بحرین بحرین بحرین بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
بحرین بحرین بحرین بحرین بحرین

بحرین

 کشوری مسلمان و حج‌گزار با اکثریت شیعه در کرانه جنوبی خلیج فارس امروز بحرین به کشور و جزیره‌ای کوچک در جنوب خلیج فارس گفته می‌شود. اما در دوران ظهور اسلام، به سرزمینی پهناور در کناره شرقی جزیرة العرب گفته می‌شد که از یک سو به ب

 كشوري مسلمان و حج‌گزار با اكثريت شيعه در كرانه جنوبي خليج فارس

امروز بحرين به كشور و جزيره‌اي كوچك در جنوب خليج فارس گفته مي‌شود. اما در دوران ظهور اسلام، به سرزميني پهناور در كناره شرقي جزيرة العرب گفته مي‌شد كه از يك سو به بصره در شمال غربي خليج فارس و از سوي ديگر به عمان در سواحل جنوبي آن و از غرب و جنوب غربي به سرزمين‏هاي نجد و يمامه منتهي مي‌شد و كويت، قطيف، احساء و هَجَر را در بر مي‌گرفت.[1] در تقسيم‌بندي مشهور جزيرة العرب به پنج بخش، بحرين در بخش عروض قرار گرفته است.[2] بزرگ‌‌ترين شهر اين سرزمين، هجر بود كه گاه به همه بحرين بزرگ نيز اطلاق مي‌شد.[3] بخشي از اين سرزمين پهناور كه امروزه كشور بحرين ناميده مي‌شود، اَوال/ اُوال خوانده مي‌شد.[4] از ديگر جاي‌هاي پرجمعيت بحرين مي‌توان به احساء، عقير، قليعه، و ساح/ ثاج اشاره كرد.

 

بحرين تاريخي

 پيش از اسلام، بحرين جزئي از قلمرو امپراتوري ايران (فارس) بود[5] و رئيس عرب اين منطقه را ايرانيان انتخاب مي‌كردند.[6] جمعيت بحرين تركيبي از عرب مانند قبايل عبدالقيس، بكر بن وائل و تميم از زير مجموعه‌هاي عرب شمالي و ايرانيان بود و در ميان ايشان افزون بر آيين پرستش اسب، دين‏هاي يهود، مجوس (زرتشتي) و مسيحيت رواج داشت.[7]

 

پيامبر(صلي الله عليه و آله) به سال هشتم ق. پيش از فتح مكه، علاء بن عبدالله حضرمي را با نامه‏اي نزد منذر بن ساوي تميمي فرستاد كه از سوي ايرانيان بر بحرين حكومت داشت و مردم آن سرزمين را به پذيرش اسلام يا پرداخت جزيه فراخواند. با مسلمان شدن منذر، اُسيبَخت/ سيبخت، ‌مرزبان ايراني هجر، ‌و عرب‌هاي ساكن در بحرين و نيز برخي مردم غير عرب، اسلام آوردند و اهل كتاب آن ديار با پذيرفتن جزيه با علاء حضرمي سازش كردند[8] و رسول خدا منذر را در پادشاهي بحرين باقي نهاد.[9] شماري از پژوهشگران از تبادل نامه‌هاي متعدد ميان بحريني‌هاي هجر و ديگر مناطق بحرين با پيامبر(صلي الله عليه و آله) ياد كرده و به گردآوري آن‌ها پرداخته‏اند.[10] نيز منابع از كار‌گزاري علاء و ابان بن سعيد اموي به عنوان كار‌گزاران پيامبر بر بحرين ياد كرده‌اند.[11] با رحلت پيامبر(صلي الله عليه و آله) گروه‏هايي از بحريني‌ها همانند بكر بن وائل مرتد شدند؛ اما عبدالقيسي‌ها بر مسلماني خود پا بر جا ماندند.[12]

 

