توبه توبه توبه بعثه مقام معظم رهبری در گپ بعثه مقام معظم رهبری در سروش بعثه مقام معظم رهبری در بله
توبه توبه توبه توبه توبه

توبه

پشیمانی از گناه و عزم بر ترک آن، از آداب سفر حج   «توبه» مصدر از ریشه «ت ـ و ـ ب»[1] به معنای بازگشتن و یا اسم مصدر به معنای بازگشت است.[2] در منابع دینی، آن را به معنای بازگشتن به سوی خدا[3]، پشیمانی از گناه و عزم بر تر

پشيماني از گناه و عزم بر ترك آن، از آداب سفر حج

 

«توبه» مصدر از ريشه «ت ـ و ـ ب»[1] به معناي بازگشتن و يا اسم مصدر به معناي بازگشت است.[2] در منابع ديني، آن را به معناي بازگشتن به سوي خدا[3]، پشيماني از گناه و عزم بر ترك آن آورده‌اند[4] كه در برابر مفهوم «اصرار بر گناه» به كار مي‌رود.[5] ريشه‌هاي  «ص ـ ر ـ ف»[6] و «ه‍ ـ و ـ د»[7] نيز به معناي توبه و بازگشت است. نيز «أوبه»[8]، «استغفار»[9]، «إنابه»[10]، «اعتذار»[11] و «ندامت»[12] معنايي نزديك به توبه دارند يا مرحله‌اي از توبه و يا از اهداف آن به شمار مي‌آيند. براي نمونه، «استغفار» هدف از توبه[13] و «انابه» مرتبه كامل آن و شامل تضرع و ابتهال[14] است. در دستگاه هدايتگرانه خداوند كه بر پايه بازگرداندن انسان‌ها از گناه و گمراهي بنيان نهاده شده، توبه شيوه‌اي براي دستيابي به اين هدف است و به همين رو، در اديان توحيدي جايگاه و آيين‌هايي ويژه دارد.[15] در فرهنگ اسلامي، بر اهميت توبه تأكيد شده و اين موضوع دستمايه علومي چون تفسير[16]، حديث[17]، فقه[18]، عرفان، اخلاق[19] و كلام[20] بوده است.

 

واژه توبه و هم‌خانواده‌هاي آن 87 بار و نيز ديگر واژگان هم‌معنا و مرتبط با آن مانند «استغفار» و «انابه» در آيات فراوان قرآن كريم به كار رفته‌اند. آياتي نيز در موضوع توبه تفسير شده‌اند، همچون: (اللهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ...) (بقره/2، 257) كه در آن، بيرون آمدن از تاريكي‌ها، به درآمدن از تاريكي گناهان به سوي نور توبه و بخشايش خداوند تفسير شده است.[21] در قرآن (نساء/4، 17-18؛ تحريم/66، 8) توبه گاه به خداوند و گاه به بندگان نسبت يافته است. در حالت نخست، به معناي پذيرش توبه بندگان است[22] و بيشتر با حرف جرّ «علي» به‌كار مي‌رود.[23] در ديگر حالت، به معناي توبه كردن بندگان است.[24] اين هر دو معنا در آيه (ثُمَّ تابَ عَلَيهِم لِيتوبوُا) (توبه/9، 118) به كار رفته‌اند. در روايات و سخنان عالمان، به جنبه‌هاي گوناگون توبه پرداخته شده است. براي نمونه، گزاردن حقوق خداوند و مردم، وادار كردن نفس به طاعت و عبادت خداوند، چشاندن سختي آن در برابر شيريني‌هايي كه از معصيت خدا چشيده شده، و ذوب كردن آن چه بر اثر گناه بر بدن روييده با اندوه و پشيماني از گناهان گذشته را از شرايط پذيرش يا كمال توبه دانسته‌اند.[25] دانشوران اخلاق، توبه را برآيند آگاهي از زيان گناه و حجاب ميان بنده و خداي خويش، پشيماني و تصميم بر ترك آن در حال و آينده، و قصد جبران گذشته دانسته‌اند.[26] برخي نيز توبه را تنها بر پشيماني اطلاق كرده و ديگر عناصر ياد شده را مقدمه يا نتيجه[27] و يا از شرايط قبول يا كمال آن دانسته‌اند.[28] آنان شرايط توبه از گناهان را برشمرده و گاه آن را در باره يكايك گناهان به تفصيل ياد كرده‌اند.[29] توبه‌پذيري خداوند از ديدگاه اشاعره كه حسن و قبح عقلي كارها را نمي‌پذيرند، تنها امري نقلي و از باب تفضل خداوند است.[30] در برابر، معتزله كه حسن و قبح عقلي را مي‌پذيرند، از ديدگاه عقلي، پذيرش توبه را بر خداوند واجب مي‌شمرند.[31] اما برخي به پشتوانه آيه (فَاغْفِرْ لِلَّذينَ تابُوا) (غافر/40، 7) و ناسازگاري آن با وجوب توبه‌پذيري خداوند، قبول توبه را تفضل خداوند و در عين حال، امري حتمي مي‌شمرند.[32]

