي است و آنچه در اين نوشتار بيشتر مورد توجه و اهتمام است، بررسي اين موضوع از بُعد فقهي و به شيوه بررسي و تحقيق مباحث فقهي است. اين مقاله در قسمت اول به مستندات استحباب زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي‌پردازد. قسمت دوم مقاله به نظريه ابن تيميه و پيروان او اشاره دارد كه سفر براي زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله) را حرام دانسته‌اند. قسمت سوم مقاله نيز از ابعاد فقهي‌ ـ سياسي زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله) و وظيفه حكومت اسلامي در اين زمينه بحث مي‌كند.

قسمت اول: مستندات استحباب زيارت نبي اعظم(صلي الله عليه و آله) و فضيلت آن

1. قرآن كريم و استحباب و فضيلت زيارت پيامبراعظم(صلي الله عليه و آله)

(وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً) (نساء:64) به حكم اين آيه هرگاه مسلمانان بر نفس خويش ستم كنند و مرتكب گناه شوند، اگر به حضور رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) برسند و در حضور ايشان از خداوند متعال طلب غفران و آمرزش كنند و رسول الهي(صلي الله عليه و آله) نيز براي آنان از درگاه حضرت حق، آمرزش آنان را طلب نمايد، پروردگار سبحان را تواب و رحيم مي‌يابند. نكته مهم درباره اين آيه كريمه، عبارت: «جاءُوكَ» و آمدن نزد پيامبر خداست. حال آيا رسيدن به حضور رسول خدا، اختصاص به حيات ظاهري و مادي آن حضرت دارد يا آيه بيانگر يك حكم عام و كلي در تمامي زمان‌هاست و اختصاص به حيات مادي پيامبر(صلي الله عليه و آله) ندارد؟

در پاسخ بايد گفت: با توجه به ثبوت حيات براي انبيا و اولياي الهي و شهيدان پس از مرگ مادي كه با ادله نقلي مسلم در جاي خود به اثبات رسيده است[1] و با توجه به ثبوت حيات برزخي و عدم فناي نفس انساني پس از مرگ كه در معارف نقلي و عقلي به اثبات مي‌رسد[2]، به حضور پيامبر رسيدن، اختصاص به حيات دنيوي ايشان ندارد و پس از مرگ ظاهري نيز آمدن به حضور پيامبر و استغفار نزد آن حضرت صادق است و واقعيت دارد. چنين نيست كه اين آيه شريفه تنها قضيه خارجيه‌اي باشد كه اختصاص به چند سال از عمر دنيوي پيامبر رحمت(صلي الله عليه و آله) داشته باشد، بلكه متكفل يك قضيه حقيقيه و حكم عام و كلي براي تمامي اعصار و ازمان، الي يوم القيامه خواهد بود. هم از اين روست كه در اذن دخول حرم‌هاي شريف گفته مي‌شود: «و اعلم ان رسولك و خلفائك: احياءٌ عندك يرزقون، يرون مقامي و يسمعون كلامي..».[3] لذا طبق رواياتي كه حتي در صحاح اهل سنت نقل شده، پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرموده است:

ما من احدٍ يسلم عليَّ إلا ردَّ الله عليَّ روحي، حتى أرد عليه السلام.

هر كس بر من سلام كند، خداوند سلام او را به من مي‌رساند و من نيز پاسخ سلام او را خواهم داد.[4]

شاهد بر اين حقيقت كه رسيدن به حضور پيامبر اعظم(صلي الله عليه و آله) امري عام و گسترده به گستردگي زمان است، تلقي مسلمانان در طول تاريخ از اين حقيقت است كه مسلمانان به زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي‌رفتند و با تلاوت اين آيه شريفه، در كنار مضجع شريف آن حضرت، به استغفار مي‌پرداختند.[5] هم اينك نيز تمامي فرق مسلمانان و پيروان مذاهب مختلف هر وقت در جوار مضجع شريف آن حضرت قرار مي‌گيرند، بر آن حضرت سلام مي‌كنند و ايشان را همچون حال حيات مادي زيارت مي‌كنند؛ همچنان كه تمامي مذاهب اعم از شيعه و حنبلي و حنفي و مالكي و شافعي در تشهد پاياني هر نماز، آن وجود شريف را مورد خطاب قرار مي‌دهند و با توجه به آن حضرت(صلي الله عليه و آله) مي‌گويند: «السلام عليك ايها النبي و رحمةالله و بركاته».[6] بديهي است كه اظهار سلام و تحيت در صورتي است كه فرد مقابل حضور داشته و به گونه‌اي آن را بشنود. لذا در زيارتنامه شيعه و سني خطاب به پيامبر گرامي اسلام همين آيه (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا) قرائت مي‌شود و طبق آن از حضرت درخواست شفاعت مي‌گردد. چنان كه جزيري در زيارتنامه‌اي كه نقل كرده اين آيه را آورده است و بالاتر آنكه وي همچون روايات و منابع مذهب اهل بيت:، پس از ذكر اعمال زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله) و رفتن به روضه شريفه مي‌گويد: «ثم يأتي المنبر فيضع يده على الرّمانة التي كان يضع يده عليها اذا خطب لتناله بركة الرسول.»[7] تمامي اين ادله و قرائن و شواهد با صرف نظر از ادله عمومي و قطعي و مورد اتفاق مذاهب اسلامي، درباره زيارت قبور و استحباب آن است.[8] همه اين موارد نيز دليل ديگري است بر اينكه حيات پس از مرگ دنيوي ادامه دارد و زوال و فنايي براي انسان نيست.