بر پايه ‌گزارش‌هايي، بحرين و عمان در دوران امويان (حك: 41-132ق.) زير نظر واليان حجاز بودند.[13] در اين دوره، بحرين مدتي از پايگاه‌هاي خوارج شد. اما به تدريج آنان به مناطق شرقي و دورتر قلمرو اسلامي همانند كرمان و سيستان عقب رانده شدند. در دوران عباسيان (حك:132-656ق.) بحرين حدود دو سده از پايگاه‌هاي قرامطه بود. شايد از اين رو است كه اصطخري آن سرزمين را «ديار القرامطه» ناميده است.[14] آنان شاخه‌اي از اسماعيليان بودند كه در پي اختلاف با عبيدالله مهدي، خليفه فاطمي براي رهبري اسماعيليان، از آن‌ها جدا شدند.[15]

 

ابوسعيد جنابي و در پي او ابوطاهر قرمطي از جمله حاكمان قرمطي بحرين بودند.[16] قرمطيان از سال 294ق. به كاروان‌هاي حاجيان هجوم بردند[17] و به غارت كاروان‌هاي حج پرداختند.[18] ابوطاهر از خليفه عباسي خواست كه بصره و اهواز را به او اقطاع دهد تا از غارت كاروان‌هاي حج دست بردارد؛ اما خليفه نپذيرفت.[19] سرانجام به سال 327ق. با ميانجيگري ابوعلي عمر بن يحيي علوي، نقيب علويان، در ازاي پرداخت مبالغي از سوي خلافت عباسي و نيز دريافت ماليات از حاجيان از جانب قرمطيان بحرين، ديگر بار سفر حج ممكن شد.[20]

 

از ديگر كارهاي ناپسند قرمطيان بحرين، يورش به مكه و كندن حجرالاسود و انتقال آن به احساء، از شهرهاي بحرين، با هدف از ميان بردن حرمت كعبه بود.[21] آنان گمان مي‌كردندكه با اين كار، در بحرين نيز همانند مكه مراسم حج بر پا مي‌شود و هدف آنان برآورده مي‌گردد.[22] حاكم مكه با تعقيب قرمطيان كوشيد تا آنان را متقاعد كند كه در برابر دريافت همه اموال مكيان، حجرالاسود را به جاي خود برگردانند؛ اما توفيق نيافت و در نبرد با قرمطيان به قتل رسيد.[23] سرانجام آنان در پي تهديد فاطميان و با ميانجيگري برخي، حجرالاسود را پس از 22 سال به مكه برگرداندند.[24]

 

بحرين در سده‌هاي پسين و در پي نابودي قرمطيان، شاهد روي كار آمدن چند دولت شيعي مذهب بود. سلسله عيوني منتسب به عبدالقيس (حك: 466-642ق.)، بني‌العصفور[25] (حك: 620-700ق.)، و بني‌جروان (حك: 705ق. ) از آن شمار هستند.[26] آل جبر نيز از خانداني بودند كه در سده نهم ق. بر اين سرزمين حكومت كردند. حكومت آنان به دست عثماني از ميان رفت. تركان از سال 962 تا 1080ق. بر بحرين چيره شدند.[27] نيز صفويان (حك: 907-1135ق.) در دوران شاه عباس اول، با اخراج پرتغالي‌ها (1062م.) از جزاير خليج فارس، بر بخشي بزرگ از بحرين چيره شدند.[28]

 

با ضعيف شدن حكومت عثماني، دولت شيعي بني‌خالد در بحرين بر كار آمد و با توسعه‌طلبي آل سعود به رويارويي پرداخت. به سال 1331ق. بحرين زير سيطره عبدالعزيز، بنيان‌‌گذار دولت سعودي، درآمد. آل سعود و وهابيان در دوره اول حكومتشان، براي نابودي كامل اماميه كه از هنگام نابودي قرمطيان در اين منطقه غلبه يافته بودند، بسيار كوشيدند. اما با حمله عثماني‌ها به نجد و شكست سعودي‌ها، شيعيان فرصت تجديد مدارس و مكان‌هاي مذهبي خود را يافتند و از قطيف، احساء و برخي مناطق ديگر بحرين، دانشوران بسيار برخاستند.[29] حضور برخي از خاندان سادات همانند آل حاجي و آل سيد خليفه و آل جمازي (از بازماندگان امام كاظم(عليه السلام در گرايش مردم بحرين به تشيع، نقشي چشمگير داشته است.[30]