 

در آياتي از قرآن كريم، مؤمنان به توبه فراخوانده شده‌اند. (براي نمونه: نساء/4، 17-18؛ هود/11، 3، 90؛ نور/24، 31) گاه از آنان خواسته شده «توبه نصوح» كنند (تحريم/66، 8) كه در منابع روايي[33] و تفسيري[34] تبيين‌هايي متفاوت ولي نزديك به هم يافته است. وجه جمع اين تبيين‌ها «توبه‌اي بدون بازگشت به گناه»[35] است، در روايتي از پيامبر (ص) اين توبه به شير دوشيده شده از پستان تشبيه گشته كه بازگشتش به آن محال است.[36] در برخي آيات قرآن (بقره/2، 222) و پاره‌اي روايات[37] نيز بر خشنودي خدا از توبه‌كاران تأكيد شده است. آياتي از قرآن (نساء/4، 17-18) و روايات[38] و به پيروي از آن دو، دانشوران اخلاق[39] توبه بي‌درنگ پس از گناه را لازم دانسته‌اند. در روايات، سنگدلي و سلب توفيق در بازگشت به سوي خدا، از پيامدهاي سهل‌ا‌نگاري در توبه شمرده شده[40] و تأكيد گشته كه توبه هنگام احتضار پذيرفته نمي‌شود. (نساء/4، 17- 18؛ انعام/6، 54)[41]

 