چكيده گفتار آن است كه آيه مباركه (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ) بيانگر قضيه و حكم عام و كلي است و نشان دهنده فضيلت و ارزشمندي و استحباب زيارت پيامبراعظم(صلي الله عليه و آله) در تمامي اعصار است. اصولاً بر طبق تفسير اهل بيت: از آيات شريفه قرآني، همان طور كه در قرآن كريم اطاعت و فرمان برداري از رسول خدا(صلي الله عليه و آله)، اطاعت از خداوند سبحان شمرده شده است، و همان طور كه بيعت با پيامبر(صلي الله عليه و آله) بيعت با خداوند محسوب مي‌شود، زيارت آن حضرت نيز در حكم زيارت الله است. چنان كه صدوق= در كتاب توحيد، به سند خويش از عبدالسلام بن صالح هروي نقل مي‌كند:

قلت لعلي بن موسى الرضا(عليه السلام) يا ابن رسول اللهِ (صلي الله عليه و آله) ما تقول في الحديث الذي يرويه اهل الحديث: ان المؤمنين يَزورونَ ربهم مِن منازلهم في الجنة. فقال: يا ابا الصّلت، ان الله تبارك و تعالى فضَّل نبيه محمداً(صلي الله عليه و آله) على جميع خلقه من النبيين و الملائكة و جعل طاعته طاعته و متابعته متابعته و زيارته في الدنيا و الآخرة زيارته. فقال عزّوجلّ: (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ) و قال: (إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ) و قال النبي(صلي الله عليه و آله): «من زارني في حياتي او بعد موتي فقد زارالله» و درجة النبي(صلي الله عليه و آله) في الجنّة ارفع الدرجات فمن زاره في درجته في الجنة من منزله فقد زارالله تبارك و تعالى... .[9]

2. استحباب و اهميت زيارت پيامبراعظم (صلي الله عليه و آله) در روايات فريقين

براي كسي كه مختصر آشنايي با متون روايي و احاديث فريقين دارد، به خوبي آشكار و روشن است كه روايات مرتبط با زيارت رسول‌الله(صلي الله عليه و آله) و فضيلت و اهميت آن، بسيار زياد، بلكه در حد متواتر است. در جوامع روايي شيعه، احاديث مرتبط باموضوع زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله) به قدري فراوان و گسترده است كه استقصا و استقراي آنها خود در حد يك كتاب خواهد بود. مرحوم ابن قولويه قمي در كتاب نفيس و ارزشمند كامل الزيارات، در چندين باب، ده‌ها روايت در اين زمينه نقل مي‌كند[10] كه بسياري از آنها قريب المضمون هستند و در آنها پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) فرموده‌اند: «من زارني في حياتي أو بعد موتي كان في جواري يوم القيامة» و نيز اينكه زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله)، موجب شفاعت آن حضرت و شهادت و گواهي ايشان خواهد بود و فضيلت آن به اندازه حج پذيرفته شده با رسول‌الله(صلي الله عليه و آله) و زيارت ايشان به منزله زيارت الله در عرش است.

مرحوم شيخ حر عاملي، در كتاب پر قيمت وسائل الشيعة، در شش باب از ابواب مزار، ده‌ها روايت در فضيلت زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله) و كيفيت آن، به ويژه پس از مناسك حج نقل كرده است. مرحوم صاحب وسائل براي ابواب المزار، چنين عنوان زده است: «باب تأكد استحباب زيارة قبر رسولالله(صلي الله عليه و آله) و اجبار الوالي الناس عليها و وجوبها كل سنة».[11] وي در اين باب بر سه نكته تأكيد ورزيده است:

الف) استحباب مؤكد بودن زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله)،

ب) وادار كردن مردم توسط والي و حكومت براي زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله)،

ج) وجوب زيارت آن حضرت در هر سال.

البته منظور وي از وجوب، چنان كه در پايان باب تذكر داده، وجوب كفايي است.

اينكه مرحوم صاحب وسائل در اين باب، سخن از اجبار مردم توسط والي براي رفتن به زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله) را مطرح كرده است، گرچه صريحاً در روايات اين باب ذكر نشده، ولي در ابواب وجوب الحج باب پنج، روايتي نقل شده است كه امام المسلمين مردم را براي حج و زيارت پيامبر وادار مي‌كند، چرا كه در روايات ترك زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله) جفاي بر آن حضرت شمرده شده است. عده‌اي از فقها مثل شهيد اول فرموده‌اند: اگر مردم زيارت آن حضرت را ترك كنند، بر امام المسلمين است كه ايشان را به رفتن به زيارت آن حضرت مجبور كنند، زيرا ترك زيارت آن حضرت موجب جفاي محرّم است.[12]

رواياتي كه در جوامع روايي شيعه در استحباب و فضيلت زيارت نبي گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) نقل شده است، به همان مضمون يا قريب به آن نيز در بسياري از منابع روايي اهل سنت منقول است. اين روايات به قدري گسترده و فراوان است كه در حد استفاضه بلكه تواتر خواهد بود و از اين‌رو نيازمند بحث سندي و دقت در رجال آنها نيست. مرحوم علامه اميني در كتاب الغدير از بيش از چهل منبع روايي اهل سنت، اين روايات را نقل كرده است كه تنها به فشرده‌اي از آن در اينجا اكتفا مي‌كنيم.

1. روايت: «من زار قبري وجبت له شفاعتي» در چهل و يك منبع نقل شده است.

2. روايت: «من جائني زائراً لا تعمله الّا زيارتي كان حقاً عليّ أن اكون له شفيعاً يوم القيامة»، از شانزده منبع نقل شده است.

3. روايت: «من حج فزار قبري بعد وفاتي كان كمن زارني في حياتي»، از بيست و پنج منبع نقل شده است.

4. روايت: «من حج البيت و لم يزرني فقد جفاني» از نه منبع نقل شده است.

