سال 71 هجری شمسی، 1412 هجری قمری
بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌ والحمدللَّه ربّ العالمین والصّلاة والسّلام على سیّدنا و نبیّنا محمّد و اله الأطیبین الطاهرین قال اللَّه الحکیم: و اذقال ابراهیم ربّ اجعل هذالبلد امنّا واجنبنى و بنى ان نعبد الاصنام. ربّ انهنّ اضللن کثیراً
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
والحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا محمّد و اله الأطيبين الطاهرين قال اللَّه الحكيم: و اذقال ابراهيم ربّ اجعل هذالبلد امنّا واجنبنى و بنى ان نعبد الاصنام. ربّ انهنّ اضللن كثيراً من الناس فمن تبعنى فانّه منّى و من عصانى فانّك غفور رحيم
اكنون كه موسم حج فرا رسيده و نغمه لبيك بر آمده از دلهاى مشتاق، فضاى حريم امن الهى را انباشته است و ملتهاى مسلمان، از آفاق گستردهى جهان، به ميعاد ذكر و استغفار و قيام و اتحاد شتافته، و برادران مهجور، به يكديگر رسيدهاند، جبههى سپاس و خضوع به ساحت خداى عزيز و حكيم سوده، حمدى به عظمت صفات حسنى و شكرى به وسعت درياى رحمت حق، نثار حريم حضرت احديت مىكنم، كه يكبار ديگر به مسلمين مشتاق، توفيق اين فريضه را عطا فرمود، و يكبار ديگر پرچم عزت و عظمت را بر فراز سر مسلمانان در خانهى امن خود برافراشت و يكبار ديگر حجاج ايرانى را بر اين سفرهى رحمت و عظمت نشانيد. زبان و قلم از توصيف و تقدير اين نعمت بزرگ، قاصر است، خدا كند كه نور معرفت بر دلهاى روشن شما حجگزاران بتابد و حقيقت، بىواسطهى حرف و گفت، در جان مشتاق شما متجلى گردد.
نكتهى مهمى كه اينجانب مىخواهم به شما برادران و خواهران از هر كشور و ملت كه هستيد بگويم اين است كه حج، نعمتى الهى است كه بر نسلهاى مسلمان ارزانى شده است. قدردانى و شكرگزارى، آن را زياد مىكند و ناسپاسى و قدرناشناسى، آن را از مسلمين مىگيرد كه اين همان عذاب شديد الهى است كه: «و لئن كفرتم ان عذابى لشديد».
گرفته شدنِ حج به اين نيست كه از مسلمانان كسى به حج نرود، بل به اين است كه مسلمانان از منافع بىشمار آن محروم بمانند و زياد شدن آن به اين نيست كه هر سال گروههاى بيشترى حج كنند، بل به اين است كه از منافع آن بهرهمند شوند كه: «ليشهدوا منافع لهم». خوب است به درستى بينديشيم، آيا جهان اسلام توانسته است از منافع حج برخوردار شود؟ و اساساً اين منافع چيست؟
حج درست مىتواند تحولى درونى در يكايك مسلمين پديد آورد و روح توحيد و ارتباط با خدا و اعتماد به او و رد همهى بتهاى درون و برون وجود آدمى كه همان هواها و هوسهاى پستكننده و قدرتهاى اسيركنندهى آدمىاند، و نيز احساس قدرت و اعتماد به نفس و رستگارى و فداكارى در آنان پديد آورد، و چنين تحولى است كه از هر انسانى، موجودى شكست ناشناس و تهديد و تطميعناپذير مىسازد.
و نيز حج درست مىتواند از اعضاى جدا افتادهى امت اسلامى، پيكرهيى واحد و كارآمد و نيرومند بسازد، آنان را با هم آشنا و از حرفها و دردها و پيشرفتها و نيازهاى يكديگر، آگاهشان كند و تجربههاى آنان را متبادل سازد. اگر حج با توجه به اين هدفها و نتايج برنامهريزى مىشد،و در اين برنامهريزى دولتها و علماء و صاحبنظران و روشنفكران جهان اسلام، همكارى مىكردند، ثمرات گرانبهايى نصيب امت اسلامى مىگشت كه با هيچ دستاورد ديگرى در دنياى اسلام قابل مقايسه نبود. به جرأت مىتوان گفت همين يك تكليف اسلامى اگر درست و چنانكه شريعت اسلام، خواسته است مورد بهرهبردارى قرار گيرد، پس از زمانى نه چندان بلند، امت اسلامى را به عزت و قدرتى كه در خور آن است خواهد رسانيد.