 

حضور شيعه در بحرين، به سده اول ق. بازمي‌گردد. سكونت قبايلي همانند عبدالقيس كه هميشه به تشيع شهرت داشتند، در تشيع بحريني‌ها نقشي برجسته داشت. اين قبيله در نبرد جمل (36ق.) امام علي(عليه السلام) را همراهي كردند.[31] وجود مزار صعصعة بن صوحان عبدي، از صحابه و ياران مخلص امام علي(عليه السلام) در بحرين كه بحريني‌ها به زيارت وي مي‌روند و نيز مزار رشيد هجري، از ديگر صحابه ويژه آن امام، و همچنين پيشينه حكومت‌هاي ديرپاي شيعي در اين سرزمين، مؤيد تشيع مردم آن است.[32] اين سرزمين از ديرباز از مراكز مهم شيعي بوده و دانشوران شيعه بسيار از آن برخاسته‌اند.[33] شيخ عبدالله بن علي البحراني[34] (م.1148ق.)، شيخ احمد بن عبدالله بن متوج بحراني[35] (م.820ق.)، شيخ كمال الدين ابوجعفر احمد بن علي بحراني[36]، و ابن ميثم بحراني (م.679ق.) شارح نهج البلاغه از آن جمله هستند.[37]

 

بحرين جديد

جزيره بحرين به عنوان بخشي از بحرين بزرگ، از نيمه اول سده يازدهم ق. همچنان در اختيار صفويان و افشاريه، از سلسله‌هاي حاكم بر ايران، بود. با روي كار آمدن قاجاريه (حك: 1210-1324ق.) در ايران، انگليسي‌ها از سال 1820م. بدين بهانه كه ايران داراي نيروي دريايي در خليج فارس نيست[38]، در قراردادي، پاسداري از جزيره بحرين را بر عهده گرفتند و در دوره‌هاي پسين نيز به بهانه‌هايي، از اِعمال حاكميت ايران بر آن پيش‌گيري مي‌كردند. انگليسي‌ها در اين مدت، آل خليفه را كه زير پرچم ايران حكومت مي‌كردند، با خود همراه نمودند و با هم‌پيماني آن دو، سرانجام به سال 1349ش. در پي كشمكش‌ ميان ايران و انگليس، اين سرزمين استقلال يافت و در 1350ش. رسماً از ايران جدا گشت و از سوي سازمان ملل به رسميت شناخته شد.[39]

 

امروز بحرين كشوري كوچك در جنوب غربي خليج فارس است و در همسايگي كشورهاي ايران در شمال، عربستان در غرب، و قطر در شرق قرار دارد. اين كشور عضو شوراي همكاري خليج فارس (مجلس التعاون الخليجي‏) است و آل خليفه بر آن حكم مي‌راند. نظام حاكم بر آن، سلطنتي مشروطه است.

 

بحرين از پنج استان و 33 تا 35 جزيره تشكيل شده است. جزيره بزرگ آن، اوال است كه به منامه، منعمه، ميان و ماهي نيز شهرت دارد. پايتخت بحرين، منامه است. ناحيه حوار نيز 16 جزيره را در بر مي‌گيرد. جمعيت بحرين در سال 1999م. افزون بر 646 هزار تن بوده است و اكنون (1391ش.) بيش از يك ميليون تن است. اعراب بحريني، و مردمي از هند، پاكستان، و ايران در آن سكونت دارند.[40]

 