ƒ توبه در حج و حرمين: در فرهنگ اسلامي، شهر مكه و سفر حج ارتباطي ويژه با موضوع توبه يافته‌اند. شماري از مفسران درخواست ابراهيم و اسماعيل8 از خداوند در پي ساختن كعبه براي آگاه شدن از مناسك خويش و پذيرش توبه خود را به پايه‌‌گذاري سنت توبه در موقف مكه براي رهايي از گناهان و توبه‌خواهي انسان‌ تفسير كرده‌اند.[42] برخي نيز دستور قرآن براي فرار به سوي خدا (ذاريات/51، 50) را به گريز از گناهان به سوي حج خانه خدا تفسير كرده[43] و توبه را از اهداف مهم حج شمرده‌اند.[44] در رواياتي، براي بيت المعمور و كعبه عنوان «توبه» به كار رفته است.[45] اين كاربرد شايد از آن رو است كه آن مكان نخستين و مهم‌ترين جايگاه براي بازگشت آدم (ع) و فرزندان وي به سوي خدا بوده است. (← ادامه مقاله) برخي روايات، حج را از جلوه‌هاي توبه[46] و توبه را از حكمت‌هاي مهم حج برشمرده[47] و حتي سفر حج را سفر توبه از گناهان دانسته‌اند.[48] از اين رو، توبه و ردّ مظالم را از آداب پيش از سفر حج شمرده‌اند.[49] توبه به مكان، هنگام و حالتي خاص محدود نيست و پس از هر گناهي بي‌درنگ واجب است. با اين حال، به توبه در پاره‌اي مكان‌هاي مكه و مدينه و هنگام حج به طور ويژه تأكيد شده است: 1. ميقات، نقطه آغاز جدا شدن از جلوه‌هاي دنيوي است و توبه خالص به منزله شرط گام نهادن در سير به سوي خداوند دانسته شده كه حج‌‌گزار لبيك‌گويان به سوي خداوندگار خويش رهسپار مي‌شود.[50] 2. مسجدالحرام[51] و به طور ويژه كنار كعبه، بر پايه روايات، جايگاه توبه آدم بوده است.[52] 3. در پايان هر شوط از طواف پس از استلام حجرالاسود، در برخي ادعيه، بر درخواست از خداوند براي پذيرش توبه و مصونيت‌بخشي از گناه براي حج‌‌گزار تا پايان عمرش تأكيد شده است.[53] 4. حطيم* (بين حجرالاسود و درِ كعبه) مكان پذيرش توبه آدم (ع) دانسته شده[54] و آورده‌اند كه سبب نام‌گذاري آن، فروريختن و پاك شدن گناه بندگان در آن جا است.[55] 5. در برخي دعاها به توبه كنار ركن يماني و عزم جدي براي بازنگشتن به گناهان ظاهري و باطني تأكيد شده است. از درون كعبه دري با نام باب التوبه در سمت اين ركن قرار گرفته كه به بام كعبه راه دارد.[56] در برخي روايات، اين باب از درهاي بهشت شمرده شده كه جبرئيل براي استلام‌كننده آن، از خداوند آمرزش مي‌خواهد.[57] 6. «ملتزم» جايي است كه بر پايه برخي روايات، آدم (ع) به دستور جبرئيل در آن جا به گناه خويش اعتراف و توبه كرد.[58] امام صادق (ع) نيز در آن جا از خداوند توبه خواست و بيان فرمود كه خداوند توبه بندگان را در آن مكان مي‌پذيرد.[59] از اين رو، تأكيد شده كه حج‌‌گزاران پس از پايان شوط هفتم، در آن جا به گناه خويش اعتراف كنند و از خداوند بسيار آمرزش بخواهند.[60] 7. مستجار (بخشي از ديوار پشت خانه كعبه نزديك ركن يماني)[61] كه به آن متعوذ و مستجاب گفته‌اند. اين مكان، پناهگاه و جايگاه پذيرش توبه و استجابت دعا و به گفته برخي، مكان پذيرفته شدن توبه آدم است.[62] 8. در سعي ميان صفا و مروه.[63] 9. در عرفات و روز عرفه كه بر پايه روايات شيعيان و سني، عصر آن روز هنگام بخشايش حتمي گناهكاران است.[64] بر پايه رواياتي نيز توبه آدم پس از وقوف در عرفات پذيرفته شد.[65] پاره‌اي روايات، وجه نام‌گذاري عرفات را اعتراف به گناه و ضرورت توبه در آن جا دانسته‌اند.[66] در روايات و ادعيه عرفه، بر توبه در عرفات بسيار تأكيد شده[67] و سيره بزرگان دين مانند امام سجاد (ع) نيز گوياي اهميت آن است.[68] 10. در وادي محسر ميان مزدلفه و منا، بر پايه برخي روايات، توبه سنت پيامبر دانسته و بر آن تأكيد شده است.[69] 11. پس از انجام طواف نساء و پايان مناسك حج كه بر پايه برخي روايات، توبه آدم پس از آن پذيرفته شد.[70] 12. كنار باب الحنّاطين كه گويند روبه‌روي ركن شامي قرار داشته[71] و نيز روبه‌روي كعبه كه در پاره‌اي ادعيه بدان سفارش شده است.[72] 13. پس از طواف وداع و پيش از بيرون آمدن از مكه روبه‌روي قبله و به موازات ركن حجرالاسود.[73] 14. مسجد پيامبر (ص) كه در روايات و ادعيه زيارت رسول خدا، بر استغفار و توبه از گناهان در آن جا و كنار قبر ايشان تأكيد شده است.[74] 15. استوانه توبه از ستون‌هاي مسجدالنبي، سومين ستون از سوي قبله، دومين از سوي ضريح پيامبر (ص) و چهارمين از سوي منبر ايشان كه رسول خدا (ص) در آن جا نمازهاي مستحب و گاه اعتكاف به ‌جا مي‌آورده‌اند.[75] توبه ابولبابه در كنار اين ستون در پي گناه مشورت دادن به يهوديان بني‌قريظه و پرهيز دادن آنان از پذيرفتن حكم رسول خدا (ص) و پذيرش توبه وي با نزول آيه (وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ) (توبه/9، 102)[76] سبب گشته اين ستون بدين نام شهرت يابد و به محلي براي توبه از گناهان تبديل شود. 16.كنار قبرهاي امامان معصوم: در بقيع و پس از زيارت ايشان.[77]

 