بايد با تلخى اذعان كرد كه شكل كنونى انجام اين فريضهى الهى، با وضعيت مطلوب آن فاصلهى زيادى دارد. امام راحل عظيم، تلاش مؤثرى در اين جهت مبذول داشت و تصوير روشنى از حج ابراهيمى، حج عظمت و عزتآفرين، حج سازنده و تحول دهنده، در برابر چشم امت اسلامى قرار داد و همين اندازه تاكنون منشأ بركات فراوانى در جهان اسلام شده است، ليكن با اين همه گسترش اين انديشه و اين نحوهى عمل بر همهى ملتهاى مسلمان نياز به مجاهدت مخلصانهى علماى دينى و روشنبينى و مساعدت دولتمردان همهى كشورهاى اسلامى دارد، و اميد است كه اين وظيفهى بسيار اساسى مورد توجه و عمل آنان قرار گيرد.
اكنون بجاست كه با استفاده از اين فضاى معطر اخوت و به عنوان اداى بخشى از وظايفى كه حج بر دوش ما مىنهد، نگاهى به جهان اسلام افكنده و موقعيت آن را با توجه به حوادثى كه پس از حج گذشته تا امروز در سراسر جهان پيش آمده، برآورد نماييم و وظايف خود را در اين مجموعه باز يابيم.
حوادث يكسال گذشته از جملهى مجموعه حوادث نادرى است كه كمتر زمانى به اين كوتاهى را در تاريخ به ياد داريم كه اين همه حوادث بزرگ را در خود جاى داده باشد.
در رأس اين حوادث، فروپاشى ابرقدرت شرق و نابودى قدرت غولآسايى است كه دهها سال، يكى از دو سلطهى عظيم سياسى و نظامى و تبليغاتى جهان، به شمار مىرفت. اضمحلال امپراتورى پهناورى با قدرت نظامى افسانهيى و دسترسى به سلاح اتمى و همهگونه وسيله و امكان براى سلطه و نفوذ در ديگران، در محاسبات معمولى و مادى در شمار كارهاى محال است. اما اين حادثه اتفاق افتاد و نادرستى محاسبات مادى يكبار ديگر ثابت شد.
گسيخته شدن بلوك شرق، دگرگونى فاحش جغرافيايى سياسى در اروپا، سر برآوردن ملتها و كشورهايى كه ساليان متمادى بزور و غصب، در تصرف بيگانگان يا زير نفوذ آنان بودند، نيز از جملهى اين حوادث شگفتآور است.
به همين اندازه جالب و هيجانانگيز است پيروزى انقلاب اسلامى در افغانستان و به قدرت رسيدن ملتى كه چهارده سال با غُربت و مظلوميت و فقر مادى ولى با ايمان عميق به اسلام، بار جهادى پر مرارت را بر دوش كشيد، و نيز پديد آمدن چند كشور مسلمان مستقل در آسياى ميانه با ملتهايى كه عليرغم تبليغات زهرآگين هفتاد سالهى كمونيستها و عليرغم تلاش پسماندههاى آن دوران كه هرگز با اسلام آشتى نكردهاند و نخواهند كرد، نداى اسلام سرداده و به مسلمانى خود افتخار مىكنند و در پى تحقق بخشيدن به احكام اسلامى هستند و نيز پديد آمدن حداقل دو كشور مسلمان در اروپا يعنى بوسنى هرزگوين و آلبانى كه هم اكنون موجب دغدغهى دولتهاى اروپائى شده است.
و نيز از نوعى ديگر، پيروزى گروههاى اسلامى در الجزائر در انتخاباتى آزاد و با روش منطبق بر معيارهاى دمكراسى كه مايهى اميد و تفاخر همهى مسلمانان و حاكى از عمق ايمان اسلامى در آن ملت مجاهد و مجرب بود، و در عظمت آن همين بس كه قدرتهاى ضد اسلامى و مرتجعين منطقه را به يك اندازه مشوش كرد، تا آنجا كه با كودتاى مزورانه بر روى آن حركت اسلامى سرپوش نهادند و فعلاً آن را مهار كرده و به بند كشيدهاند، و البته هر روشنبين به وضوح درمىيابد كه تا زمان درازى نخواهند توانست به اين وضع ادامه دهند.