برخي پس‌رفت خشكي و از ميان رفتن تركيب دو دريا را دليل نام‌‌گذاري اين سرزمين به بحرين دانسته‌اند.[41] شماري نيز قرار گرفتن خاك بحرين ميان درياچه‌اي نزديك احصاء و خليج فارس را دليل اين نام‌گذاري شمرده‌اند.[42]

 

امروزه حدود 70% ساكنان بحرين، شيعه و ديگران اهل تسنن مالكي، شافعي و حنبلي هستند. نيز اقليت‌هايي مانند مسيحيت در آن يافت مي‌شود. سكونت اهل سنت در كشور بحرين، به زمان ورود آل خليفه (1776م.) از جزيرة العرب و چيرگي آنان بر بحرين بازمي‌گردد.[43]

 

بحرين از كشورهاي نفت‌خيز خليج فارس است. از اين رو، در دهه‌هاي اخير مورد توجه كشورهاي اروپايي و امريكا قرار گرفته و امروزه ناوگان پنجم امريكا در آن استقرار يافته است.

 

حج‌‌گزاري بحريني‌ها

 مردم بحرين با بهره‌‌گيري از مجالس مذهبي و نيز با مراجعه به دانشوران و دفاتر مراجع تقليد، از استطاعت خود آگاه مي‌شوند. دولت عربستان با توجه به جمعيت اندك بحرين، سهمي ويژه براي اين كشور مشخص نكرده است. تكايا، هيأت‌ها و مساجد، سفرحج را جايزه قرار مي‌دهند. حتي برخي رؤساي كاروان‌هاي حج در پايان سفر حج، مسابقه‌اي ميان حاجيان كاروان خود بر‌گزار مي‌نمايند و از ميان افراد برگزيده، شماري را در سال بعد به رايگان به حج اعزام مي‌كنند.

 

در بحرين، در پي فراخوان براي ثبت نام زائران در كاروان‌ها، مردم به فراخور وضعيت خود، در كاروان‌ها ثبت نام مي‌كنند و آماده اعزام مي‌شوند. كاروان‌هاي حج در بحرين داراي درجه‌بندي است. مثلاً «حملة الكاظم» كارواني درجه يك به شمار مي‌رود و معمولاً وزرا و نمايندگان مجلس بحرين با آن همراه مي‌شوند.

 

آموزش حاجيان پيش از سفر در حسينيه‌ها، تكايا و مساجد بحرين و در طول سفر در مكه و مدينه بر‌گزار مي‌شود. معمولاً جزوه‌هاي آموزشي نيز در دسترس زائران قرار مي‌گيرد. مرشدان كه از ميان روحانيان و طلاب بحريني انتخاب مي‌شوند، وظيفه راهنمايي كاروان‌هاي حج را بر عهده ‌دارند. انتخاب و تأييد صلاحيت مديران كاروان‌ها و تعيين شمار زائران هر كاروان، بر عهده دولت است. بعثه بحرين كه زير مجموعه وزارت عدل و شؤون اسلامي اين كشور است، نظارت و رسيدگي به شكايات و تخلفات كاروان‌ها را بر عهده ‌دارد.

 

پيش از سفر، درمانگاه‌ها و بيمارستان‌هاي بحرين دفترچه سلامت (البطاقة الصحية للحاج) براي حاجيان صادر مي‌كنند كه گواهي‌نامه تأييد سلامت زائر پس از گذراندن معاينه كامل پزشكي است. افزون بر اعزام پزشك همراه كاروان‌هاي بحريني، مركزي با نام «البعثة الطبية البحرينيه» در مكه قرار دارد.