5. روايت: «من زارني بعد موتي فكأنما زارني في حياتي» از سيزده منبع نقل شده است.

6. روايت: «من زارني بالمدينة محتسباً كنت له شفيعاً» و با الفاظي مشابه در بيست و يك منبع نقل شده است.

7. روايت: «من زارني ميتاً فكأنما زارني حياً و من زار قبري وجبت له شفاعتي يوم القيامة و ما من احد من امتي له سعة ثم لم يزرني فليس له عذر»، در شش منبع ذكر شده است.

علاوه بر اين هفت روايت، پانزده روايت ديگر، يعني در مجموع بيست و دو روايت درباره زيارت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و فضيلت و ارزش آن در منابع اهل سنت نقل شده است. اين روايات را عده‌اي از علماي اهل سنت در پاسخ به امثال ابن تيميه كه به حرمت شدّ رحال و سفر براي زيارت پيامبر اعظم(صلي الله عليه و آله) فتوا داده‌اند، گردآوري كرده‌اند و اسناد آنها را بررسي نموده‌اند؛ عالماني همچون تقي الدين سبكي شافعي(متوفاي751ق.) در كتاب شفاءالسقام في زيارة خير الانام و سمهودي(متوفاي911ق.) در كتاب وفاء الوفاء.[13]

نتيجه آنكه زيارت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) به عنوان يك اصل مسلم در روايات متواتر شيعه و سني مورد تأكيد قرار گرفته است و يكي از مهم‌ترين محورهاي وحدت امت اسلامي و سرچشمه نوراني براي بهره‌گيري مسلمانان از تعاليم نوراني پيامبر اعظم(صلي الله عليه و آله) و رسيدن به سعادت دنيا و آخرت و كسب مكارم اخلاق و ساختن مدينه فاضله محسوب مي‌شود.

3. استحباب زيارت نبي اعظم(صلي الله عليه و آله) به اجماع مذاهب اسلامي

از نظر فقهاي مذهب اهل بيت:، استحباب زيارت نبي اكرم(صلي الله عليه و آله) مورد اتفاق و از مسلماتي است كه جاي مناقشه و شبهه ندارد. محقق حلي در شرائع الاسلام گويد:«يستحب زيارة نبي(صلي الله عليه و آله) للحاج مستحباً مؤكداً»[14] علامه حلي نيز در تذكرة الفقهاء گويد:

تستحب زيارة الرسول(صلي الله عليه و آله) قال رسول الله: من زار قبري بعد موتي(كان) كمن هاجر اليّ في حياتي فان لم تستطيعوا فابعثوا اليّ بالسلام يبلغني.[15]

مرحوم صاحب جواهر، پس از نقل كلام محقق حلي كه در بالا به آن اشاره شد، در شرح آن گويد:«اجماعاً و ضرورة من الدين و لذا يجبر الامام الناس عليها لو تركوها».[16] به عقيده صاحب جواهر، مسئله زيارت نبي اعظم(صلي الله عليه و آله) آن چنان روشن و آشكار است كه نه تنها از اجماعيات بلكه از ضروريات ديني است كه منكر آن، حكم منكر ضروري دين را دارد، يعني در حد ارتداد است. و از جهت همين جايگاه رفيع است كه والي مسلمانان موظف است مردم را به زيارت آن حضرت وادار كند.

اما از نظر ديگر مذاهب اسلامي نيز مسئله زيارت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) و استحباب آن، موضوعي كاملاً روشن و مورد اتفاق همگان بوده است. تقي الدين سبكي شافعي در كتاب شفاء السقام في زيارة خير الانام، پس از ذكر احاديث اين موضوع، بابي را براي ذكر نص علماي مذاهب اربعه اهل سنت قرار داده است و پس از ذكر اجماعي بودن استحباب زيارت حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) مي‌گويد:

لاحاجة الى تتبع كلام الاصحاب في ذلك مع العلم باجماعهم و اجماع ساير العلماء عليه و الحنفية قالوا: ان زيارة قبر النبي(صلي الله عليه و آله) من افضل المندوبات و المستحبات بل يقرب من درجة الواجبات.[17]

عبدالرحمن جزيري نيز گويد:«لاريب في ان زيارة قبر المصطفى عليه الصلاة و السلام من اعظم القرب و اجلها شأناً»[18] در كافي ابن قدامه حنبلي گفته شده است: «و يستحب زيارة قبر النبي(صلي الله عليه و آله) ...لما روي ان النبي(صلي الله عليه و آله) قال: من زارني او زار قبري كنت له شفيعاً او شهيداً».[19]

مرحوم علامه اميني در تتبعي كامل، بيش از چهل سخن از اعلام مذاهب اربعه را گرد آورده است كه همگي آنها بر استحباب و اهميت زيارت قبر نبي گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) تأكيد ورزيده‌اند و عده‌اي از آنها نيز ادعاي اتفاق كرده‌اند. قاضي عياض مالكي (متوفاي544ق) در شفا گويد: «و زيارة قبره (صلي الله عليه و آله) سنة مجمع عليه». ابن هبيره (متوفاي 560ق) در كتاب اتفاق الائمة گويد: «اتفق مالك و الشافعي و ابوحنيفه و احمدبن حنبل رحمه الله تعالى على أن زيارة النبي(صلي الله عليه و آله) مستحبة».[20]

از آنچه در اين قسمت گذشت، به خوبي مي‌توان نتيجه گرفت كه استحباب زيارت پيامبر اعظم(صلي الله عليه و آله) اصل مسلمي در ميان تمامي مذاهب اسلامي بوده است كه بر اساس مباني صحيح فقهي و مدارك و ادله متخذ از كتاب و سنت، مورد پذيرش فقهاي بزرگ مذاهب قرار گرفته است تا آنجا كه اين مسئله از يك مطلب اجماعي فراتر رفته و مي‌تواند به عنوان يكي از ضروريات اسلامي تلقي شود.