افزون بر جاي‌هاي ياد شده، برخي تلبيه‌هاي مستحب نيز دربردارنده مضمون توبه هستند.[78] همچنين توبه نمودن و جاري كردن الفاظ آن را در بازگشت از حج يا عمره كه بر پايه روايتي[79] سنت پيامبر (ص) بوده است، مستحب شمرده‌اند.[80]

 

توبه در پيوند با حج، موضوع برداشت پاره‌اي احكام فقهي نيز بوده است. به سخن فقيهان، بر مرتد واجب است كه حج به‌ جاي آورد؛ خواه پيش از ارتداد مستطيع شده باشد و خواه پس از آن.[81] اگر مرتد از گناه كفر توبه كند، چنان‌كه پيش از توبه مستطيع بوده باشد، گزاردن حج بر او واجب است؛ خواه استطاعتش پس از توبه باقي مانده و خواه از ميان رفته باشد.[82] نيز هرگاه فرد در حال مسلماني حج گزارده و سپس مرتد شده باشد، پس از توبه، اعاده حج بر او واجب نيست.[83]

 

چندين گزارش‌ نشان مي‌دهند كه مسلمانان در دوره‌هاي گوناگون به استغفار و توبه كنار خانه خدا و قبر پيامبر (ص) اهتمام ورزيده‌اند. براي نمونه، بر پايه برخي گزارش‌ها، در پي قحطي و خشكسالي در مكه، حاكمان مكه مردم را به روزه، نماز، استغفار و توبه تشويق مي‌كردند.[84] نيز نوشيدن از آب زمزم به نيت توبه، سيره مؤمنان خوانده شده است.[85] بر پايه چند گزارش، افراد با در دست گرفتن پرده كعبه، از خداوند درخواست آمرزش و توبه مي‌كردند.[86] برخي گزارش‌ها نيز گوياي آمدن شماري از مردم نزد حرم پيامبر (ص) و آمرزش‌خواهي و توبه آنان است.[87]

 