 

شمار حاجيان بحرين از سوي بعثه بحرين به سال 1386ش. ده ‌هزار تن اعلام شد.[44] يكي از آگاهان بحريني شمار آن‌ها را در سال‌هاي اخير ميان 10 تا 13 هزار تن ‌گزارش كرد كه در 80 تا 100 كاروان به حج اعزام شده‌اند. بر پايه گفته برخي آگاهان بحريني، معمولاً كاروان‌هاي اهل سنت از كاروان‌هاي شيعه جدا است. گاه همراه كاروان‌هاي شيعه، افرادي از اهل سنت به واسطه رفاقت يا نسبت فاميلي همراه مي‌شوند. در كاروان‌هاي اهل سنت نيز برخي شيعيان حضور دارند. بعضي از كاروان‌هاي بحريني در سفري كوتاه فقط به مكه مي‌روند و اعمال حج را به جا مي‌آورند. سفر به صورت آزاد و فردي نيز در اين كشور بسيار مرسوم است.

 

در گذشته، حج بحرين از راه يمامه انجام مي‌شد؛ زيرا اين مسير از شهرهايي كه عراق و حجاز را به هم پيوند مي‌داد، عبور مي‌كرد و حاجيان اين مسير افزون بر بهره‌مندي از خدمات مركز خلافت عباسي در عراق، از حمايت ديگر حاجيان نيز برخوردار مي‌شدند.[45] اين مسير با راه حج بصره مي‌پيوست و در ضريه به آن مي‌رسيد و با عبور از جديله، فلجه، دفينه، قبا، مران، وجره، اوطاس، ذات عرق و بستان به مكه مي‌انجاميد.[46]

 

مسافرت به كشور عربستان براي انجام اعمال حج، بيشتر به دو گونه هوايي و دريايي صورت مي‌گيرد. در سفر دريايي، حاجيان ناچار بودند حدود يك ماه تا يك ماه و نيم در عربستان توقف كنند و اين دشواري‌هايي براي زائران داشت. از اين رو، از سفر با
كشتي چندان استقبال نمي‌شود.[47] در سفر زميني، كاروان حاجيان بحريني از پل ملك فهد عبور مي‌كند كه بحرين را به خشكي پيوند مي‌دهد.[48]

 

چنين برمي‌آيد كه در آينده نزديك، سفر ريلي به حرمين شريفين از بحرين، سهمي عمده در انتقال حاجيان خواهد داشت. به ‌گزارش روزنامه مدينه، چند سال پيش، طرح احداث شبكه راه آهن منطقه خليج فارس در نشست سران كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس بررسي شد كه با عبور از نوار ساحلي خليج فارس، بحرين را به مدينه و مكه پيوند مي‌دهد‏.[49]

 

بحريني‌ها ارتباطي تنگاتنگ با ايرانيان در حرمين شريفين دارند. شماري از آنان براي حضور ايرانيان در حج سال 1370ش. كه در پي چند سال محروميت بنا بود انجام شود، روزه نذر كرده بودند.[50] حاجيان بحريني همانند ديگر شيعيان حوزه خليج فارس، در مراسم برائت از مشركان و سمينارهاي بعثه جمهوري اسلامي، حضوري فعال دارند.‏[51] برخي بحريني‌ها وجوهات شرعي خويش را به بعثه جمهوري اسلامي ايران مي‌پردازند و سؤال‌هاي فقهي خود را از عالمان بعثه ايران مي‌پرسند.[52]

 

شيعيان بحرين گاهي در عربستان از بي‌مهري وهابيان رنج مي‌برند. هنگامي كه حاجيان ايراني به سال 1407ق. در مكه به خون غلتيدند، مأموران سعودي به محل اقامت بحريني‌ها نيز يورش بردند. در سال 1386ش. نيز وهابي‌ها به اتوبوس حاجيان بحريني در نزديك مسجدالحرام با شيشه حمله‌ور شدند كه به مجروح كردن شماري از آنان و فرار ايشان با پاي خون‌آلود و ورود اضطراري به مسجدالحرام انجاميد.

 

حاجيان بحريني در مدينه پس از زيارت حرم پيامبر(صلي الله عليه و آله) و مسجد نبوي، به زيارت امامان بقيع، مسجد قبا، شهيدان احد به ويژه قبر حمزه عموي پيامبر(صلي الله عليه و آله) و مسجد ذو قبلتين مي‌روند. در مكه نيز مقبرة المعلات (قبرستان ابوطالب) و جبل النور(غار حراء) از مكان‌هايي است كه آنان زيارت مي‌كنند.