4. زيارت نبي اعظم(صلي الله عليه و آله) به حكم عقل

ارزش و فضيلت و اهميت زيارت پيامبر رحمت، حضرت محمدبن عبدالله(صلي الله عليه و آله)، از اموري است كه با استفاده از موارد ذيل مي‌توان از مستقلات و غير مستقلات احكام عقلي آن را دانست و آن را به اثبات رسانيد.

1) زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله) از مصاديق زيارت قبور است كه ادله شرعي كافي بر استحباب آن اقامه شده است و به حكم عقل، آن كبراي كلي بر اين صغري و مصداق خاص قابل تطبيق و نتيجه گيري است.

2) وجوب تعظيم و شكر و سپاس از كسي كه براي آدمي زحمت كشيده و براي او كار و تلاشي انجام داده است، از امور فطري آدميان بلكه از غرائز حيواني است. اينكه عقل و فطرت آدمي به لزوم رعايت حرمت استاد و مربي و پدر و مادر حكم مي‌كند، بر اساس همين مبناست. هر چه كاري كه براي آدمي انجام شده است، داراي اهميت بيشتري باشد، اين لزوم احترام و سپاس بالاتر خواهد بود. بر اساس همين مطلب است كه متكلمان به قاعده وجوب شكر منعم در مباحث توحيد و خداشناسي تمسك كرده‌اند. از همين جهت است كه در روايات وارد است:«من علّمني حرفاً فقد صيّرني عبداً.» عقل ناسپاسي كساني را كه براي انسان كاري انجام داده و از اين رو حقي بر گردن آدمي پيدا كرده‌اند جفا و ستم و از مصاديق آشكار ظلم تلقي مي‌كند و آن را قبيح مي‌شمرد. كسي كه احترام معلم را نگه ندارد، به پدر و مادر جفا كند و شأن و حرمت مربي را نگه ندارد، عقل آن كار را به عنوان ظلم، سرزنش و نكوهش مي‌كند.

طبق اين مقدمه، در باب تعليم و تزكيه و تربيت، كدام معلم و مربي بالاتر از پيامبر رحمت اسلام(صلي الله عليه و آله) كه در راه تربيت و بسط و گسترش مكارم اخلاق و شريعت الهي و عقايد حق، از هيچ كوششي فرو گذار نكرد، تا آنجا كه قرآن مي‌فرمايد:«لعّلك باخع نفسك الا يكونوا مؤمنين».[21] آيا عقل به تعظيم و تكريم اين شخصيت نوراني و اين پدر مهربان و اين معلم بشريت حكم نمي‌كند؟ بي شك جفا و بي‌احترامي به ذات مقدس نبوي(صلي الله عليه و آله) از نظر عقل گناهي نابخشودني است و رعايت احترام او براي مسلمين بلكه براي جميع ابناي بشر فرض عقلي است. بي‌گمان به زيارت او رفتن و مضجع شريف او را تكريم كردن و بدين وسيله آثار وحياني او را زنده و با طراوت نگه داشتن، از مصاديق بارز اين تعظيم است و او را فراموش كردن و آثار و ياد او را از دل‌ها زدودن از مصاديق جفاي بر آن حضرت خواهد بود. از اين‌رو در روايات زيارت نيز گذشت كه پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرموده‌اند: كسي كه حج انجام دهد و مرا زيارت نكند، بر من جفا كرده است؛ يعني ترك زيارت آن حضرت، از مصاديق پايمال كردن حق و ستم به ساحت مقدس ايشان شمرده شده است.

3) زيارت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) و مشاهده آثار نبوت و وحي از بهترين مصاديق تذكر و موعظه است و باعث مي‌شود. انسان با زيارت قبر نوراني آن رادمرد الهي، در مسير پذيرش حق و پايداري و استواري در آن از هيچ كوششي دريغ نكند و در مسير آن بدون هراس از سرزنش سرزنش گران و «لومه لائم» تمامي زحمات را به جان بخرد تا به سعادت و دوري از شيطان و هواي نفس نائل شود. از اين رو چنين زيارتي از مهم‌ترين راه‌ها براي قرب الي‌الله شمرده مي‌شود. جزيري در الفقه علي المذاهب الاربعة در همين زمينه گويد:

و مما لاخفاء فيه ان زيارة قبر المصطفى(صلي الله عليه و آله) تفعل في نفوس اولي الالباب اكثر مما تفعله ايّ عبادة اخرى فالذي يقف على قبر المصطفى ذاكراً مالاقاه(صلي الله عليه و آله) في سبيل الدعوة الى الله و اخراج الناس من ظلمات الشـرك الى نور الهداية و مابثّه من مكارم الاخلاق في العالم اجمع و ما محاه من فساد عام شامل و ما جاء به من شريعة مبنية على جلب المصالح للمجتمع الانساني و درء المفاسد عنه لابد ان يمتلىء قلبه حبّاً لذالك الرسول الذي جاهد في الله حق جهاده و لابد ان يحبب اليه العمل بكل ما جاء به و لابد ان يستحيي من معصية الله و رسوله و ذلك هو الفوز العظيم.[22]