منابع

اتحاف الوري: عمر بن محمد بن فهد (م.885ق.)، به كوشش عبدالكريم، مكه، جامعة ام القري، 1408ق؛ احياء علوم الدين: الغزالي (م.505ق.)، بيروت، دار الكتب العربي؛ اخبار مكه: الازرقي (م.248ق.)، به كوشش رشدي الصالح، مكه، مكتبة الثقافه، 1415ق؛ ارشاد القلوب: حسن بن محمد الديلمي (م.841ق.)، قم، الرضي، 1415ق؛ الاعتصام: الشاطبي (م.790ق.)، به كوشش محمد رشيد رضا، بيروت، دار الكتب العلميه؛ الاعلاق النفيسه: ابن رسته (م. قرن3ق.)، بيروت، دار صادر، 1892م؛ اقبال الاعمال: ابن طاوس (م.664ق.)، به كوشش القيومي، قم، دفتر تبليغات، 1418ق؛ الامالي: الصدوق (م.381ق.)، قم، البعثه، 1417ق؛ بحار الانوار: المجلسي (م.1110ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق؛ البحر المحيط: ابوحيان الاندلسي (م.754ق.)، به كوشش عادل احمد و ديگران، بيروت، دار الكتب العلميه، 1422ق؛ بغية الطلب في تاريخ حلب: عمر بن احمد ابن العديم (م.660ق.)، به كوشش زكار، بيروت، دار الفكر؛ تاج العروس: الزبيدي (م.1205ق.)، به كوشش علي شيري، بيروت، دار الفكر، 1414ق؛ التاريخ القويم: محمد طاهر الكردي، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، 1420ق؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك): الطبري (م.310ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، اعلمي، 1403ق؛ التبيان: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش العاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ تحرير الوسيله: امام خميني1 (م.1368ش.)، نجف، دار الكتب العلميه، 1390ق؛ التحفة السنيه: سيد عبدالله الجزائري (م.1180ق.)؛ التحقيق: المصطفوي، تهران، وزارت ارشاد، 1374ش؛ تذكرة الفقهاء: العلامة الحلي (م.726ق.)، قم، آل البيت:، 1414ق؛ تسنيم: جوادي آملي، قم، اسراء، 1378ش؛ تفسير ابن عربي (تفسير القرآن الكريم): محيي الدين بن عربي (م.638ق.)، به كوشش عبدالوارث، بيروت، دار الكتب العلميه، 1422ق؛ تفسير العياشي: العياشي (م.320ق.)، به كوشش رسولي محلاتي، تهران، المكتبة العلمية الاسلاميه؛ تفسير القمي: القمي (م.307ق.)، به كوشش الجزائري، قم، دار الكتاب، 1404ق؛ التفسير الكبير: الفخر الرازي (م.606ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1415ق؛ تفسير قرطبي (الجامع لاحكام القرآن): القرطبي (م.671ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1405ق؛ تلخيص الحبير: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، دار الفكر؛ تهذيب الاحكام: الطوسي (م.460ق.)، به كوشش موسوي و آخوندي، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1365ش؛ جامع البيان: الطبري (م.310ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1412ق؛ جامع السعادات: محمد مهدي النراقي (م.1209ق.)، به كوشش كلانتر، نجف، دار النعمان؛ جامع المقاصد: الكركي (م.940ق.)، قم، آل البيت:، 1411ق؛ جوامع الجامع: الطبرسي (م.548ق.)، قم، النشر الاسلامي، 1418ق؛ جواهر الكلام: النجفي (م.1266ق.)، به كوشش قوچاني و ديگران، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ چهل حديث: امام خميني1 (م.1368ش.)، تهران، نشر آثار امام، 1376ش؛ الخصال: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1416ق؛ الدر المنثور: السيوطي (م.911ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1365ق؛ الدروس الشرعيه: الشهيد الاول (م.786ق.)، قم، نشر اسلامي، 1412ق؛ دعائم الاسلام: النعمان المغربي (م.363ق.)، به كوشش فيضي، قاهره، دار المعارف، 1383ق؛ رسائل المرتضي: السيد المرتضي (م.436ق.)، به كوشش حسيني و رجايي، قم، دار القرآن، 1405ق؛ روضة المتقين: محمد تقي المجلسي (م.1070ق.)، به كوشش موسوي و اشتهاردي، قم، بنياد فرهنگ اسلامي، 1396ق؛ روضة الواعظين: الفتال النيشابوري (م.508ق.)، به كوشش سيد محمد مهدي، قم، الرضي؛ السرائر: ابن ادريس (م.598ق.)، قم، نشر اسلامي، 1411ق؛ سنن ابي‌داود: السجستاني (م.275ق.)، به كوشش سعيد اللحام، بيروت، دار الفكر، 1410ق؛ السنن الكبري: البيهقي (م.458ق.)، بيروت، دار الفكر؛ شرح اصول الخمسه: عبدالجبار الاسدآبادي (م.415ق.)، به كوشش حسين بن هاشم، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422ق؛ شرح نهج البلاغه: ابن ابي‌الحديد (م.656ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، دار احياء الكتب العربيه، 1378ق؛ شعب الايمان: البيهقي (م.458ق.)