بارى، سال گذشتهى ما سرشار از چنين حوادث كمنظير و شگفتآور بود، و به جز آن، رشد حركتهاى اسلامى و بيدارى مسلمين و اصرار آنان بر بازيافتن هويت اسلامى و مبارزه با قدرتهاى قُلدر و معارض، در بسيارى از مناطق عالم بخصوص در فلسطين عزيز و برخى كشورهاى شمال آفريقا و خاورميانه نيز از مميزات برجستهى اين سال بود.
اين حوادث مهم و عبرتانگيز كه بسيارى از آنها بىواسطه يا با واسطه از اسلام، متأثر بوده است، برروى هم وضعيت جديدى را براى اسلام و مسلمين به وجود آورده كه وظيفهى همهى ملتهاى اسلامى است آن وضعيت را درست بشناسند و بدون فوت وقت نسبت به آن، موضعى يكپارچه و متين و منطبق با محاسبه اتخاذ كنند.
اين وضعيت جديد داراى دو بخش يا دو عنصر است: اول اينكه تفكر اسلامى و هويت اسلامى در گسترهى جهان، از شوكت و عزت و نشاط بيشترى برخوردار گشته و اسلام به صورت يكى از برجستهترين حقايق موجود عالم، در سرتاسر جهان مطرح گرديده است.
و دوم آنكه قدرتهاى مسلط جهان در موضع صريحترى از خصومت نسبت به اسلام و مقاصد اسلامى قرار گرفتهاند، و تحقيقاً يكى از فصول اصلى در نظم نوين پيشنهادى امريكا براى جهان پس از سقوط كمونيسم، فصل اسلامزدايى و مقابلهى با رشد روزافزون حركتهاى اسلامى است.
هركس اظهارات و اقدامات سردمداران رژيم امريكا را دربارهى اسلام، و نهضتهاى اسلامى معاصر، و كشورها و ملتهايى كه دم از گرايش به اسلام مىزنند و مدعى يا آرزومند تشكيل نظام اسلامىاند، تعقيب كند از عمق كينهيى تمامنشدنى به اسلام و نظام اسلامى اطلاع مىيابد.
در حوادث جارى عالم نيز شواهد متعددى را براين مدعا مىتوان مشاهده كرد كه از جملهى تلخترين و غمانگيزترين آنها، حوادث جارى در بوسنى و هرزگوين و نيز جنگهاى خانگى در قرهباغ و منطقهى عمومى قفقاز است. سركوب خونين و قساوتآميز مسلمانان در سارايوو كه در قلب اروپاى باصطلاح متمدن جريان دارد به قدرى خشن و وحشيانه است كه آدمى را به ياد قتل عامهاى معروف اروپا در قرون وسطى و در جنگهاى مذهبى و نژادى اين قارهى جنگطلب مىاندازد، با اين تفاوت كه امروز صربهاى يوگسلاوى سابق، براى كشتار دستجمعى مسلمانان از ابزارهاى جنگى مدرن استفاده مىكنند! با اين حال اين دولتها كه به بهانهى حقوق بشر در كار كشورهاى دور دست هم دخالت و اعمال نظر مىكنند در برابر اين فجايع دست روى دست گذاردهاند. امريكا و كشورهاى اروپايى در همين منطقه و نسبت به جمهوريهاى ديگر همان كشور سابق، آنجا كه پاى مسلمانان در ميان نبود به طور قاطع از پيش آمدن چنين كشتارهايى جلوگيرى كردند. در منطقهى قفقاز نيز دولتهايى كه مىتوانستند با اعمال فشارهاى معمول، مانع از كشتار مسلمانان قرهباغ شوند، نه تنها اقدامى جدى نكردند و بلكه تلاش ميانجىگرانهى جمهورى اسلامى را هم آماج توطئه و مخالفت خود ساختند و بىعلاقگى خود را به سرنوشت ملت تازه استقلال يافتهى قفقاز، ثابت كردند.