5. زيارت نبي اعظم(صلي الله عليه و آله) و سيره عقلا

از سيره‌هاي عقلايي كه همواره در تاريخ بشريت وجود داشته و با عمر بشر گره خورده است، نكوداشت و بزرگداشت كساني است كه در حوزه‌اي از حوزه‌هاي مختلف، خدمتي براي بشريت انجام داده‌اند. عقلا فراموشي انسان‌هاي خدوم و كساني را كه در راه بشريت كاري انجام داده‌اند گناهي نابخشودني مي‌شمرند. هيچ ملت و قومي را نمي‌توان شناخت كه در برابر بزرگان و نقش آفرينان خويش در عرصه هاي علمي، فرهنگي، سياسي، نظامي، ورزشي، هنري و غيره، احساس دين نكنند و به نام و ياد آنها بي‌اعتنا باشند. اين رويه‌اي بوده كه همواره وجود داشته و اكنون نيز به وفور شاهد آنيم. بي‌ترديد اين سيره‌اي است كه در مرئي و مسمع شارع بوده و نه تنها از آن ردع نكرده، بلكه با مشوقهاي گوناگون و در قالب موارد و مصاديق مختلف، به آن ترغيب و تشويق كرده است. از مصاديق بارز آن، گراميداشت نام شهيدان راه حق و اوليا و انبياي الهي و در صدر همه آنها خاتم النبي(صلي الله عليه و آله) مي‌باشد. از مصاديق بارز و روشن اين تعظيم كه در ميان عقلا نيز رواج دارد، به زيارت قبور آنها رفتن و اداي احترام به پاس زحمات بي‌شائبه آنان است.

6. زيارت نبي اعظم (صلي الله عليه و آله) و سيره مسلمانان

چنان كه در بحث از آيه «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ» اشاره شد، سيره مسلمانان از همان اوان رحلت حضرت ختمي مرتبت(صلي الله عليه و آله) آن بوده است كه با اشتياق به زيارت او مي‌شتافته‌اند و به او اداي احترام و سلام داشته‌اند. اين سيره مستمره و جاريه‌اي بوده است كه در طول تاريخ حاجيان و معتمران بيت‌الله‌الحرام، به زيارت مكه مكرمه اكتفا نمي‌كرده‌اند، و بر خود فرض مي‌دانسته‌اند كه زيارت قبر نبي اكرم(صلي الله عليه و آله) را نيز فراموش نكنند و بدين وسيله آثار نبوت و رسالت را زنده نگه دارند. در طول تاريخ اين سيره كه در حضور اهل بيت: و صحابه تابعين و فقهاي مذاهب مختلف بوده، هرگز نقل نشده است كه مسلمانان را از اين كار منع كنند و آنها را نهي نمايند، بلكه اين شعله‌اي بوده كه در طول تاريخ همواره فروزان‌تر شده و گرمابخش محفل مسلمين گشته است.

قسمت دوم: ابن تيميه و حرمت سفر به قصد زيارت نبي اعظم(صلي الله عليه و آله)

اشاره

علي‌رغم ادله مسلم و قطعي فراواني كه در بخش گذشته به آن اشاره شد؛ ادله‌اي كه بر قطعي بلكه ضروري بودن استحباب زيارت قبر نبي‌اعظم(صلي الله عليه و آله) به اجماع جميع مذاهب اسلامي تأكيد مي‌كنند، ابن تيميه (متوفاي728ق.) تنها فردي بود كه به مخالفت با اين حكم پرداخت و شدّ رحال و سفر كردن به قصد زيارت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) را حرام اعلام كرد و آن را از مصاديق سفر معصيت شمرد كه مسافر نبايد نمازش را قصر كند و به طور كامل بايد آن را انجام دهد. اگر چه اين فتواي ابن تيميه، تنها فتواي شاذ و بر خلاف اجماع او نبود و اصولاً وي در بسياري از افكار و عقايد مسيري بر خلاف اجماع علماي اسلامي طي كرد و در همان زمان، دانشمندان هم عصر با وي به مخالفت شديد و علني با افكار تند و انحرافي او پرداختند و كتاب‌هاي فراواني در پاسخگويي به افكار و انديشه‌هاي نادرست وي به رشته تحرير درآمد، ليكن پس از چند قرن، فتاواي ابن تيميه، توسط محمدبن عبدالوهاب(متوفاي1115ق) نبش قبر شد و با حاكميت يافتن وهابيت بر برخي سرزمين‌هاي اسلامي، اين فتوا در ميان عالمان وهابي رواج يافت و دنبال شد.[23] در اين قسمت، نخست به نقل برخي از كلمات ابن تيميه و مريدان او مي‌پردازيم و سپس مستند آنها را مي‌بينيم و در گام سوم مستند آنها را نقد و بررسي مي‌كنيم.

1) فتواي ابن تيميه و پيروان او

ابن تيميه معتقد است: تمامي احاديثي كه از پيامبر(صلي الله عليه و آله) درباره زيارت قبرش وارد شده، ضعيف بلكه جعلي است.[24] محمدبن عبدالوهاب نيز گويد: «تسن زيارة النبي الا انه لايشد الرحل الا لزيارة المسجد و الصلاة فيه.»[25] عبدالعزيز بن باز نيز با بياني شبيه به سخنان بالا معتقد است:

الاحاديث الواردة في زيارة قبر النبي(صلي الله عليه و آله) خاصة فكلها ضعيفة بل قيل: انها موضوعة... يجوز للمسلم ان يسافر الى المدينة المنوّرة للصلاة في المسجد النبوي بل يستحب... و لايجوز له ان يسافر الى المدينة من اجل زيارة قبر النبي(صلي الله عليه و آله) او قبور اخرى.[26]

2) مستند ابن تيميه و پيروان او

وهابيت گذشته از آنكه روايات وارد در باب زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) را ضعيف و جعلي شمرده‌اند، براي حرمت سفر به قصد زيارت آن حضرت به يك روايت تمسك كرده‌اند. بن باز در اين باره گويد:

لايجوز له(مسلم) ان يسافر الى المدينة من اجل زيارة قبر النبي(صلي الله عليه و آله) او قبور اخري، لماثبت عن ابي هريرة قال: لاتشد الرحال الاّ ثلاثة مساجد: المسجد الحرام و مسجدي هذا و المسجد الاقـصى، رواه الامام احمد و البخاري و مسلم و ابوداود و النسائي و ابن ماجه.[27]

3) بررسي مستند ابن تيميه و پيروان او

اينكه روايات وارد در باب زيارت قبر نبي اعظم(صلي الله عليه و آله) را ضعيف و مجعول بدانند، نادرست و غير قابل پذيرش است؛ چرا كه در قسمت اول، در بررسي ادله استحباب زيارت قبر پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) گذشت كه اين روايات، اولاً: در حد متواتر در جوامع روايي شيعه و سني نقل شده است.