 

از آداب و رسوم مربوط به حج در بحرين آن است كه حاجي پيش از سفر به خانه خدا، چند روز را براي ديد و بازديد و حلاليت‌خواهي اختصاص مي‌دهد و خويشاوندان و همسايگان به ديدار وي مي‌روند. در پي بازگشت از سفر حج نيز حاجيان بحريني به شكرانه برگشت از اين سفر معنوي وليمه‌ مي‌دهند. البته امروزه اين رسم به دليل فراواني سفر به حج، كم‌رنگ‌ شده است.[53]

 

در بحرين تأليفات گوناگون درباره مناسك حج و فلسفه و اسرارحج به چاپ رسيده است. الحدائق الناضرة في احكام العترة الطاهره از شيخ يوسف بحراني (م.1186ق.) از آن جمله است كه در 25 مجلد به چاپ رسيده و چند مجلد آن درباره مناسك وآداب حج است. شيخ حسين علامه (شيخ حسين آل عصفور) نيز در برخي آثارش به بحث حج پرداخته كه از آن جمله است: سداد العباد.

 

… منابع

اتعاظ الحنفاء: المقريزي (م.845ق.)، به كوشش جمال الدين و ديگران، المجلس الاعلي للشؤون الاسلاميه؛ احسن التقاسيم: المقدسي البشاري (م.380ق.)، قاهره، مكتبة مدبولي، 1411ق؛ اخبار القرامطه: سهيل زكار، دار احسان، 1402ق؛ اطلس شيعه: رسول جعفريان، تهران، سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح، 1387ش؛ اعيان الشيعه: سيد محسن الامين (م.1371ق.)، به كوشش حسن الامين، بيروت، دار التعارف؛ امل الآمل: الحر العاملي (م.1104ق.)، به كوشش الحسيني، قم، دار الكتاب الاسلامي، 1362ق؛ انساب الاشراف: البلاذري (م.279ق.)، به كوشش زكار و زركلي، بيروت، دار الفكر، 1417ق؛ با كاروان ابراهيم: رسول جعفريان، محمد علي خسروي، تهران، مشعر، 1371ش؛ با كاروان صفا: رسول جعفريان، مشعر، 1382ش؛ بحوث ندوة طرق الحج الآسيوي: المنظمة الاسلامية للتربية و العلوم و الثقافه، كوالالمبور، 1431ق؛ البداية و النهايه: ابن كثير (م.774ق.)، بيروت، مكتبة المعارف؛ تاريخ اجتماعي ايران: مرتضي راوندي (م.1378ش.)، تهران، نگاه، 1382ش؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير: الذهبي (م.748ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، 1410ق؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك): الطبري (م.310ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تاريخ مكه از آغاز تا پايان دولت شرفاي مكه: احمد السباعي (م.1404ق.)، ترجمه: جعفريان، تهران، مشعر، 1385ش؛ تاريخ اليعقوبي: احمد بن يعقوب (م.292ق.)، بيروت، دار صادر، 1415ق؛ الجمل و النصرة لسيد العتره: المفيد (م.413ق.)، قم، مكتبة الداوري؛ حج28: رضا بابايي و علي اكبر جوانفكر، تهران، مشعر، 1387ش؛ حجاز در صدر اسلام: صالح احمد العلي، ترجمه: آيتي، مشعر، 1375ش؛ دانشنامه تاريخ: محمود طلوعي، تهران، نشر علم، 1387ش؛ دانشنامه جهان اسلام: زير نظر حداد عادل و ديگران، تهران، بنياد دائرة ‏المعارف اسلامي، 1378ش؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي: زير نظر بجنوردي، تهران، مركز دائرة المعارف بزرگ، 1372ش؛ الدرر الكامنه: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، به كوشش محمد عبدالمعيد، الهند، دائرة المعارف العثمانيه، 1392ق؛ الذريعة الي تصانيف الشيعه: آقا بزرگ تهراني (م.1389ق.)