ارتباطات فشردهى امريكا و عواملش با دولتهاى تازه مستقل آسياى ميانه براى ترساندن آنان از گرايشهاى اسلامى و آنچه آنان نام بنيادگرايى بر آن مىنهند موضعگيرىهاى خصمانهى آنان در برابر بيدارى اسلامى در همهجا و بطور نمونهيى بارز با حركت سياسى پيروزمندانهى مسلمانان در الجزاير، رفتار حيلهگرانه و غدرآميز آنان با ملت عراق و افكندن آنان در وضعيت غمانگيز و مظلومانهى كنونى، دشمنى عنادآميز آنان با زمامداران سودان كه صرفاً عكسالعمل گرايش اسلامى آنان است و دهها نمونهى ديگر در سرتاسر جهان، مجموعاً شواهد انكارناپذيرى برخصومت علنى امريكا وديگر سلطهگران نسبت به اسلام و بيدارى اسلامى و بازيافتن هويت اسلامى از سوى مسلمين جهان است.
ملتهاى مسلمان بايد به اين سؤال پاسخ دهند كه وظيفهى مسلمين در برابر اين موضع عنادآميز و كينهتوزانه چيست؟ شك نيست كه قُلدران عالم فقط به احساسات خصمانه اكتفا نمىكنند، و از همهى امكانات مالى و سياسى و تبليغاتى و اگر بتوانند، نظامى خود براى اعمال دشمنى استفاده خواهند كرد، همچنان كه تاكنون كردهاند. و ملت ايران در طول ساليان پس از پيروزى انقلاب اسلامى تا امروز، اين دشمنىها را تجربه كرده و امت بزرگ اسلامى شاهد كينهتوزى استكبار جهانى با ايران اسلامى يا ساير نمونههاى حركت اسلامى در نقاط ديگر جهان بوده است.
شك نيست كه بىتفاوتى ملتهاى مسلمان در برابر اين وضع، دشمن را تشويق مىكند و صحنه را هر روز بر مؤمنين به اسلام تنگتر مىسازد. مسلمانان بايد نشان دهند، كه جهان اسلام داراى قدرت برخورد است و مىتواند در برابر تجاوز و دشمنى امريكا و هر متجاوز ديگرى بايستد، تاكنون همهى لطمات جبرانناپذيرى كه به امت اسلامى از سوى استعمارگران ديروز و مستكبران امروز وارد شده، عمدتاً ناشى از ضعف نفس و ضعف روحيهى دولتها يا ملتها بوده است. ايستادگى ملتها، دشمن را به ستوه مىآورد و او را در رسيدن به هدفهاى متحيرانهاش ناكام مىسازد. اگر رهبران و ملت فلسطين، همين شجاعت فداكارانهيى را كه امروز انتفاضهى اسلامى در برابر صهيونيستها از خود نشان مىدهد، در آغاز تشكيل دولت غاصب صهيونيست نشان مىدادند، اين سرنوشت مرارتبار و زهرآگين براى فلسطين رقم نمىخورد، و اگر امروز سران نهضتهاى اسلامى و مردم مؤمن، سختىهاى مبارزه را بر خود هموار كنند بىگمان امت اسلامى، آيندهى شيرينى را به دست خواهد آورد.
استكبار در تعرض خود به ملتهاى مسلمان، حدى نمىشناسد. امروز صهيونيستهاى غاصب و امريكا به عنوان حامى همه جانبهى آنها تا آنجا پيش رفتهاند كه حتى مليت فلسينى را هم انكار مىكنند و حقيقتى به نام ملت فلسطين را نمىشناسند. در حالى كه ملت فلسطين، ملتى است با ريشههاى عميق تاريخى و پيوندهاى انكارناپذير جغرافيايى، و آنكه نه ريشهى تاريخى دارد و نه رابطهى جغرافيايى، ملت جعلى و دروغين اسرائيلى است.
در كشورهاى اسلامى كه مردم با ايمانى ناگسستنى به اسلام وابستهاند - از قبيل جمهوريهاى تازه استقلال يافته كه عليرغم هفتاد سال تلاش اسلامزدايى كمونيستها، با گرمى و هيجان از حاكميت اسلامى سخن مىگويند - قدرتهاى ضداسلامى تا آنجا پيش مىروند كه از خطر اسلامگرايى در اين كشورها سخن مىگويند و شيرينترين دلبستگىهاى آنان را به عنوان خطر قلمداد مىنمايند.