ثانياً: بر اساس تتبع برخي از بزرگان اهل سنت، برخي از روايات وارد در اين باب از نظر سند بي اشكال است.

ثالثاً: زيارت پيامبر به اجماع علماي اسلامي ثابت شده است و ادله فراوان ديگري نيز مثل سيره و قرآن كريم آن را اثبات يا تأييد مي‌كند.

اما روايت «لا تشدّ الرحال» اگر چه در صحاح و سنن معتبر نقل شده است، با چشم پوشي و غمض عين از راوي آن كه ابوهريره است، سخن مهم و اصلي درباره مدلول اين روايت است و اينكه آيا آن چنان كه ابن تيميه و وهابيان مي‌پندارند، دلالت بر حرمت سفر به قصد زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي‌كند يا نه. اين روايت حاوي يك جمله استثناييه است و كليد فهم آن مبتني بر دو مطلب است: يكي تعيين مستثني منه و ديگري معناي «لا» در عبارت «لا تشدّ».

اما در مورد مستثني منه يك احتمال آن است كه «مكان من الامكنة» باشد؛ يعني «لاتشدّ الرحال الى مكان من الامكنة الاّ ثلاثة مساجد.» اين احتمال كه اخذ به عموم است و گسترده شمردن دايره مستثني منه مي‌باشد، قطعاً نادرست و غير ممكن است. زيرا لازمه‌اش آن است كه تمامي مسافرت‌ها، مگر مسافرت به سوي سه مسجد حرام باشد. در حالي كه بسياري از مسافرت‌ها حلال و مباح، مستحب، بلكه واجب است. سفر براي جهاد، آموزش علم و دانش ديني، زيارت والدين و غيره نه تنها حرام نيست، بلكه در مواردي واجب و مورد تشويق كتاب و سنت است. بنابراين سفر به غير از اين سه مسجد نه تنها حرام نيست، بلكه حتي نمي‌توان نهي را حمل بر كراهت يا ارشاد كرد و گفت سفر كردن به مكان‌هاي ديگري غير از اين سه مسجد، كراهت دارد يا بهتر است انجام نشود، زيرا سفر به بسياري از مكان‌ها، واجب، يا مستحب و يا حداقل مباح است.

احتمال دوم آن است كه مستثني منه «مسجد من المساجد» باشد؛ يعني «لا تشد الرحال الى مسجد من المساجد الا الى ثلاثة مساجد.» طبق اين احتمال معناي روايت اين مي‌شود كه به سمت هيچ مسجدي جز اين سه مسجد بار سفر بسته نمي‌شود. بنابراين احتمال، شد رحال براي زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) حرمتي نخواهد داشت، زيرا قبر پيامبر مسجد نيست. با توجه به بطلان احتمال اول، اين احتمال درست است، چرا كه اولاً احتمال سومي در ميان نيست. ثانياً با ظاهر استثناء سازگاري و تناسب دارد. ولي طبق اين احتمال هم نمي‌توان «لا تشد» را حمل بر نهي تحريمي كرد و گفت شد رحال براي غير اين مسجد، از مساجد ديگر حرام است، چون خود پيامبر(صلي الله عليه و آله) به مسجد قبا مي‌رفته‌اند؛ بلكه اين نهي از اين روست كه اين شد رحال زحمتي بي فايده است، زيرا ثواب مساجد يكسان است و از نظر فضيلت تفاوتي ندارند كه انسان بخواهد رنج سفر را بر خود هموار سازد. بنابراين نهي ارشادي خواهد بود.

به هر حال طبق احتمال دوم كه احتمال صحيح و متعين براي روايت است، شد رحال به مساجد ديگر مورد نهي قرار گرفته است، ولي شدّرحال براي زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه و آله) متعلق نهي نيست.

غزالي مي‌گويد:

«مسافرت عبادي مستحب است، از جمله مسافرت به جهت زيارت قبور انبيا، صحابه، تابعين و ساير علما و اوليا.» وي در ادامه با اشاره به روايت «لا تشدّ الرحال» گويد: اين موضوع با حديث پيامبر(صلي الله عليه و آله): «لاتشدّ الرحال الاّ الى ثلاثة مساجد» منافات و تعارض ندارد، زيرا حديث مربوط به مساجد است و مساجد از آنجا كه همه در فضيلت يكسان‌اند، ترجيحي در سفر به سوي آنها نيست، مگر اين سه مسجد كه به جهت خصوصيتي كه دارند سفر به خاطر آنها اشكال ندارد و اين مسئله غير از سفر براي زيارت قبور اولياي الهي است.[28]

قسمت سوم: بعد سياسي استحباب زيارت نبي اعظم(صلي الله عليه و آله)