، بيروت، دار الاضواء، 1403ق؛ الرده: الواقدي (م.207ق.)، به كوشش الجبوري، بيروت، دار الغرب الاسلامي، 1410ق؛ الروض المعطار: محمد بن عبدالمنعم الحميري (م.900ق.)، به كوشش احسان عباس، بيروت، مكتبة لبنان، 1984م؛ سفرنامه: ناصر خسرو (م.481ق.)، به كوشش الخشاب، بيروت، دار الكتاب الجديد، 1983م؛ سياست‌نامه: الحسن بن علي الطوسي نظام الملك (م.485ق.)، به كوشش بكار، قطر، دار الثقافه، 1407ق؛ السيرة النبويه: ابن هشام (م.213/218ق.)، به كوشش السقاء و ديگران، بيروت، دار المعرفه؛ سيماي حج: سرهنگي و گيويان و بهبودي، تهران، حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت، 1370ش؛ الطبقات الكبري: ابن‏ سعد (م.230ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1418ق؛ الغارات: ابراهيم ثقفي الكوفي (م.283ق.)، به كوشش المحدث، بهمن، 1355ش؛ فتوح البلدان: البلاذري (م.279ق.)، بيروت، دار الهلال، 1988م؛ الفتوح: ابن اعثم الكوفي (م.314ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الاضواء، 1411ق؛ فرهنگ اعلام جغرافيايي ـ تاريخي در حديث و سيره نبوي: محمد محمد حسن شراب، ترجمه: شيخي، تهران، مشعر، 1386ش؛ القرامطه بين المدّ و الجزر: مصطفي غالب، بيروت، دار الاندلس؛ الكامل في التاريخ: ابن اثير (م.630ق.)، به كوشش القاضي، بيروت، دار الكتب العلميه، 1407ق؛ مجموعة الوثائق السياسيه: محمد حميدالله، بيروت، دار النفائس، 1407ق؛ المسالك و الممالك: ابوعبيد البكري (م.487ق.)، به كوشش ادريان فان ليوفن و اندري فيري، دار الغرب الاسلامي، 1992م؛ مستدركات اعيان الشيعه: حسن الامين (م.1368ش.)، بيروت، دار التعارف، 1418ق؛ معجم البلدان: ياقوت الحموي (م.626ق.)، بيروت، دار صادر، 1995م؛ معجم ما استعجم: عبدالله البكري (م.487ق.)، به كوشش السقاء، بيروت، عالم الكتب، 1403ق؛ مكاتيب الرسول: احمدي ميانجي، تهران، دار الحديث، 1419ق؛ المناسك و اماكن طرق الحج: ابواسحق الحربي (م.285ق.)، به كوشش حمد الجاسر، رياض، دار اليمامه، 1401ق؛ المنتظم: ابن الجوزي (م.597ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر و ديگران، بيروت، دار الكتب العلميه، 1412ق؛ ميقات حج (فصلنامه): تهران، حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت؛ نزهة المشتاق: شريف الادريسي (م.560ق.)، بيروت، عالم الكتب، 1409ق؛ نهاية الارب: احمد بن عبدالوهاب النويري (م.733ق.)، قاهره، دار الكتب و الوثائق، 1423ق.

 

سيد محمود ساماني

 

 
[1]. المسالك و الممالك، البكري، ج1، ص370-371؛ الروض المعطار، ص82؛ فرهنگ اعلام جغرافيايي، ص70.

[2]. المناسك، ص533-537.

[3]. احسن التقاسيم، ص93؛ معجم البلدان، ج1، ص347؛ ج5، ص393.

[4]. المسالك و الممالك، البكري، ج1، ص370-371؛ معجم ما استعجم، ج1، ص208؛ معجم البلدان، ج1، ص274.