اين گستاخى استكبار و عوامل آن، با يك ارادهى عمومى و يك اقدام هماهنگ از سوى ملتها و آحاد مردم مسلمان بايد پاسخ داده شود و شر توطئههاى استكبار از سر ملتهاى مسلمان برطرف شود. كوتاهى دولتهاى اسلامى در مبارزه با رژيم غاصب اسرائيل، امريكا را به راهانداختن مذاكرات مستقيم اعراب و اسرائيل تشويق كرد و متأسفانه برخى از سران عرب بىآنكه به ابعاد بسيار وسيع اين ضربهى استكبارى توجه كنند، تن به اين خفت دادند. نتيجه اين شد كه دولت غاصب اسرائيل به هدف خود يعنى شناخته شدن از سوى كشورهاى عرب رسيد؛ بدون اينكه سر سوزنى از مواضع متجاوزانهى خود عقبنشينى كند.
اكنون صهيونيستها علاوه بر ترور و آدمربايى و غصب سرزمينهاى فلسطين و لبنان و سركوب فلسطينيان و كشتارهاى جمعى و ساير جنايات هولناك خود در گذشته، به طور روزانه روستاهاى جنوب لبنان را با حملات هوايى خود با خاك يكسان مىكنند و با اعتماد به اينكه هرگز فشارى از سوى امريكا و اروپا بر آنان وارد نخواهد شد، خشنترين جنايات را نسبت به مردم آن منطقه مرتكب مىشوند. مذاكرات عربها با اسرائيل حتى نتوانسته از ادامهى تجاوز و جنايات صهيونيستها جلوگيرى كند.
اين نمونهيى بود از عقبنشينىهايى كه دشمن را طلبكارتر و گستاختر مىسازد.
اينجانب نظر رؤساى كشورهاى اسلامى را به قدرت عظيمى كه در اختيار آنان است جلب مىكنم، و آن قدرت ملتهاى مسلمان است. با پشتوانهى اين قدرت شكستناپذير، دولتهاى اسلامى مىتوانند در برابر ابرقدرت امريكا كه امروز جبههى ضد اسلامى استكبار را سرپرستى مىكند، بايستند و از حق ملتهاى خود و نيز از ملتهاى مسلمان مظلوم دفاع نمايند. اسلام بهترين تضمين براى ادارهى زندگى يك ملت است و در سايهى آن، ملتها مىتوانند طعم آزادى و استقلال كامل را بچشند و از آن بهرهمند شوند، و ايمان اسلامى آحاد مردم در كشورهاى مسلماننشين، بهترين پشتوانه براى چنين منظورى است.
انتظار از دولتهاى مسلمان آن است كه به جاى ترس و واهمه از اسلام - كه امريكا و ديگر سردمداران استكبار سعى فراوان بر القاء چنين ترس و واهمهيى در سران كشورهاى اسلامى دارند - به اين آيين الهى به چشم نجاتبخش ملتهاى خود و به مثابهى پيوندى ميان ملتهاى مسلمان يعنى اجزاء امت اسلامى نظر كنند و با آن براى خود قدرت و عزت فراهم آورند.
اين خود قوىترين وسيله براى جلب و پشتيبانى ملتها است، و دولتى كه ملت خود را پشت سر داشته باشد مىتواند از هيچ تهديدى نترسد.
به ملتهاى اسلامى و آحاد مردم مسلمان نيز عرض مىكنم كه علاج همهى دردها و ناكامىهاى ملل مسلمان، بازگشت به اسلام و زندگى در نظام اسلامى و زير سايهى احكام اسلامى است. اين آن چيزى است كه عزت و قدرت و برخوردارى از نعم بزرگ امنيت و رفاه را به مسلمانان برمىگرداند و سرنوشت تلخ و ذلتآميزى را كه طراحان استكبار براى امت مسلمان تدارك ديدهاند، از آنان دور مىسازد.