، به كوشش محمد سعيد، بيروت، دار الكتب العلميه، 1410ق؛ الصحاح: الجوهري (م.393ق.)، به كوشش العطار، بيروت، دار العلم للملايين، 1407ق؛ صحيح مسلم: مسلم (م.261ق.)، بيروت، دار الفكر؛ صحيفه سجاديه: علي بن الحسين (ع) (م.95ق.)، به كوشش ابطحي، قم، الامام المهدي، 1411ق؛ علل الشرائع: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش بحر العلوم، نجف، المكتبة الحيدريه، 1385ق؛ عمدة القاري: العيني (م.855ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ العين: خليل (م.175ق.)، به كوشش المخزومي و السامرائي، دار الهجره، 1409ق؛ غنية النزوع: ابن زهرة الحلبي (م.585ق.)، به كوشش بهادري، قم، مؤسسه امام صادق (ع)، 1417ق؛ الفتاوي الكبري: ابن تيميه (م.728ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر و مصطفي عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1408ق؛ فتح الباري: ابن حجر العسقلاني (م.852ق.)، بيروت، دار المعرفه؛ فتح العزيز: عبدالكريم بن محمد الرافعي (م.623ق.)، دار الفكر؛ القواعد الفقهيه: سيد محمد حسن بجنوردي، به كوشش مهريزي و درايتي، قم، هادي، 1419ق؛ الكافي في الفقه: ابوالصلاح الحلبي (م.447ق.)، به كوشش استادي، اصفهان، مكتبة امير المؤمنين (ع)، 1403ق؛ الكافي: الكليني (م.329ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1375ش؛ الكليات: ابوالبقاء ايوب الكفوي (م.1094ق.)، به كوشش عدنان درويش و المصري، بيروت، الرساله، 1419ق؛ كامل الزيارات: ابن قولويه القمي (م.368ق.)، به كوشش القيومي، قم، نشر الفقاهه، 1417ق؛ كتاب مقدس: ترجمه: فاضل خان همداني، ويليام گلن، هنري مرتن، تهران، اساطير، 1380ش؛ كشف المراد: العلامة الحلي (م.726ق.)، به كوشش حسن‌زاده آملي، قم، نشر اسلامي، 1419ق؛ كنز الدقائق: المشهدي (م.1125ق.)، به كوشش العراقي، قم، نشر اسلامي، 1407ق؛ لسان العرب: ابن منظور (م.711ق.)، قم، ادب الحوزه، 1405ق؛ مجمع البحرين: الطريحي (م.1085ق.)، به كوشش الحسيني، بيروت، الوفاء، 1403ق؛ مجمع البيان: الطبرسي (م.548ق.)، بيروت، دار المعرفه، 1406ق؛ المجموع شرح المهذب: النووي (م.676ق.)، دار الفكر؛ مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمي: سلمي (م.412ق.)، به كوشش نصرالله پورجوادي، تهران، نشر دانشگاهي، 1369ش؛ مجموعه ورام: ورام بن ابي‌فراس، قم، مكتبة الفقيه؛ المحاسن: ابن خالد البرقي (م.274ق.)، به كوشش حسيني، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1326ش؛ المحجة البيضاء: الفيض الكاشاني (م.1091ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي؛ المزار: الشهيد الاول (م.786ق.)، قم، مؤسسة الامام المهدي، 1410ق؛ مستدرك الوسائل: النوري (م.1320ق.)، بيروت، آل البيت:، 1408ق؛ مستمسك العروة الوثقي: سيد محسن حكيم (م.1390ق.)، قم، دار التفسير، 1416ق؛ مسند احمد: احمد بن حنبل (م.241ق.)، بيروت، دار صادر؛ مصباح الشريعه: امام جعفر الصادق (ع) (م.148ق.)، بيروت، اعلمي، 1400ق؛ مصباح المتهجد: الطوسي (م.460ق.)، بيروت، فقه الشيعه، 1411ق؛ المصباح: الكفعمي (م.905ق.)، بيروت، اعلمي، 1403ق؛ المغني في ابواب التوحيد و العدل: عبدالجبار الاسدآبادي (م.415ق.)، به كوشش جورج قنواتي، قاهره، الدار المصريه، 1965م؛ المغني: عبدالله بن قدامه (م.620ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه؛ مفاتيح الاعجاز: محمد لاهيجي (م.912ق.)، تهران، خالقي، 1371ش؛ مفرحة الانام في تأسيس بيت الله الحرام: زين العابدين الحسيني الكاشاني (م. قرن11ق.)، به كوشش عمار عبودي، تهران، مشعر، 1428ق؛ مفردات: الراغب (م.425ق.)، نشر الكتاب، 1404ق؛ مقالات الاسلاميين: ابوالحسن الاشعري (م.324ق.)، به كوشش هلموت ريتر، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ المقنع: الصدوق (م.381ق.)، قم، مؤسسة الامام الهادي (ع)، 1415ق؛ مناسك حج: السيد الگلپايگاني، قم، دار القرآن الكريم، 1414ق؛ من لا يحضره الفقيه: الصدوق (م.381ق.)، به كوشش غفاري، قم، نشر اسلامي، 1404ق؛ الموطّأ: مالك بن انس (م.179ق.)، به كوشش محمد فؤاد، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1406ق؛ المهذب: القاضي ابن البراج (م.481ق.)، قم، نشر اسلامي، 1406ق؛ الميزان: الطباطبائي (م.1402ق.)، بيروت، اعلمي، 1393ق؛ نهج البلاغه: صبحي صالح، تهران، دار الاسوه، 1415ق؛ نيل الاوطار: الشوكاني (م.1255ق.)، بيروت، دار الجيل، 1973م؛ وسائل الشيعه: الحر العاملي (م.1104ق.)، قم، آل البيت:، 1412ق.