[5]. فتوح البلدان، ص85؛ معجم البلدان، ج1، ص444.

[6]. الرده، ص148؛ الفتوح، ج1، ص38.

[7]. فتوح البلدان، ص85؛ تاريخ يعقوبي، ج1، ص202.

[8]. انساب الاشراف، ج12، ص55-56؛ فتوح البلدان، ص85.

[9]. نك: السيرة النبويه، ج2، ص576؛ الطبقات، ج1، ص211؛ تاريخ يعقوبي، ج2، ص122.

[10]. مجموعة الوثائق السياسيه، ص150-159؛ مكاتيب الرسول، ج2، ص379-383.

[11]. الطبقات، ج1، ص216؛ ج4، ص267؛ انساب الاشراف، ج2، ص190؛‌ فتوح البلدان، ص88.

[12]. الرده، ص147-148؛ الفتوح، ج1، ص37-38؛ المنتظم، ج4، ص83.

[13]. حجاز در صدر اسلام، ص240.

[14]. المسالك و الممالك، اصطخري، ص23.

[15]. نهاية الارب، ج25، ص227-228؛ اتعاظ الحنفاء، ج1،ص167.

[16]. اخبار القرامطه، ص400-401؛ نهاية الارب، ج25، ص235-236، 296؛ سياست‌نامه، ص279.

[17]. تاريخ طبري، ج11، ص22؛ تاريخ الاسلام، ج22، ص16؛ الكامل، ج6، ص432.

[18]. اخبارالقرامطه، ص31-54؛ القرامطه، ص405-406.

[19]. القرامطه، ص406.

[20]. المنتظم، ج13، ص378؛ تاريخ الاسلام، ج24، ص53، 55؛ تاريخ مكه، ص226.

[21]. سياست‏نامه، ص280.

[22]. سفرنامه ناصر خسرو، ص144.

[23]. الكامل، ج7، ص54؛ البداية و النهايه، ج11، ص161.

[24]. الكامل، ج7، ص234.

[25]. اطلس شيعه، ص425.

[26]. الدرر الكامنه، ج1، ص83؛ اخبار القرامطه، ص56.

[27]. اطلس شيعه، ص425.

[28]. اطلس شيعه، ص426؛ تاريخ اجتماعي ايران، ج2، ص418؛ دانشنامه تاريخ، ج2، ص227.

[29]. اطلس شيعه، ص425-426.

[30]. اطلس شيعه، ص431.

[31]. الجمل، ص158؛ الغارات، ج2، ص784.

[32]. اطلس شيعه، ص435.

[33]. دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج11، ص415.

[34]. الذريعه، ج18، ص107؛ مستدركات اعيان الشيعه، ج2، ص162.

[35]. امل الآمل، ج2، ص16؛ اعيان الشيعه، ج3، ص13.

[36]. اعيان الشيعه، ج3، ص43.

[37]. اعيان الشيعه، ج1، ص136.

[38]. دانشنامه تاريخ، ج1، ص227؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج11، ص399-401.

[39]. دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج11، ص399؛ دانشنامه تاريخ، ج1، ص227.

[40]. دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج11، ص399-401.

[41]. دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج11، ص401.

[42]. معجم البلدان، ج1، ص347.

[43]. اطلس شيعه، ص427؛ نك: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج11، ص400-401.

[44]. حج28، ص191.

[45]. اسناد موجود در دانشنامه.

[46]. نك: بحوث ندوة طرق الحج الآسيويه، ص135-136.

[47]. اسناد موجود در دانشنامه.

[48]. با كاروان صفا، ص143.

[49]. ميقات حج، ش59، ص195، «اخبار حج و حرمين شريفين».

[50]. سيماي حج، ص132.

[51]. با كاروان ابراهيم، ص127.

[52]. سيماي حج، ص231.

[53]. اسناد موجود در دانشنامه.

 




نظرات کاربران