چنان‌كه گذشت، زيارت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) از عبادات مستحب و مؤكد است و رسيدن به ثواب و فضيلت آن، در گرو قصد قربت و نيت پاك و بي شائبه است. اين از جهت بعد فردي و عبادي اين عبادتِ با ارزش است. ولي اين عبادت، همچون بسياري از عبادات اسلامي مثل حج، نمازجمعه، نماز عيدين، نماز جماعت وغيره، پيوندي عميق با سياست و امور اجتماعي دارد كه اين بُعد آن را مي‌توان در روايات و كلمات عده‌اي از فقها به خوبي مشاهده كرد و بدين وسيله ابعاد فقه سياسي اين عبادت بزرگ را ترسيم نمود. بعد سياسي ـ اجتماعي زيارت پيامبر گرامي را مي‌توان در موارد ذيل بررسي كرد:

1) اجبار مردم به زيارت پيامبر (صلي الله عليه و آله)

در روايت معتبر وارد است:

محمدبن علي بن الحسين بن بابويه عن حفص بن البختري و هشام بن سالم و معاوية بن عمار و غيرهم عن ابي عبدالله(عليه السلام) قال: لو انّ الناس تركوا الحج لكان على الوالي ان يجبرهم على ذلك و على المقام عنده، ولو تركوا زيارة النبي(صلي الله عليه و آله) لكان على الوالي ان يجبرهم على ذلك و على المقام عنده فإن لم يكن لهم اموال انفق عليهم من بيت مال المسلمين.

اين روايت را علاوه بر صدوق، مرحوم شيخ و كليني نيز نقل كرده‌اند و از نظر سند، صحيحه يا موثقه است و جاي خدشه‌اي ندارد.[29] در اين روايت سه وظيفه مهم و اساسي براي نظام اسلامي و امام المسلمين، درباره زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله) ترسيم شده است:

1. اجبار و فرستادن و گسيل كردن مردم به سوي زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله)، در صورتي كه قبر آن حضرت به اندازه كافي زائر نداشته باشد و مردم داوطلبانه به زيارت آن حضرت نروند يا امكانات مادي و لازم را براي درك زيارت آن حضرت نداشته باشند.

2. اگر اطراف قبر آن حضرت خالي از سكنه شده و از جانب دشمنان و بدخواهان در مورد آن بيم مي‌رود، بر نظام و حاكم اسلامي است كه عده‌اي را وادار كند در آنجا دائماً يا علي البدل بمانند و از قبر حضرت حراست كنند و آنجا را پر رونق و پر فروغ نگه دارند.

3. در صورتي كه مردم از خود ثروت و اندوخته لازم را براي اين هدف مقدس و بزرگ نداشته باشند، يكي از مصارف مجاز و مشروع از اموال عمومي و بيت المال، همين است كه دولت اسلامي هزينه لازم اين سفر را براي عده‌اي تأمين كند. اين بحث از محورهاي مهم سياسي زيارت پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله) است كه نيازمند مباحث مفصل بيشتري است و بايد در جاي خود، به ويژه از بعد فقهي و اينكه چگونه فقها بر طبق مضمون اين روايت فتوا داده‌اند، مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد چنان كه صاحب جواهر گويد: «يجبر الامام الناس عليه لو تركوها[30] ولي اين مطلب اجمالاً پيوند عميق و ناگسستني زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله) را به عنوان يك امر عبادي با سياست و وظايف حكومت اسلامي به خوبي آشكار مي‌كند.

2) امير الحاج و زيارت پيامبر اعظم(صلي الله عليه و آله)

از امور ديگري كه ابعاد سياسي، زيارت پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله) را به خوبي هويدا مي‌كند، وظيفه اميرالحاج در اين زمينه است. شهيد اول در شرح وظايف پانزده‌گانه اميرالحاج مي‌نويسد: «و ان يسير بهم الى زيارة النبي و الائمة: و يمهلهم بالمدينة بقدر اداء مناسك الزيارات و التوديع و قضاء حاجاتهم[31]

يكي از وظايف امام المسلمين يا كسي كه از طرف او براي ولايت و امارت حج منصوب شده آن است كه حجاج را به سمت مدينه و زيارت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) و ائمه بقيع: راهنمايي كند و گسيل دهد؛ به اندازه‌اي كه مردم در مدينه موفق به زيارت و وداع و انجام نيازهاي ديگر خود گردند.

مطلب ياد شده اختصاص به فقه اهل بيت: ندارد. فقهاي اهل سنت نيز اين فتوا و وظيفه را در شرح وظايف متصدي ولاية الحج و اميرالحاج بيان كرده‌اند. قاضي ابي يعلي حنبلي(متوفاي 458ق) در كتاب الاحكام السلطانية، ده وظيفه براي اين ولايت برشمرده است و در ادامه آخرين وظيفه گويد:

فاذا عاد بهم سار على طريق المدينة قبر رسولالله(صلي الله عليه و آله) رعاية لحرمته و قياماً بحقوق طاعته و ان لم يكن ذلك من فروض الحج فهو من مندوبات الشرع المستحبة و عادات الحجيج المستحسنة، روى عمر انَّ النبي(صلي الله عليه و آله) قال: «من زار قبري وجبت له شفاعتي».[32]

در اين عبارت پر مغز و جالب، قاضي ابي يعلي ضمن اشاره به وظايف نظام اسلامي و اميرالحاج در ارتباط با زيارت پيامبراعظم(صلي الله عليه و آله)، و مستحب دانستن زيارت آن حضرت و استناد به روايت، به حكمت و فلسفه اين زيارت نيز اشاره مي‌كند كه حركت دادن حجاج به زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله) در حقيقت رعايت حرمت رسول خدا و قيام به اداي حقوقي است كه آن حضرت بر امت اسلامي دارد.

نتيجه‌گيري

طبق آنچه در اين مقاله به طور فشرده مورد بررسي و تحقيق قرار گرفت، موارد ذيل قابل نتيجه‌گيري است:

1. زيارت قبر پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) از مستحبات مؤكد و داراي فضيلت بسيار است و مستند اين حكم فقهي، ادله قطعي و روشن از كتاب و سنت و اجماع و عقل و سيره است.