تبليغات استكبارى بر ضد اسلام كه بخشى از حملهى صليبى جديد است، چنين وانمود مىكند كه اسلام قادر بر سازماندهى زندگى سياسى و اقتصادى ملتهاى مسلمان نيست و ملتهاى مسلمان چارهاى جز اين ندارند كه با معيارها و شكل و محتواى حكومتها و نظامهاى سرمايهدارى غرب زندگى كنند. اين يك ترفند و دروغ مزورانه است كه براى وابسته كردن كشورهاى اسلامى به اردوگاه استكبارى غرب و استثمار منابع مادى آن طراحى شده و سالها است تبليغ مىشود. نظام سرمايهدارى غرب تا گلو در مشكلات انسانى لاينحل فرو رفته و با وجود ثروتهاى فراوانى كه در اختيار دارد، از استقرار عدالت اجتماعى بكلى ناتوان مانده است. شورش اخير سياهان در امريكا نشان داد كه نظام امريكا نه فقط نسبت به ملتهاى آسيا و آفريقا و امريكاى لاتين، كه نسبت به ملت خود نيز با بىعدالتى عمل مىكند و در اينجا نيز مانند آنجاها، اعتراض را با خشونت و سركوب پاسخ مىدهد. درست است كه اردوگاه كمونيزم متلاشى و نابود شد، اما رقيب آن يعنى اردوگاه سرمايهدارى هم با وضع فعلى و بخصوص با غرور و طغيانى كه پس از يكهتاز شدن در ميدان قدرت، بدان دچار شده ماندنى نيست و دير يا زود دنيا شاهد سقوط و تلاشى آن نيز خواهد بود.
اسلام قادر است كه مسلمانان و همهى انسانيت را نجات دهد، مشروط بر آنكه درست شناخته و سپس درست به آن عمل شود. نظام اسلامى در ايران به فضل الهى مظهر اقتدار و توانايىهاى اسلام و تجربهيى مجسم براى مسلمانان است. و اين در حالى است كه از عُمر سيزده سالهى آن، هشت سالش در جنگى كه با برنامهريزى و كينهتوزى استكبار شرق و غرب بر آن تحميل شده بود، گذشت و پيش از آن و بعد از آن تا امروز هم بىوقفه آماج دشمنىها و خباثتهاى اردوگاههاى دشمن قرار داشته است.
امام خمينى عظيم (قدساللَّهنفسهالزكيه) ملت ايران را بيدار و مسلح به عزم پولادين و عملِ مخلصانه كرد، و اين راه هم اكنون در برابر همهى ملتها قرار دارد.
همهى آنچه از دولتهاى مسلمان انتظار مىرود، با اراده و خواست ملتهاى آنان قابل تحقق است. شما بايد از دولتهاى خود، مقابله با صهيونيزم و استكبار، و دفاع از مسلمانان مظلوم سراسر عالم و يكپارچگى و برادرى با ملتها و كشورهاى مسلمان ديگر را طلب كنيد و در راه اين هدفهاى عالى، پشتيبان دلسوز و فداكار آنان باشيد.
شما بايد به آنان بقبولانيد كه از امريكا نترسند و در مقابل قُلدرىهاى آن بايستند. و شما بايد به آنان تفهيم كنيد كه اسلام و قرآن تنها راه نجات است و آنان را به حصار مستحكم لاالهالااللَّه سوق دهيد.
و در اين وظيفهى بزرگ، علماى دين، روشنفكران، خطبا، هنرمندان، دانشجويان و جوانان داراى نقش و مسؤوليت سنگينترى مىباشند، و زنان نيز مانند مردان و دوشادوش آنان در اين وظيفه سهيماند. اين است آنچه دعاى ابراهيم خليل (عليهالسّلام) را در حق همهى شما مستجاب مىكند و شما را با پيوند الهى به آن مُنادى بزرگ توحيد متصل مىسازد. در پايان به حجاج محترم ايرانى توصيه مىكنم كه از اين فرصت ارزشمند براى تزكيهى نفس و ارتباط با خدا و توبه و انابه به حضرت حق و تحصيل رستگارى روحى حداكثر استفاده را بكنند، و از دعا و تضرع و تفكر و تصفيهى روح، لحظهيى غفلت نكنند و نگذارند كه خداى نخواسته مظاهر بىارزش مادى كه همه جا نظائر آن را مىشود يافت، چشم و دل آنان را به خود جذب كند و اين روزها و ساعتهاى استثنايى را كه مخصوص معنويت و تكميل نفس و تربيت روح و ارتباط با برادران مسلمان است، به بيهودگى از آنان بربايد.
خداوند همهى شما را مشمول تفضلات الهى و توجهات و ادعيهى زاكيهى حضرت ولىعصر (ارواحنافداه) قرار دهد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه - على الحسينى الخامنهاى - اول ذىحجةالحرام 1412