 

علي احمدي ميرآقا

 
[1]. العين، ج8، ص138، «توب».

[2]. لسان العرب، ج1، ص233؛ الصحاح، ج1، ص91، «توب».

[3]. تفسير ابن عربي، ج2، ص85؛ شعب الايمان، ج5، ص394، 438.

[4]. رسائل المرتضي، ج2، ص266.

[5]. الكافي، ج1، ص22؛ التبيان، ج1، ص169؛ جامع السعادات، ج1، ص86؛ ج3، ص38.

[6]. التبيان، ج1، ص171؛ ج2، ص228؛ مجمع البحرين، ج5، ص79.

[7]. مجمع البحرين، ج3، ص169؛ تاج العروس، ج5، ص339، «هود».

[8]. مفردات، ص97؛ لسان العرب، ج1، ص217-218، «أوب».

[9]. مفردات، ص609؛ لسان العرب، ج5، ص26، «غفر».

[10]. مفردات، ص827؛ لسان العرب، ج1، ص775؛ مجمع البحرين، ج2، ص177، «نوب».

[11]. العين، ج2، ص94؛ مفردات، ص556، «عذر».

[12]. لسان العرب، ج12، ص573، «ندم»؛ مجمع البحرين، ج6، ص174، «ندم».

[13]. التبيان، ج3، ص604؛ مجمع البيان، ج3، ص353.

[14]. القواعد الفقهيه، ج7، ص327.

[15]. نك: كتاب مقدس، متي، 3: 3، 8؛ يوحنا، 2: 22.

[16]. نك: جامع البيان، ج1، ص351، 772-773؛ ج3، ص465-466؛ ج4، ص394-403؛ مجمع البيان، ج1، ص174-177، 220، 447-448.

[17]. نك: الكافي، ج2، ص435؛ بحار الانوار، ج6، ص30؛ مستدرك الوسائل، ج12، ص131-132.

[18]. نك: الكافي في الفقه، ص243؛ القواعد الفقهيه، ج7، ص329؛ تحرير الوسيله، ج1، ص155، 253، 275.

[19]. نك: مجموعه آثار سلمي، ج1، ص477؛ مفاتيح الاعجاز، ص218.

[20]. نك: كشف المراد، ص566-574؛ الفتاوي الكبري، ج1، ص112-115؛ الاعتصام، ج2، ص462-463.

[21]. تفسير عياشي، ج1، ص138؛ الكافي، ج1، ص375.

[22]. التبيان، ج1، ص465؛ مفردات، ص169؛ التفسير الكبير، ج3، ص468.

[23]. الكليات، ج1، ص308؛ نك: التفسير الكبير، ج3، ص468؛ التحقيق، ج1، ص399-400، «توب».

[24]. التبيان، ج1، ص465؛ جوامع الجامع، ج1، ص97؛ مفردات، ص169، «توب».

[25]. نهج البلاغه، ص549؛ روضة الواعظين، ص479؛ نك: چهل حديث، ص275.

[26]. احياء علوم الدين، ج11، ص147؛ جامع السعادات، ج3، ص39.

[27]. احياء علوم الدين، ج11، ص147؛ جامع السعادات، ج3، ص40.

[28]. چهل حديث، ص271-276.

[29]. نك: احياء علوم الدين، ج11، ص173-204.

[30]. نك: مقالات الاسلاميين، ص271-273؛ التفسير الكبير، ج3، ص468.

[31]. نك: شرح الاصول الخمسه، ص459؛ المغني، عبدالجبار، ج14، ص337-344؛ مجمع البيان، ج1، ص201.

[32]. تسنيم، ج3، ص448-451؛ نك: مجمع البيان، ج8، ص803.

[33]. الكافي، ج2، ص432؛ وسائل الشيعه، ج16، ص72-73، 80.

[34]. نك: جامع البيان، ج28، ص107-108؛ مجمع البيان، ج10، ص477-478؛ الدر المنثور، ج6، ص245.

[35]. الكافي، ج2، ص432؛ مجمع البيان، ج10، ص477-478؛ عمدة القاري، ج22، ص279-280.

[36]. مجمع البيان، ج10، ص477؛ الميزان، ج19، ص341.

[37]. مسند احمد، ج1، ص383؛ بحار الانوار، ج6، ص38.

[38]. الكافي، ج2، ص273؛ مجموعه ورام، ج1، ص257؛ ارشاد القلوب، ج1، ص72.

[39]. جامع السعادات، ج3، ص46؛ نك: احياء علوم الدين، ج11، ص148.