2. استحباب زيارت خاتم الانبيا(صلي الله عليه و آله) اختصاص به پيروان اهل بيت: و مذهب شيعه ندارد، بلكه اجماع مذاهب اسلامي و روايات فريقين بر آن قائم است و از اموري است كه از ضروريات دين شمرده شده است.

3. فتوايي كه بعضي از منحرفان به پيروي از ابن تيميه، مبني بر حرمت بار سفر بستن و شدّ رحال به قصد زيارت قبر رسول مكرم اسلام، ارائه كرده‌اند، فاقد مستند معتبر است و از نظر علماي شيعه و سني هيچ وجاهت علمي ندارد، بلكه در مواردي فتوا به ترك واجب و انكار ضروري دين است كه موجب ارتداد مي‌شود.

4. زيارت پيامبر(صلي الله عليه و آله) در حقيقت نعمت و موهبتي است كه مسلمانان در پرتو جمع گشتن در اطراف اين كانون نور، مي‌توانند از آن الهام بگيرند و با تمسك به وحدت و اتحاد و چنگ زدن به آموزه‌هاي وحياني آن امام هدايت و رحمت، به سعادت دنيوي و اخروي نائل شوند و دشمنان خود را از صحنه بيرون كنند.

5. به جهت فلسفه مهمي كه در زيارت نبي اعظم(صلي الله عليه و آله) وجود دارد، از نظر فقه سياسي اسلامي، حكومت اسلامي موظف است همواره كانون قبر آن حضرت را روشن و پر رونق نگه دارد و مردم را وادار به زيارت ايشان كند، اگر چه با هزينه كردن از بيت المال باشد به علاوه از مأموريت‌هاي سياسي ـ مذهبي اميرالحاج و امام المسلمين يا منصوب از طرف او آن است كه حجاج را به سوي مدينة النبي(صلي الله عليه و آله) سير دهد تا با سفر به قصد زيارت قبر مطهر آن رسول رحمت، دين خويش را به آن معلم بزرگ بشري ادا نمايند.

 
[1] . ر.ك: الميزان في تفسير القرآن، ج1، صص 349ـ352.

[2] . همان، ج1، صص352ـ 368؛ الاسفار الاربعة، صدرالمتألهين،ج9، الباب التاسع، صص78ـ 119؛ المبدأ و المعاد، ابن سينا، المقالة الثالثة، ص91.

[3] . مصباح كفعمي، ص 473.

[4] . سنن ابي داود، ج 1، كتاب الحج، باب زيارة القبور، صص 47ـ 48؛ آيين وهابيت، جعفر سبحاني، ص 116.

[5] . ر.ك: وفاء الوفاء، سمهودي، ج 4، ص 1361؛ آيين وهابيت، صص 166ـ167.

[6] . الفقه علي المذاهب الأربعة، عبدالرحمن جزيري، ج1، صص205 و 206؛ العروة الوثقي، سيدكاظم طباطبايي يزدي، ج1، صص 689 ـ693.

[7] . الفقه علي المذاهب الاربعة، ج1، ص600.

[8] . همان، صص 457 و 458.

[9] . توحيد صدوق، ص117.

[10] . كامل الزيارات، صص 6 ـ 15.

[11] . وسائل الشيعة، ج 10، صص 260ـ263.

[12] . ر.ك: مفاتيح الجنان، در فضيلت زيارت حضرت رسول9.

[13] . ر.ك: الغدير في الكتاب و السنة و الادب، علامه اميني، ج5، صص 86 ـ 108؛ آيين وهابيت، صص 115ـ122.

[14] . شرائع الاسلام، ج 2، ص 278.

[15] . تذكرة الفقها، ج 8، صص 449 و 450.

[16] . جواهر الكلام، ج 20، صص 79 و80.

[17] . شفاء السقام في زيارة خير الانام، ص 48؛ الغدير في الكتاب و السنة و الادب، ج 5، صص 112 و 113.

[18] . الفقه علي المذهب الاربعة، ج 1، ص 594.

[19] . المصادر الفقهية، ج 11، ص 594.

[20] . ر.ك: الغدير في الكتاب و السنة و الادب، ج 5، صص 109ـ 125.

[21] . الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 1، صص 597 و 598.

[22] . الفقه علي المذاهب الاربعة، ج1، صص 597 و 598.

[23] . براي آگاهي بيشتر ر.ك: الغدير في الكتاب و السنة و الادب، ج5، صص 86 ـ 93؛ آيين وهابيت، صص 25 ـ 35؛ شيعه شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، ج 2، صص 293ـ300.

[24] . منهاج السنة، ج 2، ص 441؛ التوسل و الوسيلة، صص 72 ، 156؛ شيعه شناسي و پاسخ به شبهات، ج 2، صص 293 و 294.

[25] . الهدية السنية، رساله دوم؛ آيين وهابيت، ص 122.

[26] . فتاوي تتعلق باحكام الحج و العمرة و الزيارة، صص 182 ـ 185.

[27] . همان، صص 185 و 186.

[28] . ر.ك: البدعة، عبدالملك سعدي، ص 60؛ آيين وهابيت، صص 122 ـ 126؛ شيعه شناسي و پاسخ به شبهات، ج 2، صص 306 و 307؛ احياء العلوم، ج2، كتاب آداب السفر، ص 247.

[29] . وسائل الشيعة، ج 8، باب5، ابواب وجوب الحج و شرائطه، ح2.

[30] . جواهر الكلام، ج2، ص79 ـ 80.

[31] . الدروس الشرعية، ج1، صص 495 ـ 496.

[32] . الاحكام السلطانية، صص 108 ـ 111.


| شناسه مطلب: 86281







نظرات کاربران