[40]. شرح نهج‌البلاغه، ج20، ص329؛ بحارالانوار، ج74، ص208.

[41]. مسند احمد، ج2، ص132؛ الكافي، ج1، ص47؛ تفسير عياشي، ج1، ص228.

[42]. البحر المحيط، ج1، ص561-562؛ تفسير قرطبي، ج2، ص130؛ فتح الباري، ج3، ص349.

[43]. روضة المتقين، ج5، ص508.

[44]. البحر المحيط، ج2، ص540؛ التحفة السنيه، ص184؛ مستدرك الوسائل، ج1، ص168.

[45]. تفسير قمي، ج1، ص37؛ كنز الدقائق، ج1، ص331.

[46]. بحار الانوار، ج11، ص104.

[47]. روضة المتقين، ج5، ص8.

[48]. مصباح الشريعه، ص163؛ مستدرك الوسائل، ج10، ص172.

[49]. احياء‌علوم‌الدين، ج3، ص451؛ المحجة‌البيضاء، ج2، ص163.

[50]. مصباح الشريعه، ص167-169.

[51]. الكافي، ج4، ص401.

[52]. وسائل الشيعه، ج13، ص297.

[53]. المهذب، ج1، ص236؛ غنية النزوع، ص174.

[54]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص229-230.

[55]. السرائر، ج1، ص615؛ جامع المقاصد، ج3، ص272؛ مفرحة الانام، ص73.

[56]. الكافي، ج4، ص409.

[57]. اخبار مكه، ج1، ص338.

[58]. الاعلاق النفيسه، ص25؛ الكافي، ج4، ص190؛ تفسير قمي، ج1، ص44.

[59]. الكافي، ج4، ص411.

[60]. دعائم الاسلام، ج1، ص314؛ الخصال، ص617-618.

[61]. التفسير الكبير، ج1، ص62.

[62]. تفسير عياشي، ج1، ص30؛ المهذب، ج1، ص236؛ غنية النزوع، ص175.

[63]. تلخيص الحبير، ج7، ص343؛ المحجة البيضاء، ج2، ص172.

[64]. صحيح مسلم، ج4، ص107؛ الامالي، ص261.

[65]. بحار الانوار، ج11، ص166-167.

[66]. المحاسن، ج2، ص335-336؛ الكافي، ج4، ص192؛ علل الشرائع، ج2، ص436.

[67]. الكافي، ج4، ص66؛ كامل الزيارات، ص317-320؛ مصباح المتهجد، ص270، 693، 695.

[68]. الصحيفة السجاديه، ص210؛ اقبال الاعمال، ج2، ص93؛ المصباح، ص675.

[69]. الكافي، ج4، ص471؛ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص547؛ مصباح المتهجد، ص700.

[70]. الكافي، ج4، ص191؛ وسائل الشيعه، ج11، ص227.

[71]. الدروس، ج1، ص469.

[72]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص558؛ المقنع، ص291.

[73]. مستدرك الوسائل، ج10، ص163.

[74]. الكافي، ج4، ص551؛ كامل الزيارات، ص50؛ المزار، ص16.

[75]. تفسير قمي، ج1، ص303؛ السنن الكبري، ج5، ص247؛ نيل الاوطار، ج4، ص356.

[76]. تاريخ طبري، ج2، ص246-248؛ تفسير قمي، ج1، ص303-304؛ نك: مجمع البيان، ج5، ص101.

[77]. كامل الزيارات، ص432.

[78]. الكافي، ج4، ص335-336.

[79]. صحيح البخاري، ج2، ص204؛ ج6، ص163؛ ج7، ص163؛ سنن ابي داود، ج1، ص631.

[80]. الموطأ، ج1، ص421؛ المغني، ابن قدامه، ج3، ص591.

[81]. مستمسك العروه، ج10، ص219.

[82]. جواهر الكلام، ج17، ص303؛ مستمسك العروه، ج10، ص220؛ مناسك حج، ص34.

[83]. فتح العزيز، ج7، ص5؛ المجموع، ج7، ص9؛ تذكرة الفقهاء، ج7، ص93.

[84]. اتحاف الوري، ج2، ص547؛ ج4، ص29-31.

[85]. التاريخ القويم، ج2، ص516.

[86]. بغية الطلب، ج1، ص434.

[87]. المغني، ابن قدامه، ج3، ص588.


| شناسه مطلب: 86850







نظرات کاربران